tag:blogger.com,1999:blog-68018382024-03-14T08:18:29.906-06:00پارسانوشتبلاگ یا رسانه "پارسا صائبی" در مورد سیاست، اجتماع، فرهنگ، علم و تکنیک و گهگاه موضوعات مورد علاقه دیگرUnknownnoreply@blogger.comBlogger927125tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-20260553911695994262013-09-08T10:21:00.000-06:002013-09-08T10:21:39.483-06:00خداحافظی<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-weight: bold;">
<span style="font-size: large;">خداحافظی</span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
دیروز روز بلاگهای فارسی بود و امکان نوشتن نداشتم، این روز را به همه بلاگنویسان عزیز قدیمی و نسل جدید تبریک میگویم.</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
بلاگنویسی هنوز هم زنده است و خواهد ماند هرچند با تکاپو و سروصدای کمتر و نویسندگان و مخاطبان کم حرفتر. در این شک ندارم که کار اندیشیدن و پرسیدن و شک کردن و نقادی و آموختن هیچگاه کم رونق نخواهد شد با این شوق و اشتیاقی که در نسل قدیم و جدید فارسی زبان میبینم. حجم همفکریها و گفتگوها در شبکههای مختلف و فضاهای گوناگون نشانهای است از ادامه راه بلاگداری و بلاگ نویسی در دهه گذشته. </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
هر آغازی را پایانی است. با رضایت و شادی و با فروتنی، اما افتخار به این همه سال قلم زدن در حد خودم، در این بلاگ را میبندم و با نام قلمی خود خداحافظی میکنم، اما هستم اینور و آنور اندکی تلاشی در حد خود دارم و خواهم داشت. نیازی نیست به طبالی، مهم این است که در فرصتهای اندکی که دارم، از دوستان و همینطور اهالی اندیشه میآموزم و گفتگو میکنم و مینویسم. اینکه عمرو یا زید بگوید و بنویسد مهم نیست. </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
از اینکه خوانده بلاگ من بودید و با نقد و نوشتههای خود پشتیبان و مشوق من بودید، صمیمانه سپاسگزاری میکنم. حرفها را بهتر از من خود شما دارید میزنید و نیازی نیست که پارسا نامی حتما در پارسانوشت بنویسد. </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
خوش و تندرست باشید و روزهای خوبتان بسیار فراوان و بلکه افزونتر باد<span style="font-weight: bold;">. </span></div>
Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-46423572576243081242013-06-25T22:29:00.002-06:002013-06-25T22:35:41.439-06:00 دکترای روحانی، آسمانی نباشد؟ <div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px; font-weight: bold;">
درسهای انتخابات (۲)</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px; font-weight: bold;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;">دکترای روحانی، آسمانی نباشد؟ </span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px; font-weight: bold;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span style="background-color: white;">ا</span><span style="background-color: white;">یرادها به مدرک حسن فریدون روحانی، نیازمند پاسخگویی شخص خود ایشان است. اشتباه است اگر بخواهیم به کلیت ایرادهایی که نیک آهنگ و خودنویس وارد میکنند خرده بگیریم (در عین اینکه در جزئیات گاه نحوه وارد کردن اتهامات و از پیش به قاضی رفتنها هم محل اشکال است اما پاسخ طلبی و اصرار بر این هیچ ایرادی ندارد)، بلکه برعکس باید آن را قدر بنهیم، مطالبه پاسخگویی از هر مسئول سیاسی، بخش مهمی از گفتمان مطالبه محور و دموکراسی خواهی است.</span><br />
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
خوشبین هستم که ما از مرحله کیش شخصیت و تنزه طلبی سیاستمداران عبور کنیم، آنها را خاکستری ببینیم و "چیز" سیاستمداران (یعنی یقه یا "یخه" آنها را به قول میرحسین) به ویژه وقتی که در مظان اتهام دروغ گویی و جعل مدرک، سرقت علمی یا عدم حضور در کلاس درس قرار دارند، بگیریم. سبز بودن یعنی اینکه یک جایی اصولی اخلاقی هم هست. نمیشود تقلب کرد یا اینکه در برابر اتهام تقلب چنین جدی پاسخگو نبود. سبزیم یا نه؟ </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
البته امیدوار هستم به پاسخگویی و کاش اینکار هرچه سریعتر انجام شود اگر هم خطایی رخ داده است روحانی بیاید واقعیتها را بگوید. تشکیکها جدی هستند و هر چه تعلل بیشتر بیهوده و موجب از دست رفتن محبوبیت تدریجی نزد افکار عمومی است. </div>
Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-76250903262733763022013-06-23T22:52:00.000-06:002013-06-23T22:56:08.144-06:00آیا نگاه به سیاست در جامعه ایرانی تغییر نکرده است؟<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<div style="font-weight: bold;">
