<$BlogRSDUrl$>

پارسانوشت

بلاگ یا رسانه "پارسا صائبی" در مورد سیاست، اجتماع، فرهنگ، علم و تکنیک و گهگاه موضوعات مورد علاقه دیگر

توضیحات نو


دوستان لطفاً بنده را از منتشر كردن كامنت با نامهای ناشناخته (بی‌نام یا ناشناس و ...) یا بدون ارجاع به یك ایمیل واقعی معذور بدارید. واقعاً كامنتهای این چنینی را صرفنظر از اینكه چه نوشته باشند و محبت و لطفشان شامل حال بنده هم شده باشد، منتشر نخواهم كرد و اساساً نخوانده پاك خواهم كرد. گفتم كه گاه دوستان دور و نزدیك اهل رودربایستی نباشند، صادقانه بیایند حرفشان را هرچه كه هست بزنند و هر انتقاد و اعتراضی هم دارند شخصاً لطف كنند مطرح كنند و با هم گفتگو كنیم. خوب اشتباه و ایراد هم حتماً دارم و خواهم پذیرفت، ممنونتان هم خواهم شد. دیگرانی هم كه ممكن است حقوق بگیر جایی باشند وقت خودشان را پای كامنت‌گیر وبلاگ بنده حقیر تلف نكنند كه كامنت آنها را همانطور كه در بالا عرض شد، نخوانده پاك خواهم كرد و تحت هیچ شرایطی كامنت از فرد بی‌نام و ناشناس و بدون ارائه ایمیل واقعی منتشر نخواهم كرد. در غیر این صورت اگر هر نوع انتقاد و نقد تندی هم به نوشته بنده یا اساساً خود بنده و عقایدم و نه شخص سوم داشته باشید، تنها كافی است نام خودتان یا یك ایمیل واقعی از خود را مشخص كنید و بلادرنگ نظرتان را منتشر خواهم كرد.

 


بلاگ​چرخان


بلاگ چرخان حاوی وبلاگهایی است که میخوانم یا به پارسانوشت لینک داده​اند (یا هردو):

 

 

آرشيو

 

04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 06/01/2005 - 07/01/2005 07/01/2005 - 08/01/2005 08/01/2005 - 09/01/2005 09/01/2005 - 10/01/2005 10/01/2005 - 11/01/2005 11/01/2005 - 12/01/2005 12/01/2005 - 01/01/2006 01/01/2006 - 02/01/2006 02/01/2006 - 03/01/2006 03/01/2006 - 04/01/2006 04/01/2006 - 05/01/2006 05/01/2006 - 06/01/2006 06/01/2006 - 07/01/2006 07/01/2006 - 08/01/2006 08/01/2006 - 09/01/2006 09/01/2006 - 10/01/2006 10/01/2006 - 11/01/2006 11/01/2006 - 12/01/2006 12/01/2006 - 01/01/2007 01/01/2007 - 02/01/2007 02/01/2007 - 03/01/2007 03/01/2007 - 04/01/2007 04/01/2007 - 05/01/2007 05/01/2007 - 06/01/2007 06/01/2007 - 07/01/2007 07/01/2007 - 08/01/2007 08/01/2007 - 09/01/2007 08/01/2008 - 09/01/2008 09/01/2008 - 10/01/2008 10/01/2008 - 11/01/2008 11/01/2008 - 12/01/2008 12/01/2008 - 01/01/2009 01/01/2009 - 02/01/2009 02/01/2009 - 03/01/2009 03/01/2009 - 04/01/2009 04/01/2009 - 05/01/2009 05/01/2009 - 06/01/2009 06/01/2009 - 07/01/2009 07/01/2009 - 08/01/2009 08/01/2009 - 09/01/2009 09/01/2009 - 10/01/2009 10/01/2009 - 11/01/2009 11/01/2009 - 12/01/2009 12/01/2009 - 01/01/2010 01/01/2010 - 02/01/2010 02/01/2010 - 03/01/2010 03/01/2010 - 04/01/2010 04/01/2010 - 05/01/2010 05/01/2010 - 06/01/2010 06/01/2010 - 07/01/2010 07/01/2010 - 08/01/2010 08/01/2010 - 09/01/2010 09/01/2010 - 10/01/2010 10/01/2010 - 11/01/2010 11/01/2010 - 12/01/2010 12/01/2010 - 01/01/2011 02/01/2011 - 03/01/2011 03/01/2011 - 04/01/2011 04/01/2011 - 05/01/2011 05/01/2011 - 06/01/2011 06/01/2011 - 07/01/2011 07/01/2011 - 08/01/2011 09/01/2011 - 10/01/2011 10/01/2011 - 11/01/2011 11/01/2011 - 12/01/2011 12/01/2011 - 01/01/2012 01/01/2012 - 02/01/2012 02/01/2012 - 03/01/2012 03/01/2012 - 04/01/2012 04/01/2012 - 05/01/2012 05/01/2012 - 06/01/2012 07/01/2012 - 08/01/2012 08/01/2012 - 09/01/2012 09/01/2012 - 10/01/2012 11/01/2012 - 12/01/2012 12/01/2012 - 01/01/2013 01/01/2013 - 02/01/2013 02/01/2013 - 03/01/2013 03/01/2013 - 04/01/2013 05/01/2013 - 06/01/2013 06/01/2013 - 07/01/2013 09/01/2013 - 10/01/2013

