کمتر خواهم نوشت
از دیروز اول ادیبهشت ماه، پارسانوشت سهساله شد و تا چندی دیگر نوشتههای وبلاگی بنده یعنی پارسا صائبی پنج ساله خواهد شد. کلاً چیزهای زیادی آموختهام در این مدت البته وقت زیادی هم تلف کردهام. اما دستاوردها نیز کم نبوده است. در درجه اول شناخت خوبی از خود پیدا کردهام. آدم "خود" خودش را خوب بشناسد، بعد تمام رفتارهای خود را میفهمد و بلاتکلیفی خودش با خودش را حل میکند، معایب و نقاط ضعف خود را برطرف میکند. علاوه بر این در مورد خودم بلاگنویسی به کنار آمدن با مهاجرت کمک کرده است. ضمن اینکه قدرت تصمیمگیری، مدیریت استرس، قدرت بیان در تنگناها و فرصتهای آنی، فن نگارش، روش تحقیق، پرهیز از پیشداوری و تعصبات، قدرت ارتباط با دیگران، استدلال و مفاهمه و... را آشکارا بیشتر کرده است. گمان کنم بهرههای خوبی داشتهام از اینکار، در عین اینکه وقت، انرژی و توان زیادی گذاشتهام. گاه واقعاً اتلاف وقت بوده یعنی یک سرگرمی آموزنده و کاری فرهنگی بوده پر از حاشیه. قهر و آشتیهای بیمعنی وبلاگی، درگیریهای بیهوده همیشه بودهاند. بازیها، نمایشها و شوهای کودکانهای که آدم مجبور میشود گاه و بیگاه ببیند یا حتی گاه خودش انجام بدهد. بیعدالتیها، دوروییها، دزدیها و نیرنگها که همیشه سوهان روح آدم هستند. خوشبختانه دیگر اینها هم بیرونق شدهاند.
اما درسهای بزرگی که از بلاگداری آموختهام این است که مختصراً بنویس وقتی که شوقی داری و حوصلهای و حرفی جدی و مهم برای مطرح کردن. بگذر و دل نبند، به نوشته دیگران واکنش نشان نده هرچقدر که فکر میکنی آن نوشته اشتباه یا خصمانه باشد. متواضعانه و با ذهنی باز و پذیرا چیز یاد بگیر و از اینکه کمتر از آنچه فکر میکنی دیده شدهای، گلهمند نباش. دنبال قضاوت در کار دیگران، عیب جویی و اصلاح دیگران و نیز رقابتورزی با آنان هم نباش. سرت به کار خودت باشد و پلشتی ها را چون اسفنج به خود جذب نکن. با کسی اگر شوخی میکنی رقیق و مختصر و دوستانه عمل کن. اشتباه را به رسمیت بشناس و سعی کن از اشتباه دیگران هم مانند اشتباهات خودت درس بگیری. تکثر را هم عملاً قبول داشته باش. عقیده را سلیقه ببین و دنبال جدال مرو مگر اینکه فقط سلیقه خودت را به دیگران - که محکومشان نمیکنی - معرفی کنی.
این چیزها برای کسی که استخوان خرد کرده وبلاگنویسی نبوده، جز یک مشت موعظه اخلاقی چیز دیگری نیست اما برای بنده یعنی پارسا (آنطور که در شناسنامهام آمده علیرضا) پنج سال طول کشیده تا دانهدانه جمعشان کنم، قدرشان را بدانم و چارچشمی مواظب باشم که از دست ندهمشان و بهشان عمل کنم. قطعاً عقایدم (که دوست دارم به جایش بگویم سلیقههایم) با سال پیش تفاوتهای زیادی کرده با پنج سال پیش که خیلی متفاوت شده است. ضمن اینکه دوستان خواننده را که نمینویسند و راحت در مورد همه چیز حرف میزنند و نظر می دهند، دعوت میکنم مدتی در یک وبلاگ بنویسند تا متوجه شوند که حتی شخصینویسی (تحلیل و مقاله نویسی پیشکش) چه کار سخت، دردسرساز و وقتگیری است. پنج سال است دارم مینویسم و تا آنجا که در توانم بوده مایه گذاشتهام. اما توان و وقت بیشتری ندارم. اگر به خانوادهام و آینده فرزندان نیامدهام و وضعیت شغلی و ادامه پروسه جا افتادن در مهاجرت (سختترین و شجاعانه ترین کار دنیا) نرسم، جنایت کردهام. دیگر وقت آن است که در این سلیقه هم تجدیدنظر کنم. جداً دیگر باید طرحی نو در اندازم و بلاگداری را به نحوی که در توانم هست اداره کنم. به هر حال از این به بعد اگر وقتی بیابم، بیشتر خواهم خواند، بیشتر خواهم دید، بیشتر گوش خواهم داد و کمتر خواهم نوشت.
شاد باشید و سپاسگزار لطف همهتان هستم.
Labels: وبلاگستان