آیا نگاه به سیاست در جامعه ایرانی تغییر نکرده است؟</div>
<br />
<div>
داریوش محمدپور در نقد <a href="http://iranwire.com/fa/content/1116" target="_blank">نگاه</a> توطئه محور اخیر مهدی جامی <a href="http://blog.malakut.org/archives/2013/06/post_2312.shtml" target="_blank">مقاله</a> وزین و خواندنی نوشته است. همه آنچه که بنده میخواستم زجر بکشم و با انداختن در جاده خاکی و دست انداز بگویم، داریوش عالمانه و بهتر از بنده گفته. منتها سعی میکنم بنده هم چند خطی اضافه بر آن با تاکید بیشتر رو جنبههای خاصی نیمچه نقدی تقدیم کنم. و به این بهانه حرف خودم را هم بزنم و ورودی به بحثی جدید داشته باشم.<br />
<br /></div>
<div>
۱. مهدی آخر مقاله خود را بر خلاف همه استنتاجها و صغرا کبرا چیدن ها، به نتایج دیگری ختم میکند که اساسا منافی و متباین با آن مقدمات هستند. اگر رهبر و تشکیلاتی این چنین هوشمند به همراه فنّ بازان او چنان "انقلاب سفیدی" میتوانند درست کنند که جز مهدی و احتمالن معدودی دیگر کسی دیگری نتوانسته آن را کشف کند، چطور میشود که بیت رهبری نخواهد با روحانی مدارا کند و از دید مهدی حتی شش ماه نشده به روی او شمشیر بکشد؟ خوب چرا او را نگاه ندارد و "انقلاب سفید" را پیش نبرد؟ از کجا و بر اساس چه تحلیلی برخاسته از نظریه جامی "عاملیت مردم" در آینده همه دستگاه مکر و خدعهای چنان مسلط و قوی را کیش و مات خواهد کرد؟ مقاله که تمام دارد سعی میکند نشان دهد که عاملیت مردم به جایی نرسیده است در مقابل مکر رهبر و دستگاه او.<br />
<br /></div>
<div>
۲.آقای جامی میگوید: "هیچ معامله بزرگی در مسائل هستهای در راه نیست مگر در چارچوب توافق هایی که قبلا نیمه نهایی شده بوده است", این همه قطعیت از کجا آمده است؟ حتا دیپلماتهای هیچ یک از طرفین هم گمان ندارم بدانند آینده مذاکرات به کجا خواهد انجامید و همه امیدوار هستند که توافقی بزودی حاصل شود که سطح و جزییات آن تقریبا هر چیزی میتواند باشد. در این مورد حاضر هستم جداگانه با مهدی بحث کنم.<br />
<br /></div>
<div>
۳. مهدی تمام پیشبینیهای منفی را در پاراگراف یکی به آخر مانده ردیف میکند و میگوید عملا هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد. خوب اگر هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد، پس برای چه رهبر "انقلاب سفید" راه انداخت؟ واقعا گریزی از "انقلاب سفید" نبود از دید رهبر؟<br />
<br />
<span style="background-color: white;">۴. ما از اینکه خود را به جای رهبر بگذاریم و از دید او به وقایع نگاه کنیم به آفت یکجانبه نگری مبتلا میشویم و فقط بخش کوچکی از یک زاویه محدود را میبینیم (البته خوب است که گهگاه از این زاویه هم نگاهی داشته باشیم اما جریان اصلی تحلیل را نباید روی آن بنا کنیم). همینطور است اگر سیاست را یک هدف ببینیم و فقط از دریچه سیاست (آنهم به معنی سیاست برای کسب قدرت یا نقد قدرت برای توسعه و تحقق ارزشهای انسانی و حقوق بشری) تحلیل کنیم، حال اینکه نگارنده معتقد است سیاست در جامعه ایرانی دچار شیفت چارچوب یا حتا گفتمان شده. سیاست جزئی از زندگی شده و در زندگی حل شده است. مردم نگاهشان به سیاست به عنوان بخشی کوچک از دغدغههای رنگارنگشان از زندگی است در سبد مطالبات تک تک آدمها (هر سبد با دیگری فرق دارد اما مشترکاتی وجود دارند در میان غالب سبدها)</span></div>
<div>
<br />
قرار نیست سیاست به مثابه سیاست والاترین ارزش را داشته باشد. سیاست ابزاری است برای زندگی و بهتر شدن وضع مردم (اگر خوشبینانه چنین چیز بشود البته) نه هدفی برای کله پا کردن <span class="text_exposed_show">"آقا"، یا سپاه و بدست گرفتن قدرت برای درست کردن و ساختن. این همان چیزی است که در بطنش، تنها راه سعادت را قدرت طلبی توصیه میکند این ضد دموکراسی است چون اساسا "تنها راه" وجود ندارد. تنها راه موجود زندگی کردن است و مدارا و آرام آرام اصلاح کردن.<br /><br />شاید کسانی مخالف باشند با این حرف، دلایل خودشان را هم دارند. شنیدنی هم هست حرفهایشان. اما این التهابهای سیاسی دیگر جز در زمانهای احساسی گری خریداری ندارند، حرفهای تند سیاسی از مدتها پیش عرض شد که فصلش تمام شده در جامعه ما. موج که فروکش کرد، باید اصل و فونداسیون و (بقول ما برقیها فرکانسهای پایین و دی سی ) ماندگار مطالبات را فراموش نکنیم. هر کس سبدی از مطالبات دارد و جامعه ما نهادهای مدنی هم ندارد. ٔبر این پایه باید دید چه کاری شدنی است. من در این سبدها که نگاه میکنم دغدغههای معیشتی و اقتصادی را بیش از چیزهای دیگر مشترک میبینم. خوب نرفتن زنان به استادیوم درد آور است اما وجه اشتراک سبدها نیست. نمیشود سبدها را آتش زد، میشود البته