 


آرشیو فانوس قدیم
آرشیو فانوس نو

ParsaSaebi[at]Yahoo.co.uk

© استفاده از مطالب اين وبلاگ با دادن لینک و ارجاع به نوشته، بلامانع است



 

Sunday, September 08, 2013

خداحافظی

دیروز روز بلاگ‌های فارسی‌ بود و امکان نوشتن نداشتم، این روز را به همه بلاگنویسان عزیز قدیمی‌ و نسل جدید تبریک می‌گویم.

بلاگنویسی هنوز هم زنده است و خواهد ماند هرچند با تکاپو و سروصدای کمتر و نویسندگان و مخاطبان کم حرفتر. در این شک ندارم که کار اندیشیدن و پرسیدن و شک کردن و نقادی و آموختن هیچگاه کم رونق نخواهد شد با این شوق و اشتیاقی که در نسل قدیم و جدید فارسی‌ زبان میبینم. حجم همفکری‌ها و گفتگوها در شبکه‌های مختلف و فضا‌های گوناگون نشانه‌ای است از ادامه راه بلاگداری و بلاگ نویسی در دهه گذشته. 

هر آغازی را پایانی است. با رضایت و شادی و با فروتنی، اما افتخار به این همه سال قلم زدن در حد خودم، در این بلاگ را می‌بندم و با نام قلمی خود خداحافظی می‌کنم، اما هستم این‌ور و آنور اندکی تلاشی در حد خود دارم و خواهم داشت. نیازی نیست به طبالی، مهم این است که در فرصت‌های اندکی‌ که دارم، از دوستان و همینطور اهالی اندیشه می‌‌آموزم و گفتگو می‌کنم و مینویسم. اینکه عمرو یا زید بگوید و بنویسد مهم نیست. 

از اینکه خوانده بلاگ من بودید و با نقد و نوشته‌های خود پشتیبان و مشوق من بودید، صمیمانه سپاسگزاری می‌کنم. حرف‌ها را بهتر از من خود شما دارید می‌زنید و نیازی نیست که پارسا نامی‌ حتما در پارسانوشت بنویسد. 

خوش و تندرست باشید و روزهای خوبتان بسیار فراوان و بلکه افزونتر باد

Labels: ,

2 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Tuesday, June 25, 2013

درسهای انتخابات (۲)
دکترای روحانی، آسمانی نباشد؟ 

ایراد‌ها به مدرک حسن فریدون روحانی، نیازمند پاسخگویی شخص خود ایشان است. اشتباه است اگر بخواهیم به کلیت ایراد‌هایی‌ که نیک آهنگ و خودنویس وارد میکنند خرده بگیریم (در عین اینکه در جزئیات گاه نحوه وارد کردن اتهامات و از پیش به قاضی رفتن‌ها هم محل اشکال است اما پاسخ طلبی و اصرار بر این هیچ ایرادی ندارد)، بلکه برعکس باید آن را قدر بنهیم، مطالبه پاسخگویی از هر مسئول سیاسی، بخش مهمی‌ از گفتمان مطالبه محور و دموکراسی خواهی‌ است.

خوشبین هستم که ما از مرحله کیش شخصیت و تنزه طلبی سیاستمداران عبور کنیم، آنها را خاکستری ببینیم و "چیز" سیاستمداران (یعنی‌ یقه یا "یخه" آنها را به قول میرحسین) به ویژه وقتی‌ که در مظان اتهام دروغ گویی و جعل مدرک، سرقت علمی‌ یا عدم حضور در کلاس درس قرار دارند، بگیریم. سبز بودن یعنی‌ اینکه یک جایی‌ اصولی اخلاقی‌ هم هست. نمی‌شود تقلب کرد یا اینکه در برابر اتهام تقلب چنین جدی پاسخگو نبود. سبزیم یا نه‌؟ 

البته امیدوار هستم به پاسخگویی و کاش اینکار هرچه سریعتر انجام شود اگر هم خطایی رخ داده است روحانی بیاید واقعیت‌ها را بگوید. تشکیک‌ها جدی هستند و هر چه تعلل بیشتر بیهوده و موجب از دست رفتن محبوبیت تدریجی‌ نزد افکار عمومی است. 