چون یک "روشنفکر منفرد" (به تعبیر فرج سرکوهی) نقد کرد اما نسخه نمیشود پیچید که این راه راه دون کیشوت خواهد بود، ربطی هم ندارد از کدام سلیقه سیاسی باشیم. مردم سبدهای خودشان را دارند، گاهی هم جو بگیردشان مطالباتی از داخل آن در میآورند و نشان میدهند، اگر هزینه دادن کم باشد، مطالبات تند تر را هم نشان میدهند اما اصراری بر آن ندارند. پیگیر هم لزوماً ممکن است نباشند چون زندگی و مسایل مهّم آن برایشان مهم تر هستند. من نوعی شاید خوشم نیاید اما نسخه نمیتوانم بپیچیم و این سفر اخیر به من کمک کرد که این دغدغهها را از نزدیک ببینم و برایم ملموس تر باشد این نوع رویکرد و اخلاقن اشکالی عمده در این نمیبینم که بیشتر مردم به یاد ندا و سهراب نباشند. گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را</span><br />
<span class="text_exposed_show"><br /></span>
این نگاه را مهدی جامی بشدت مغفول گذاشته و میخواهد بداند "آقا" چطور حکمرانی میکند و او را نقد کند، میخواهد ببیند "رهبر معظم" چه کلک جدیدی سوار کرده است. این نگاه پیشداورانه و یکسونگر و توطئه محور (مستقل از اینکه "آقا" هم حاکمیت و سپاه هم ممکن است قدری کلک سوار کرده باشند تا در کارها به حد محسوس و نه محسوس دخالت کنند یا نکنند)، نگاهی مشکل آفرین است. این نگاه به سیاست در جامعه ایرانی ممکن است در مقطعی و در یک فضای احساسی برجسته شود، اما دیگر نگاه غالب نیست. سیاست برای زندگی است در ایران و برای هزینههای خیلی کم دادن، غیر از اقلیت محدودی که ممکن است حاضر باشند زید آبادی وار هزینه هم بدهند و کارشان هم بدون هورا کشیدن امسال بنده بسیار قابل تقدیر است، نگاه اکثر مردم جامعه به سیاست بر اساس شواهد و مستندات زیاد چنین نیست. ما کنشگری نمیکنیم، کّل جامعه را تحلیل باید بکنیم. </div>
</div>
Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-27529058161239748852013-06-17T23:40:00.000-06:002013-06-17T23:40:24.151-06:00"ایران نامت جاوید بادا!" <div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px; font-weight: bold;">
"ایران نامت جاوید بادا!" </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
از دو جهت شرایط بازی هفت ساعت دیگر بین ایران کره جنوبی مانند بازی ایران استرالیای شانزده سال پیش است.</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
اول تحقیر و توهینی که مربی کره جنوبی نسبت به ایران کرد درست مانند کاری بود که تری ونبلز مربی نامدار وقت استرالیا انجام داد. برخورد ناجوانمردانه در مقابل ایرانیان منجر به غیرتی شدن آنها میشود، و باعث میشود که با تمام وجود بجنگند. </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
دوم اینکه ایران درست تازه از یک شگفتی و همگرایی ملی (انتخابات) بیرون آمده که گرچه قابل مقایسه با دوم خرداد نیست اما روحیه و امید به آینده در سطح ملی شبیه به شانزده سال پیش شده، این خود یک دوپینگ روحی است که حتما بر بازده فنی تیم اثر مستقیم خواهد گذاشت.</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
بر همین اساس پیش بینی میکنم (گرچه اصطلاحا توپ گرد و زمین دراز است و در فوتبال پیشبینی سخت است) که شانس نتیجه گرفتن (تساوی یا حتا برد) از آوردگاه کره و صعود به جام جهانی بالاست. </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
امید دارم که این پیروزی منجر به جشن ملی همه ایرانیان و ایرانی الاصلهای سراسر جهان و شادی و همدلی آنان در عین اختلاف سلیقهها گردد که به این بدبینیها و سمپاشیها (ورای نقد و انتقادهای سازنده) خاتمه دهیم و امید داشته باشیم به آیندهای که نسل ما و نسلهای بعدی برای ایران خواهند ساخت. من در عین واقعبینی به شرایط وخیم روز، به اینکه دو دهه آینده ایران، اگر از این گردنههای خطرناک به سلامت عبور کند، کشوری متحول و پیشرفته در منطقه خواهد شد خوشبین و امیدوارم.</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
چنین باد و بیش باد! </div>
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-87605797843172378472013-06-16T13:25:00.000-06:002013-06-16T13:25:36.692-06:00درسهای انتخابات (۱)<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px; font-weight: bold;">
درسهای انتخابات (۱)</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px; font-weight: bold;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