Labels: , ,

2 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Sunday, June 23, 2013

آیا نگاه به سیاست در جامعه ایرانی تغییر نکرده است؟

داریوش محمدپور در نقد نگاه توطئه محور اخیر مهدی جامی‌ مقاله وزین و خواندنی نوشته است. همه آنچه که بنده میخواستم زجر بکشم و با انداختن در جاده خاکی و دست انداز بگویم، داریوش عالمانه و بهتر از بنده گفته. منتها سعی می‌کنم بنده هم چند خطی‌ اضافه بر آن با تاکید بیشتر رو جنبه‌های خاصی‌ نیمچه نقدی تقدیم کنم. و به این بهانه حرف خودم را هم  بزنم و ورودی به بحثی‌ جدید داشته باشم.

۱. مهدی آخر مقاله خود را بر خلاف همه استنتاج‌ها و صغرا کبرا چیدن ها، به نتایج دیگری ختم می‌کند که اساسا منافی و متباین با آن مقدمات هستند. اگر رهبر و تشکیلاتی این چنین هوشمند به همراه فنّ بازان ا‌و چنان "انقلاب سفیدی" میتوانند درست کنند که جز مهدی و احتمالن معدودی دیگر کسی‌ دیگری نتوانسته آن را کشف کند، چطور میشود که بیت رهبری نخواهد با روحانی مدارا کند و از دید مهدی حتی شش ماه نشده به روی ا‌و شمشیر بکشد؟ خوب چرا ا‌و را نگاه ندارد و "انقلاب سفید" را پیش نبرد؟ از کجا و بر اساس چه تحلیلی برخاسته از نظریه جامی‌ "عاملیت مردم" در آینده همه دستگاه مکر و خدعه‌ای چنان مسلط و قوی را کیش و مات خواهد کرد؟ مقاله که تمام دارد سعی می‌کند نشان دهد که عاملیت مردم به جایی‌ نرسیده است در مقابل مکر رهبر و دستگاه ا‌و.

۲.آقای جامی‌ می‌گوید: "هیچ معامله بزرگی در مسائل هسته‌ای در راه نیست مگر در چارچوب توافق هایی که قبلا نیمه نهایی شده بوده است", این همه قطعیت از کجا آمده است؟ حتا دیپلمات‌های هیچ یک از طرفین هم گمان ندارم بدانند آینده مذاکرات به کجا خواهد انجامید و همه امیدوار هستند که توافقی بزودی حاصل شود که سطح و جزییات آن تقریبا هر چیزی میتواند باشد. در این مورد حاضر هستم جداگانه با مهدی بحث کنم.

۳. مهدی تمام پیشبینی‌‌های منفی‌ را در پاراگراف یکی‌ به آخر مانده ردیف می‌کند و می‌گوید عملا هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد. خوب اگر هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد، پس برای چه رهبر "انقلاب سفید" راه انداخت؟ واقعا گریزی از "انقلاب سفید" نبود از دید رهبر؟

۴. ما از اینکه خود را به جای رهبر بگذاریم و از دید ا‌و به وقایع نگاه کنیم به آفت یکجانبه نگری مبتلا می‌شویم و فقط بخش کوچکی از یک زاویه محدود را میبینیم (البته خوب است که گهگاه از این زاویه هم نگاهی‌ داشته باشیم اما جریان اصلی‌ تحلیل را نباید روی آن بنا کنیم). همینطور است اگر سیاست را یک هدف ببینیم و فقط از دریچه سیاست (آنهم به معنی‌ سیاست برای کسب قدرت یا نقد قدرت برای توسعه و تحقق‌ ارزش‌های انسانی‌ و حقوق بشری) تحلیل کنیم، حال اینکه نگارنده معتقد است سیاست در جامعه ایرانی دچار شیفت چارچوب یا حتا گفتمان شده. سیاست جزئی از زندگی شده و در زندگی‌ حل‌ شده است. مردم نگاهشان به سیاست به عنوان بخشی کوچک از دغدغه‌های رنگارنگشان از زندگی‌ است در سبد مطالبات تک تک آدمها (هر سبد با دیگری فرق دارد اما مشترکاتی وجود دارند در میان غالب سبدها)

قرار نیست سیاست به مثابه سیاست والاترین ارزش را داشته باشد. سیاست ابزاری است برای زندگی‌ و بهتر شدن وضع مردم (اگر خوشبینانه چنین چیز بشود البته) نه‌ هدفی برای کله پا کردن "آقا"، یا سپاه و بدست گرفتن قدرت برای درست کردن و ساختن. این همان چیزی است که در بطنش، تنها راه سعادت را قدرت طلبی توصیه می‌کند این ضد دموکراسی است چون اساسا "تنها راه" وجود ندارد. تنها راه موجود زندگی‌ کردن است و مدارا و آرام آرام اصلاح کردن.

شاید کسانی مخالف باشند با این حرف، دلایل خودشان را هم دارند. شنیدنی هم هست حرفهایشان. اما این التهاب‌های سیاسی دیگر جز در زمانهای احساسی‌ گری خریداری ندارند، حرفهای تند سیاسی از مدتها پیش عرض شد که فصلش تمام شده در جامعه ما. موج که فروکش کرد، باید اصل و فونداسیون و (بقول ما برقی‌‌ها فرکانس‌های پایین و دی سی‌ ) ماندگار مطالبات را فراموش نکنیم. هر کس سبدی از مطالبات دارد و جامعه ما نهاد‌های مدنی هم ندارد. ٔبر این پایه باید دید چه کاری شدنی است. من در این سبد‌ها که نگاه می‌کنم دغدغه‌های معیشتی و اقتصادی را بیش از چیز‌های دیگر مشترک میبینم. خوب نرفتن زنان به استادیوم درد آور است اما وجه اشتراک سبد‌ها نیست. نمی‌شود سبد‌ها را آتش زد، میشود البته چون یک "روشنفکر منفرد" (به تعبیر فرج سرکوهی) نقد کرد اما نسخه نمی‌شود پیچید که این راه راه دون کیشوت خواهد بود، ربطی‌ هم ندارد از کدام سلیقه سیاسی باشیم. مردم سبدهای خودشان را دارند، گاهی‌ هم جو بگیردشان مطالباتی از داخل آن در می‌‌آورند و نشان میدهند، اگر هزینه دادن کم باشد، مطالبات تند تر را هم نشان میدهند اما اصراری بر آن ندارند. پیگیر هم لزوماً ممکن است نباشند چون زندگی‌ و مسایل مهّم آن برایشان مهم تر هستند. من نوعی شاید خوشم نیاید اما نسخه نمی‌توانم بپیچیم و این سفر اخیر به من کمک کرد که این دغدغه‌ها را از نزدیک ببینم و برایم ملموس تر باشد این نوع رویکرد و اخلاقن اشکالی عمده در این نمی‌بینم که بیشتر مردم به یاد ندا و سهراب نباشند. گر‌ تو نمی‌پسندی تغییر ده‌‌‌‌ قضا را


این نگاه را مهدی جامی‌ بشدت مغفول گذاشته و می‌خواهد بداند "آقا" چطور حکمرانی می‌کند و ا‌و را نقد کند، می‌خواهد ببیند "رهبر معظم" چه کلک جدیدی سوار کرده است. این نگاه پیشداورانه و یکسونگر و توطئه محور (مستقل از اینکه "آقا" هم حاکمیت و سپاه هم ممکن است قدری کلک سوار کرده باشند تا در کارها به حد محسوس و نه محسوس دخالت کنند یا نکنند)، نگاهی‌ مشکل آفرین است. این نگاه به سیاست در جامعه ایرانی ممکن است در مقطعی و در یک فضای احساسی‌ برجسته شود، اما دیگر نگاه غالب نیست. سیاست برای زندگی‌ است در ایران و برای هزینه‌های خیلی‌ کم دادن، غیر از اقلیت محدودی که ممکن است حاضر باشند زید آبادی وار هزینه هم بدهند و کارشان هم بدون هورا کشیدن امسال بنده بسیار قابل تقدیر است، نگاه اکثر مردم جامعه به سیاست بر اساس شواهد و مستندات زیاد چنین نیست. ما کنشگری نمی‌کنیم، کّل جامعه را تحلیل باید بکنیم. 

Labels:

2 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Monday, June 17, 2013

"ایران نامت جاوید بادا!" 