برای بنده جالب است که خیلی از تحلیلگران ایرانی و غیر ایرانی (از جمله وزارت خارجه آمریکا)، منتظر جلیلی بوده اند. عجیب است این همه تک خطی دیدن تحولات. </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;">احتمال آمدن جلیلی با رای عادی به هیچ وجه نبود، اختلافات هم که در بین اصولگرایان جدی بود، بر چه اساس این تحلیلگران فکر میکردند که جلیلی انتخاب نهایی خواهد بود؟</span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;"><br /></span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;">بر اساس آنچه که نوشته بودم در همین بلاگ، احتمال رای آوردن جلیلی که به هیچ وجه نبود، احتمال ضعیف "برکشیده شدن" (از نوع ۱۳۸۴) جلیلی بود (تنها اگر نظام (رهبر و سپاه) میخواستند فرمان را کامل از جا بکنند و برای شاخ به شاخ شدن و جنگ بروند که با توجه به نشانهها در مورد پیگیری تنش زدایی چنین چیزی را میشد حدس زد که خیلی محتمل نیست)، بنده این را همانطور که بارها نوشته بودم نامحتمل دانسته بودم.</span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;"><br /></span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;">بلکه بر عکس نشانههایی در دست بود که نظام به دنبال دیپلماسی تنش زدایانه است. مانند اشاره مثبت رهبر به فرانسه (در نطق نوروزی در مشهد) و همینطور رازگشایی ولایتی در چند مورد حتا قبل از مناظرهها به مذاکرات خودش با سارکوزی، تحلیلگران چطور این نشانههای بسیار مهم و بی سابقه را ندیدند؟ (همین جا این گمانه زنی را هم میکنم که ایران به احتمال زیاد به دنبال آن خواهد بود که فرانسه نقش مهمی در مذاکرات آتی به عنوان میانجی ایفا کند، این باعث میشود که آلمان هم در کنار فرانسه سریع جایی برای خود پیدا کرده، از آن موضع ایران بهتر میتواند روابط خود را با بریتانیا بهبود بخشیده یا مذاکره مستقیم با آمریکا را تست کند). </span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;"><br /></span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;">حدس من در روزهای آخر (که در پستهای قبلی موجود هستند) بر این بود که اگر تقلبی بخواهد صورت بگیرد، از نوع ۱۳۸۴ خواهد بود (رایهای سازمندهی شده) که عملا دیدیم چنین اتفاقی هم نیفتاد و در واقع این سناریوی محتمل که نظام میخواهد با برگزاری کاملا سالم انتخابات به سبزها تودهنی بزند (که پیش بینی کرده بودم)، عملا به طور کامل پیاده سازی شد. هر چند شخصاً اینقدر خوشبین نبودم که انتخابات بطور سالم برگزار شود که خوب رای بالای روحانی و اجتناب از الگوی مهندسی ۱۳۸۸ در کنار عزم نظام و یافتن زمان مناسب برای تغییر سیاست خارجی (بدون از دست دادن وجهه و آبرو) هر سه در کنار هم دست به دست هم داد که این نتیجه بسیار مطلوب برای منافع ملی (که داور نهایی بین همه بحثها باید باشد) رقم بخورد. در جمع دوستان درست شب انتخابات در دانشگاه جلسه بحث و گفتگوهای جدی پیش آمد، عرض کرده بودم که خوشبین هستم اینبار اما اعتراف میکنم که تا این حد خوشبین نبودم که در دور اول نام روحانی در بیاید. پیش بینی سناریوی روحانی - قالیباف در دور دوم میکردم که در آن پیروزی روحانی را هم بسیار سخت میدیدم به دلیل ائتلاف اصولگرایان در دور دوم. خوب در اینجا اشتباه کرده بودم. </span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;"><br /></span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;">به هر حال در این مورد باز خواهم نوشت. به نظر بنده راز اشتباهات و خطاهای تحلیل علاوه بر پیش بینی ناپذیری جامعه ایران، نبودن دادههای مناسب و صحیح است در عین حال ذهنیّت بسته تحلیل گران ما در فضای گفتمان سیاسی و همچنین جنبش/مطالبه محوری دیدن از دریچه و لنز سیاست و نادیده گرفتن امور دیگر در سبد مطالبات ملی.</span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;">در این مورد باز خواهم نوشت.</span></div>
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-61976601787110680592013-06-12T16:35:00.002-06:002013-06-12T16:39:07.461-06:00کوتاه از انتخابات (۶)<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<div>
<div style="font-weight: bold;">
کوتاه از انتخابات (۶)</div>
<br />
حرفهای <a href="http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22900" target="_blank">رهبر</a> را دقیق بخوانید. برگی بود که روی برگ دیروز هاشمی زد.<br />
<br /></div>
<div>
رمز گشایی حرفهای رهبر بطور چکیده:<br />
<br /></div>
<div>
۱. "آبروی نظام" باید بازسازی شود (تایید تحلیل بنده که رهبر دنبال تودهنی زدن به معترضان ۸۸ است که آنجا هم خبری نبود، برای همین احتمال عدد سازی عجیب و غریب را (مثلا جلیلی بیست میلیون!)، در ستاد انتخابات کشور امسال بعید میدانم)<br />
<br /></div>
<div>
۲. تا آنجا که ممکن است انتخابات کنترل شده و بی حاشیه برگزار شود. احتمال میدهم مستقل از هرگونه نتیجه، تعدادی از فعالان و یا اعضای ستادها احضار و حتی موقتا بازداشت شوند. <br />