از دو جهت شرایط بازی هفت ساعت دیگر بین ایران کره جنوبی مانند بازی ایران استرالیای شانزده سال پیش است.
اول تحقیر و توهینی که مربی‌ کره جنوبی نسبت به ایران کرد درست مانند کاری بود که تری ونبلز مربی‌ نامدار وقت استرالیا انجام داد.  برخورد ناجوانمردانه در مقابل ایرانیان منجر به غیرتی شدن آنها میشود، و باعث میشود که با تمام وجود بجنگند. 

دوم اینکه ایران درست تازه از یک شگفتی و همگرایی ملی‌ (انتخابات) بیرون آمده که گرچه قابل مقایسه با دوم خرداد نیست اما روحیه و امید به آینده در سطح ملی‌ شبیه به شانزده سال پیش شده، این خود یک دوپینگ روحی است که حتما بر بازده فنی‌ تیم اثر مستقیم خواهد گذاشت.

بر همین اساس پیش بینی‌ می‌کنم (گرچه اصطلاحا توپ گرد و زمین دراز است و در فوتبال پیشبینی‌ سخت است) که شانس نتیجه گرفتن (تساوی یا حتا برد) از آوردگاه کره و صعود به جام جهانی‌ بالاست. 

امید دارم که این پیروزی منجر به جشن ملی‌ همه ایرانیان و ایرانی الاصل‌های سراسر جهان و شادی و همدلی آنان در عین اختلاف سلیقه‌ها گردد که به این بدبینی‌ها و سمپاشی‌ها (ورای نقد و انتقاد‌های سازنده) خاتمه دهیم و امید داشته باشیم به آینده‌ای که نسل ما و نسل‌های بعدی برای ایران خواهند ساخت. من در عین واقعبینی به شرایط وخیم روز، به اینکه دو دهه آینده ایران، اگر از این گردنه‌های خطرناک به سلامت عبور کند، کشوری متحول و پیشرفته در منطقه خواهد شد خوشبین و امیدوارم.

چنین باد و بیش باد! 

Labels: , , ,

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Sunday, June 16, 2013

درس‌های انتخابات (۱)

برای بنده جالب است که خیلی‌ از تحلیلگران ایرانی و غیر ایرانی (از جمله وزارت خارجه آمریکا)، منتظر جلیلی بوده اند. عجیب است این همه تک خطی‌ دیدن تحولات. 

احتمال آمدن جلیلی با رای عادی به هیچ وجه نبود، اختلافات هم که در بین اصولگرایان جدی بود، بر چه اساس این تحلیلگران فکر میکردند که جلیلی انتخاب نهایی خواهد بود؟

بر اساس آنچه که نوشته بودم در همین بلاگ، احتمال رای آوردن جلیلی که به هیچ وجه نبود، احتمال ضعیف "برکشیده شدن" (از نوع ۱۳۸۴) جلیلی بود (تنها اگر نظام (رهبر و سپاه) میخواستند فرمان را کامل از جا بکنند و برای شاخ به شاخ شدن و جنگ بروند که با توجه به نشانه‌ها در مورد پیگیری تنش زدایی چنین چیزی را میشد حدس زد که خیلی‌ محتمل نیست)، بنده این را همانطور که بارها نوشته بودم نامحتمل دانسته بودم.

بلکه بر عکس نشانه‌هایی‌ در دست بود که نظام به دنبال دیپلماسی تنش زدایانه است. مانند اشاره مثبت رهبر به فرانسه (در نطق نوروزی در مشهد) و همینطور رازگشایی ولایتی در چند مورد حتا قبل از مناظره‌ها به مذاکرات خودش با سارکوزی، تحلیلگران چطور این نشانه‌های بسیار مهم و بی‌ سابقه را ندید‌ند؟ (همین جا این  گمانه زنی‌ را هم می‌کنم که ایران به احتمال زیاد به دنبال آن خواهد بود که فرانسه نقش مهمی‌ در مذاکرات آتی به عنوان میانجی ایفا کند، این باعث میشود که آلمان هم در کنار فرانسه سریع جایی‌ برای خود پیدا کرده، از آن موضع ایران بهتر میتواند روابط خود را با بریتانیا بهبود بخشیده یا مذاکره مستقیم با آمریکا را تست کند). 

حدس من در روزهای آخر (که در پست‌های قبلی‌ موجود هستند) بر این بود که اگر تقلبی بخواهد صورت بگیرد، از نوع ۱۳۸۴ خواهد بود (رای‌های سازمندهی شده) که عملا دیدیم چنین اتفاقی هم نیفتاد و در واقع این سناریوی محتمل که نظام می‌خواهد با برگزاری کاملا سالم انتخابات به سبزها تودهنی بزند (که پیش بینی‌ کرده بودم)، عملا به طور کامل پیاده سازی شد. هر چند شخصاً اینقدر خوشبین نبودم که انتخابات بطور سالم برگزار شود که خوب رای بالای روحانی و اجتناب از الگوی مهندسی‌ ۱۳۸۸ در کنار عزم نظام و یافتن زمان مناسب برای تغییر سیاست خارجی‌ (بدون از دست دادن وجهه و آبرو) هر سه‌ در کنار هم دست به دست هم داد که این نتیجه بسیار مطلوب برای منافع ملی‌ (که داور نهایی بین همه بحث‌ها باید باشد) رقم بخورد. در جمع دوستان درست شب انتخابات در دانشگاه جلسه بحث و گفتگو‌های جدی پیش آمد، عرض کرده بودم که خوشبین هستم این‌بار اما اعتراف می‌کنم که تا این حد خوشبین نبودم که در دور اول نام روحانی در بیاید. پیش بینی‌ سناریوی روحانی - قالیباف در دور دوم می‌کردم که در آن پیروزی روحانی را هم بسیار سخت میدیدم به دلیل ائتلاف اصولگرایان در دور دوم. خوب در اینجا اشتباه کرده بودم. 

به هر حال در این مورد باز خواهم نوشت. به نظر بنده راز اشتباهات و خطا‌های تحلیل علاوه بر پیش بینی‌ ناپذیری جامعه ایران، نبودن داده‌های مناسب و صحیح است در عین حال ذهنیّت بسته تحلیل گران ما در فضای گفتمان سیاسی و همچنین جنبش/مطالبه محوری دیدن از دریچه و لنز سیاست و نادیده گرفتن امور دیگر در سبد مطالبات ملی‌.
در این مورد باز خواهم نوشت.

Labels:

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Wednesday, June 12, 2013

کوتاه از انتخابات (۶)

حرفهای رهبر را دقیق بخوانید. برگی بود که روی برگ دیروز هاشمی زد.

رمز گشایی حرفهای رهبر بطور چکیده:

۱. "آبروی نظام" باید بازسازی شود (تایید تحلیل بنده که رهبر دنبال تودهنی زدن به معترضان ۸۸ است که آنجا هم خبری نبود، برای همین احتمال عدد سازی عجیب و غریب را (مثلا جلیلی بیست میلیون!)، در ستاد انتخابات کشور امسال بعید میدانم)

۲. تا آنجا که ممکن است انتخابات کنترل شده و بی‌ حاشیه برگزار شود. احتمال میدهم مستقل از هرگونه نتیجه، تعدادی از فعالان و یا اعضای ستاد‌ها احضار و حتی موقتا بازداشت شوند.

۳. "آقا" تاکید می‌کند که کاملا مخالف سیاست‌های هاشمی در عرصه بین المللی و بحران هسته‌ای است و درست فردای سخنرانی مهم هاشمی که نوعی برگ، مشابه نامه بدون سلام به رهبر در ۱۳۸۸ بود (اما طبیعتا نه‌ با این برد و شدت ۸۸) که رو کرد، خامنه‌ای هم برگ خودش را می‌زند کاملا هم از روی رو کم کنی‌ با رفیق پنجاه و پنج ساله، هر چند به سبک خودش چون نمی‌خواهد هزینه مواجهه رو در رو را در خود انتخابات بپردازد. آخرین روز ثبت نام خودش را به خواب میزند که هاشمی را نبیند و حالا با اشاره و رمز می‌گوید رّد صلاحیت هاشمی پشتوانه داشت و به مصلحت بود. همه چیز‌ها هم قانونمند بود.

۴. "آقا" هنوز عزم خودش را جزم نکرده که تمام و کمال پشت جلیلی باشد چون جلیلی موج نتوانسته بسازد و به احتمال زیاد از ولایتی عقبتر است (چون بدنه محافظه کاران به ولایتی و قالیباف رای خواهند داد). ا‌و اشاره می‌کند که حقایقی راجع به مناظره‌ها خواهد گفت (یعنی‌ بخوانید حقایقی راجع به بحران هسته‌ای و مذاکرات)، اما به شیوه خودش توی دهن زدن و برگ رو کردن را به بعد از انتخابات موکول می‌کند اما به خواص رمز هم میدهد که خط سازش را با اکراه پذیرفته و باید با رای بالا قدرتمندانه چون سد سدید مقاومت کرد، البته در این زمان با مستحکم بودن و خاطر جمعی‌ فکر می‌کنم همانطور که قبلاً هم گفته است می‌خواهد  اجازه بدهد (با ژست اکراه) که با آمریکا هم مذاکره "عزتمندانه شود (از طریق رئیس جمهور مورد اطمینان خودش و خودش هم با ژست بدبینی از دور به مذاکره نظاره کند که از خودش هزینه نداده باشد)، بنا بر این حتا اگر لازم باشد به ژست ملی‌ گرایی هم رو می‌آورد که بی‌ سابقه است (و برای اول بار تا آنجا که خاطرم هست وجود کسانی را به رسمیت میشناسد که نظام را قبول ندارند اما دلشان برای ایران می‌‌تپد!)، چون رای بالا نیاز دارد (یاد آوری مهّم: اینکه رهبر چه می‌گوید نباید معیار کنش ما باشد به هیچ سویی (رای دادن یا ندادن یا به کس خاصی‌ رای دادن) هر کس باید منافع ملی‌ را بسنجد).