<br /></div>
<div>
۳. "آقا" تاکید میکند که کاملا مخالف سیاستهای هاشمی در عرصه بین المللی و بحران هستهای است و درست فردای سخنرانی مهم هاشمی که نوعی برگ، مشابه نامه بدون سلام به رهبر در ۱۳۸۸ بود (اما طبیعتا نه با این برد و شدت ۸۸) که رو کرد، خامنهای هم برگ خودش را میزند کاملا هم از روی رو کم کنی با رفیق پنجاه و پنج ساله، هر چند به سبک خودش چون نمیخواهد هزینه مواجهه رو در رو را در خود انتخابات بپردازد. آخرین روز ثبت نام خودش را به خواب میزند که هاشمی را نبیند و حالا با اشاره و رمز میگوید رّد صلاحیت هاشمی پشتوانه داشت و به مصلحت بود. همه چیزها هم قانونمند بود.<br />
<br /></div>
<div>
۴. "آقا" هنوز عزم خودش را جزم نکرده که تمام و کمال پشت جلیلی باشد چون جلیلی موج نتوانسته بسازد و به احتمال زیاد از ولایتی عقبتر است (چون بدنه محافظه کاران به ولایتی و قالیباف رای خواهند داد). او اشاره میکند که حقایقی راجع به مناظرهها خواهد گفت (یعنی بخوانید حقایقی راجع به بحران هستهای و مذاکرات)، اما به شیوه خودش توی دهن زدن و برگ رو کردن را به بعد از انتخابات موکول میکند اما به خواص رمز هم میدهد که خط سازش را با اکراه پذیرفته و باید با رای بالا قدرتمندانه چون سد سدید مقاومت کرد، البته در این زمان با مستحکم بودن و خاطر جمعی فکر میکنم همانطور که قبلاً هم گفته است میخواهد اجازه بدهد (با ژست اکراه) که با آمریکا هم مذاکره "عزتمندانه شود (از طریق رئیس جمهور مورد اطمینان خودش و خودش هم با ژست بدبینی از دور به مذاکره نظاره کند که از خودش هزینه نداده باشد)، بنا بر این حتا اگر لازم باشد به ژست ملی گرایی هم رو میآورد که بی سابقه است (و برای اول بار تا آنجا که خاطرم هست وجود کسانی را به رسمیت میشناسد که نظام را قبول ندارند اما دلشان برای ایران میتپد!)، چون رای بالا نیاز دارد (یاد آوری مهّم: اینکه رهبر چه میگوید نباید معیار کنش ما باشد به هیچ سویی (رای دادن یا ندادن یا به کس خاصی رای دادن) هر کس باید منافع ملی را بسنجد).<br />
<br />
معتقدم رهبری خودش را آماده کرده که هر کس را که از صندوق در آمد بپذیرد با محدود کردنش در سیاست خارجی و گربه را دم حجله کشتن (هرچند فکر میکنم ترجیح خودش به ولایتی است که اگر هم مانوری بدهد کاملا مورد اعتماد آقاست)، البته هنوز معلوم نیست اگر جادوگران نظام اینبار چه شعبدهای در آستین داشته باشند و یکباره کسی را به شیوه ۱۳۸۴ با مهندسی محدود احیانا برکشند (فراموش نکنیم که "آقا" طبق گاف دیگری که در سخنرانی ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ داد، قطعا چشم خود را بر تقلب محدود دو- سه میلیونی خواهد بست).<br />
<br />
نکته اصلی این است که رهبر در وضعیت بدی گرفتار شده است و دنبال کسی میگردد که هم بتواند "آبرو و عزت" نظام را حفظ کند و هم بتواند با غرب راههای دیپلماسی را برای کم کردن فشار جلو ببرد آنهم با نیروهای خودی مورد اعتماد و کسانی که صورت حساب پس فردا نفرستند به بیت، از قدرت سهم خواهی کنند. </div>
<div>
نکته اصلی این است که مستقل از سیاستهای رهبر، رئیس جمهور آتی میتواند در نحوه مذاکره و مواجهه با غرب در پرونده هستهای و همینطور در تعامل با آقای "نظام"<br />
به طور فعال تاثیرگذار باشد. <br />
<br />
این لبّ لباب اولویتها در انتخابات امسال است و هر کس با اندیشیدن، همفکری با دیگران و نقد حرفها و مواضع و اجتهاد سیاسی به هر جمع بندی که رسیده بر همان اساس عمل خواهد کرد.<br />
<br />
همه این تحلیلها بر این پیشفرض بنا شده که نظام دنبال سطحی از خردمندی افتاده حالا، وگرنه اگر در خط فرمان کندن و ترمز براندن باشد که، دیگر همه با هم به ته دره خواهیم رفت.</div>
</div>
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-35102070656973802012013-06-11T10:12:00.002-06:002013-06-11T10:29:16.526-06:00بحث تقلب هم مهم است<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-weight: bold;">
<span style="background-color: white; font-size: 16px;">کوتاه از انتخابات (۵)</span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
بحث تقلب هم مهم است و انگار کسی نمیخواهد به بدترینها فکر کند و تحلیل کند. </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
فکر میکنم تقلبی هم اگر امسال باشد تقلب از نوع رایهای سازماندهی شده بخشنامهای و هیأتی و یکی دو میلیون شناسنامه اضافه بسیجیهاست (الگوی سال ۱۳۸۴ نه ۱۳۸۸)، فکر میکنم اینبار، رهبر میخواهد یک انتخابات بدون تقلب (یعنی تقلب از نوع ۱۳۸۸ که عددها در ستاد انتخابات کشور ساخته شدند) را سر و سامان دهد که تودهنی بزند به اهالی فتنه و بگوید نظام انتخابات سال ۱۳۸۸ را هم سالم برگزار کرده بود و به نظام ظلم مضاعف شد و چیزهایی از این دست. البته استدلال دوستان تحریمی هم کاملا قابل ردّ نیست که معتقدند تقلب سال ۱۳۸۸ باز اتفاق خواهد افتاد، که خوب در این صورت باید گفت نیازی به رّد صلاحیت هاشمی هم نبود و بهتر از "شرّ" او راحت میشدند، البته هزینه این کار با توجه به شوری که راه افتاده بود بیشتر بود. </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
خوشبین اگر باشم، فکر میکنم که امسال رهبر جلوی تقلب بالا را میگیرد تنها به خاطر کینهای که از اهالی سبز دارد در سال ۸۸ و ترمیم وجهه خودش، البته اگر اهالی <span style="background-color: white;">فرمان کنده و ترمز بریده</span> نظر ایشان را زده باشند که کار تمام است. نکته اینجاست که الان بین محافظه کاران (که معتقدم خود رهبر هم در این مجموعه است)، سپاهیان و بسیج (هر کدام با کاندیداهای خود به ترتیب: ولایتی، قالیباف و جلیلی، با در نظر گرفتن قدری همپوشانی البته)، واقعا دعواست و رهبر چندین بار گفته که نمیخواهد به این دعوا با مداخله خود خاتمه دهد، به هر حال امکان دارد که با توجه به نظر سنجیهای دقیق اطلاعات و بسیج (که از نظر سنجیهای دیگر دقت بالاتر و به روز تری دارد)، اگر خطر رفتن روحانی به دور دوم جدی باشد، در لحظه آخر دو تا از این سه کاندیدا به نفع نفر سوم با دستور و حکم از بیت کنار روند و هر چند دیر خواهد بود اما رایهای سازمان دهی شده وارد عمل شوند که بدترین حالت برای اصلاح طلبان خواهد بود، چرا که به احتمال زیاد در این حالت جلیلی بخت بیشتری خواهد داشت برای رای آوری و ماندن تا مثلا حاج باقر. </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
گمان دارم که فشار برای ائتلاف (یا حتا اجماع بر سر یک کاندیدا) در اردوی اصولگرایان بالا رفته باشد، هر چند که مشکلات اینکار از نظار فنی و لجستیک کم نیست و تنها رهبر میتواند حکم کند. مثلا اگر فشارها بر ولایتی برای کنار کشیدن بالا گرفته باشد (که محتمل هم هست)<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;"> بخش قابل توجهی از محافظه کاران و همینطور اکثریت اعضای جامعتین از جمله شیخ محمد یزدی از ولایتی حمایت میکنند، در عین حال فینال قالیباف - روحانی به هیچ وجه موجب خرسندی اصولگرایان سنتی و محافظه کار نخواهد بود این فینال حتما مطلوب بسیجیان هم نیست.</span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;"><br /></span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
البته نظرسنجیها دقیق نیستند چون در شهرهای کوچک و روستاها خیلی از مردم واقعیت را در نظرسنجیها نمیگویند، اما به هر صورت روحانی و اصلاحطلبان رأیشان بالا رفته و احتمال پیروزیشان کم نیست اگر درصد مشارکت به بالای شصت و پنج - هفتاد درصد برسد که فعلن در <span style="background-color: white;">هالهای</span> از ابهام قرار دارد. البته مشارکت پنجاه درصدی به احتمال زیاد با توجه به انتخابات شوراها دست یافتنی است، تقریبا همه درصد مشارکت اضافه بر پنجاه درصد به طور طبیعی در سبد ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالیون بنفش خواهد بود.<br />
<br />
همانطور که در بحث تقلب گفته شد،</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
یک سناریو هم این میتواند باشد: احتمال یک میدهم که هم ولایتی و هم قالیباف هر دو به نفع جلیلی کنار بکشند، که در این صورت عملا نشان خواهد داد که بسیج و بخش تندرو سپاه دست بالا را در مراکز تصمیمگیری دارند، رهبر احتمالا با این سناریو موافق نیست اما اگر نظر سنجیهای دقیقتر بسیج و اطلاعات خطر را هشدار بدهد، رهبر هم ریاست جمهوری جلیلی را به جای ولایتی مجبور است، بپذیرد.<br />
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
باز جسته گریخته خواهم نوشت. بنویسیم و بلند بلند فکر کنیم، هیچ چاره دیگری نیست. </div>
<div>
<br /></div>
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-82190050346836160352013-06-11T09:58:00.002-06:002013-06-11T09:58:49.691-06:00عارف رفت. <span style="background-color: white; font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px; font-weight: bold;">کوتاه از انتخابات (۴)</span><br />
<div role="article">
<div class="_1x1" style="margin: 15px 0px; padding: 0px;">
<div class="userContentWrapper">
<div class="_wk" style="font-size: 13px; line-height: 18px;">