معتقدم رهبری خودش را آماده کرده که هر کس را که از صندوق در آمد بپذیرد با محدود کردنش در سیاست خارجی‌ و گربه را دم حجله کشتن (هرچند فکر می‌کنم ترجیح خودش به ولایتی است که اگر هم مانوری بدهد کاملا مورد اعتماد آقاست)، البته هنوز معلوم نیست اگر جادوگران نظام این‌بار چه شعبده‌ای در آستین داشته باشند و یکباره کسی‌ را به شیوه ۱۳۸۴ با مهندسی‌ محدود احیانا برکشند  (فراموش نکنیم که "آقا" طبق گاف دیگری که در سخنرانی ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ داد، قطعا چشم خود را بر تقلب محدود دو- سه‌ میلیونی خواهد بست).

نکته اصلی‌ این است که رهبر در وضعیت بدی گرفتار شده است و دنبال کسی‌ میگردد که هم بتواند "آبرو و عزت" نظام را حفظ کند و هم بتواند با غرب راه‌های دیپلماسی را برای کم کردن فشار جلو ببرد آنهم با نیروهای خودی مورد اعتماد و کسانی که صورت حساب پس فردا نفرستند به بیت، از قدرت سهم خواهی‌ کنند. 
نکته اصلی‌ این است که مستقل از سیاست‌های رهبر، رئیس جمهور آتی میتواند در نحوه مذاکره و مواجهه با غرب در پرونده هسته‌ای  و همینطور در تعامل با آقای "نظام"
به طور فعال تاثیرگذار باشد.

     این لبّ لباب اولویت‌ها در انتخابات امسال است و هر کس با اندیشیدن، همفکری با دیگران و نقد حرفها و مواضع و اجتهاد سیاسی به هر جمع بندی که رسیده بر همان اساس عمل خواهد کرد.

همه این تحلیل‌ها بر این پیش‌فرض بنا شده که نظام دنبال سطحی از خردمندی افتاده حالا، وگرنه اگر در خط فرمان کندن و ترمز براندن باشد که، دیگر همه با هم به ته دره خواهیم رفت.

Labels:

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

Tuesday, June 11, 2013

کوتاه از انتخابات (۵)

بحث تقلب هم مهم است و انگار کسی‌ نمی‌خواهد به بدترین‌ها فکر کند و تحلیل کند. 

فکر می‌کنم تقلبی هم اگر امسال باشد تقلب از نوع رای‌های سازماندهی شده بخشنامه‌ای و هیأتی و یکی‌ دو میلیون شناسنامه اضافه بسیجیهاست (الگوی سال ۱۳۸۴ نه‌ ۱۳۸۸)، فکر می‌کنم این‌بار، رهبر می‌خواهد یک انتخابات بدون تقلب (یعنی‌ تقلب از نوع ۱۳۸۸ که عددها در ستاد انتخابات کشور ساخته شدند) را سر و سامان دهد که تودهنی بزند به اهالی فتنه و بگوید نظام انتخابات سال ۱۳۸۸ را هم سالم برگزار کرده بود و به نظام ظلم مضاعف شد و چیز‌هایی‌ از این دست. البته استدلال دوستان تحریمی هم کاملا قابل ردّ نیست که معتقدند تقلب سال ۱۳۸۸ باز اتفاق خواهد افتاد، که خوب در این صورت باید گفت نیازی به رّد صلاحیت هاشمی هم نبود و بهتر از "شرّ" ا‌و راحت میشدند، البته هزینه این کار با توجه به شوری که راه افتاده بود بیشتر بود. 