<span class="userContent" data-ft="{"tn":"K"}"><span dir="rtl">عارف رفت. با دلخوری هم رفت که در پیامش مشهود بود. حرفی هم از روحانی نزده است.<br /><br />قدر این آدم جدی، کاری و منضبط را آنطور که باید ندانستند. "شیخ دیپلمات" کاندیدای دوستان بنفش را کاندیدای ایدهآلی نمیدانم، هر چند که او را به بقیه کاندیداها ترجیح میدهم. خودم رای نخواهم داد (حتا اگر حوزهای نزدیک وجود داشت) و لب مرز تحریم و مشارکت میایستم اما حرفهای هواداران مشارکت را در مجموع اندکی منطقی تر مییابم. هر چند نه به تحریمیها به صرف تحریمی بودن خرده میگیرم نه به مشارکتیها به صرف مشارکت.</span></span></div>
</div>
</div>
</div>
<div class="fbTimelineUFI uiCommentContainer" style="background-color: white; background-position: initial initial; background-repeat: initial initial; color: #4e5665; margin-bottom: -12px; margin-left: -12px; padding-top: 3px; position: relative; width: 510px;">
<form action="https://www.facebook.com/ajax/ufi/modify.php" class="live_10151723856193336_316526391751760 commentable_item autoexpand_mode" data-live="{"seq":"10151723856193336_29103119"}" id="u_0_2w" method="post" rel="async" style="margin: 0px; padding: 0px;">
<div class="fbTimelineFeedbackHeader">
<div class="fbTimelineFeedbackActions clearfix" style="background-color: #fafbfb; background-position: initial initial; background-repeat: initial initial; border-top-color: rgb(233, 234, 237); border-top-style: solid; border-top-width: 1px; padding: 8px 12px 9px; zoom: 1;">
<span class="UFIBlingBoxTimeline" style="float: right; font-family: 'lucida grande', tahoma, verdana, arial, sans-serif; font-size: 10.909090995788574px; line-height: 12.727272033691406px;"><span id=".reactRoot[6]"></span></span><span class="UIActionLinks UIActionLinks_bottom" data-ft="{"tn":"=","type":20}" style="color: #999999; font-family: 'lucida grande', tahoma, verdana, arial, sans-serif; font-size: 10.909090995788574px; line-height: 12.727272033691406px;"></span></div>
</div>
</form>
</div>
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-80905229948285124542013-06-08T19:10:00.000-06:002013-06-08T19:17:01.884-06:00چکیده سخنرانی دباشی در دانشگاه آلبرتا<div dir="rtl">
<span style="font-size: large;"><b>چکیده سخنرانی دباشی در دانشگاه آلبرتا</b> </span></div>
<div dir="rtl">
<br /></div>
<div dir="rtl">
<i>دکتر حمید دباشی روز جمعه هفتم ژوئن در یک سخنرانی (از طریق اسکایپ) با عنوان "رای دادن یا رای ندادن، نگاهی به انتخابات پیش رو" به دعوت گروه اندیشه دانشگاه آلبرتا شرکت کرد.
چکیدهای از حرفهای دباشی را در اینجا میآورم:</i></div>
<div dir="rtl">
<br /></div>
<div dir="rtl">
- هیچ اجماعی در درون جبهه دمکراسی خواهان و نیز در جنبش سبز و حتی داخل اصلاح طلبان وجود ندارد.<br />
<br /></div>
<div dir="rtl">
- هر یک از گروههایی که به جمع بندی شرکت یا عدم شرکت رسیدهاند دلایل خودشان را دارند و این دلایل قابل قبول و موجه هستند.
<br />
<br /></div>
<div dir="rtl">
- در فضای بعد از ۸۸، شرایط بسیار سختی به مردم تحمیل شده، از جمله فشارها و سرکوبهایی که در روند برگزاری انتخابات به وجود آمده، عملا توجیه شرکت در انتخابات بسیار سخت میشود.<br />
<br /></div>
<div dir="rtl">
- جامعه ما بعد از ۱۳۸۸ از گفتمان اصلاح طلبان در دوم خرداد گذر کرده است و در این فضای جدید دیگر نمیشود همان حرفهای تکراری اصلاح طلبانه را دوباره تکرار کرد و از مردم خواست که به عقب برگردند.<br />
<br /></div>
<div dir="rtl">
- اصلاح طلبان، همان حرفهای تکراری شانزده سال پیش را به نسلهای جدید و هوادارانی که بعد از ۱۳۸۸ از این فضا عبور کردهاند، میزنند.<br />
<br /></div>
<div dir="rtl">
- جنبش سبز هیچ از جنبشهای منطقه در بهار عربی کم نداشت. از بیست و دوم خرداد تا بیست و دوم بهمن ۱۳۸۸ حضور جدی خیابانی در میان همه فشارها و سرکوبهای شدید داشت و فضای جدید سیاسی و اجتماعی درست کرد و در پی خواستههای دموکراسی و حقوق بشری بود.<br />
<br /></div>
<div dir="rtl">
- با اینحال دغدغههای کسانی را هم که به امید باز شدن حداقلی فضا یا بهبود اندک در شرایط اقتصادی یا اجتماعی به شرکت در انتخابات و انتخاب از میان کاندیداهای حداقلی موجود رسیدهاند، باید محترم شمرد و همچنین قابل قبول دانست.<br />
<br /></div>
<div dir="rtl">
- الان نسل جدیدی هم در ایران رو به رشد است که معتقد است هر بار باید رفت و رای داد و آنقدر این کار را کرد که نهایتا حاکمیت از رو برود و صدای آن نسل را بشنود.<br />
<br />
- هر تصمیمی داریم تحت تاثیر جو گیر شدن در لحظات آخر نباید باشد.