خوشبین اگر باشم، فکر می‌کنم که امسال رهبر جلوی تقلب بالا را می‌گیرد تنها به خاطر کینه‌ای که از اهالی سبز دارد در سال ۸۸ و ترمیم وجهه خودش، البته اگر اهالی فرمان کنده و ترمز بریده نظر ایشان را زده باشند که کار تمام است. نکته اینجاست که الان بین محافظه کاران (که معتقدم خود رهبر هم در این مجموعه است)، سپاهیان و بسیج (هر کدام با کاندیداهای خود به ترتیب: ولایتی، قالیباف و جلیلی، با در نظر گرفتن قدری همپوشانی البته)، واقعا دعواست و رهبر چندین بار گفته که نمی‌خواهد به این دعوا با مداخله خود خاتمه دهد، به هر حال امکان دارد که با توجه به نظر سنجی‌های دقیق اطلاعات و بسیج (که از نظر سنجی‌های دیگر دقت بالاتر و به روز تری دارد)، اگر خطر رفتن روحانی به دور دوم جدی باشد، در لحظه آخر دو تا از این سه‌ کاندیدا به نفع نفر سوم با دستور و حکم از بیت کنار روند و هر چند دیر خواهد بود اما رای‌های سازمان دهی‌ شده وارد عمل شوند که بدترین حالت برای اصلاح طلبان خواهد بود، چرا که به احتمال زیاد در این حالت جلیلی بخت بیشتری خواهد داشت برای رای آوری و ماندن تا مثلا حاج باقر.  

گمان دارم که فشار برای ائتلاف (یا حتا اجماع بر سر یک کاندیدا) در اردوی اصولگرایان بالا رفته باشد، هر چند که مشکلات اینکار از نظار فنی‌ و لجستیک کم نیست و تنها رهبر میتواند حکم کند. مثلا اگر فشار‌ها بر ولایتی برای کنار کشیدن بالا گرفته باشد (که محتمل هم هست) بخش قابل توجهی‌ از محافظه کاران و همینطور اکثریت اعضای جامعتین از جمله شیخ محمد یزدی از ولایتی حمایت میکنند، در عین حال فینال قالیباف - روحانی به هیچ وجه موجب خرسندی اصولگرایان سنتی‌ و محافظه کار نخواهد بود این فینال حتما مطلوب بسیجیان هم نیست.

البته نظرسنجی‌ها دقیق نیستند چون در شهرهای کوچک و روستاها خیلی‌ از مردم واقعیت را در نظرسنجی‌ها نمی‌گویند، اما به هر صورت روحانی و اصلاحطلبان رأیشان بالا رفته و احتمال پیروزیشان کم نیست اگر درصد مشارکت به بالای شصت و پنج - هفتاد درصد برسد که فعلن در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. البته مشارکت پنجاه درصدی به احتمال زیاد با توجه به انتخابات شوراها دست یافتنی است،  تقریبا همه درصد مشارکت اضافه بر پنجاه درصد به طور طبیعی‌ در سبد ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالیون بنفش خواهد بود.

همانطور که در بحث تقلب گفته شد،
یک سناریو هم این میتواند باشد: احتمال یک می‌دهم که هم ولایتی و هم قالیباف هر دو به نفع جلیلی کنار بکشند، که در این صورت عملا نشان خواهد داد که بسیج و بخش تندرو سپاه دست بالا را در مراکز تصمیمگیری دارند، رهبر احتمالا با این سناریو موافق نیست اما اگر نظر سنجی‌های دقیقتر بسیج و اطلاعات خطر را هشدار بدهد، رهبر هم ریاست جمهوری جلیلی را به جای ولایتی مجبور است، بپذیرد.

باز جسته گریخته خواهم نوشت. بنویسیم و بلند بلند فکر کنیم، هیچ چاره دیگری نیست. 

Labels:

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________

 

کوتاه از انتخابات (۴)
عارف رفت. با دلخوری هم رفت که در پیامش مشهود بود. حرفی‌ هم از روحانی نزده است.

قدر این آدم جدی، کاری و منضبط را آنطور که باید ندانستند. "شیخ دیپلمات" کاندیدای دوستان بنفش را کاندیدای ایده‌آلی نمیدانم، هر چند که ا‌و را به بقیه کاندیدا‌ها ترجیح می‌دهم. خودم رای نخواهم داد (حتا اگر حوزه‌ای نزدیک وجود داشت) و لب مرز تحریم و مشارکت می‌‌ایستم اما حرفهای هواداران مشارکت را در مجموع اندکی‌ منطقی‌ تر مییابم. هر چند نه‌ به تحریمی‌ها به صرف تحریمی بودن خرده میگیرم نه‌ به مشارکتی‌ها به صرف مشارکت.

Labels:

0 Comments | | Permalink

_______________________________________________