- سر خط و تیتر یک حسین شریعتمداری و کیهان در روز بیست و پنج خرداد از الان معلوم است (مثلا "حضور بی سابقه و پرشور مردم در تحقق حماسهٔ سیاسی" یا چیزی از این دست) سوال مهم این است که اگر بنا به شرکت داریم تیتر یک جنبش چه میخواهیم باشد؟ آیا از نماد این انتخابات کلاهی گیر ما فردای انتخابات خواهد آمد یا نه؟<br />
<br />
- جنبش سیاسی را تنها در انتخابات و فرایند رای دادن خلاصه نکنیم. بدون منیفستیشن یا نمود بیرونی، چه شرکت چه تحریم میتوانند از نظر تاثیر در جنبشهای اجتماعی چندان فرقی نداشته باشند.<br />
<br />
- جنبشهای صنفی را همچنان باید فعال در نظر گرفت.<br />
<br />
- تحت هر شرایطی باید به دنبال استفاده از فرصتها و پیگیری کمپین و جزئیات آن بود و وعدهها و برنامههای کاندیداها را تحلیل و پیگیری کرد (حتی لازم شد از آنان اصطلاحا "بل" یا توپ گرفت) و بعد هم یقه آنان را بعد از انتخابات گرفت برای پیگیری و تحقق وعده ها.<br />
<br />
- باید از هر فرصتی برای حضور در سپهر عمومی استفاده کرد. فضای مجازی تنها بخشی از سپهر عمومی است و از کنشگری مجازی صرف به جایی نخواهیم رسید. باید همچنان پیگیر مطالبات در نهادهای داوطلبانه بود.<br />
<br />
- رای دادن (یا ندادن) در این شرایط کاری خصوصی است و هر کس بر اساس تحلیل و نه احساسات به یک جمعبندی رسیده باشد، نظرش هر چه که هست محترم است و باید به همدیگر و نظراتمان احترام بگزاریم، مثلا حتی باید به هواداران جلیلی هم احترام گذاشت. مسخره کردن جلیلی را نمیپسندم.<br />
<br />
- آن دختری که در دانشگاه جلیلی را به قرآن قسم میدهد که به سید علی"""" ""وفادار بماند، او هم ایرانی است و هم دانشجو نه مزدور، کسانی هستند که به نظام، رهبر و ولایت فقیه عشق میورزند، آنها هم ایرانی هستند و به هیچ وجه نباید تحقیرشان کرد.
<br />
<br />
- هیچ گروهی با هر تحلیلی نمیتواند دیگران را تحقیر کند. این حرف اصلاح طلبان که اگر کسی از دموکراسی خواهان در این شرایط (که آنان در بوجود آوردنش نقشی نداشته اند) به این کاندیداهای موجود (عارف یا روحانی) رای ندهد، مسبب همه بدبختیهای آینده کشور خواهد بود، کاملا غیر منصفانه و خود حرفی بشدت فاشیستی است و مشابه و بلکه بدتر از حرفهای خود رهبر و نزدیکانش است که تازه بهیچ وجه چنین صراحتی را هم ندارند.</div>
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-15565986003685602562013-06-04T00:11:00.000-06:002013-06-04T00:11:01.471-06:00کوتاه از انتخابات (۳)<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<div style="font-weight: bold;">
کوتاه از انتخابات (۳)</div>
<br />
<div>
فکر میکنم کاندیدایی که خود خامنهای شخصاً دوست دارد رئیس جمهور شود بیش از اینکه سعید جلیلی باشد، علی اکبر ولایتی، یار غار و همیشگی اوست. <br />
<br /></div>
<div>
الف) ولایتی دوست قدیمی و وفادار به خامنهای است.<br />
<br /></div>
<div>
ب) نظرات ولایتی در حوزه تاریخ معاصر (اسلامی دانستن نهضت مشروطه و به بیراهه رفتن آن توسط روشنفکران، در بحران بودن غرب، بیمار متولد شدن جریان روشنفکری) دقیقا با نظرات رهبر از قدیم همسویی دارد و حتی از دید خامنهای ولایتی احاطه بیشتری در حوزه نظر و سخنوری و جریان سازی دارد (از دید رهبر) تا جلیلی که نه شلوغ بازیهای احمدی نژاد را در سرگرم کردن و جذب جوانان دارد نه غیر از چسباندن چهار واژه "فرصت"، "ظرفیت"، "سازوکار"، "گفتمان انقلاب اسلامی" به همدیگر در نطقهای خودش کار دیگری بلد است. همینطور نظریه پردازی ولایتی در دیگر حوزه ها، غیر از اینکه ولایتی ملایم تر است از دیگر اصولگرایان و مقداری هم به هاشمی نزدیک است.<br />
<br />
پ) امسال رهبر در <a href="http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/03/130321_l45_khamenei_mashad_speech.shtml" target="_blank">سخنرانی</a> مهم نوروزی خود در مشهد در میان همه تهدیدها اشاره عجیب و مثبتی به فرانسه داشت. چند روز پیش هم ولایتی برای اول بار <a href="http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920308000367" target="_blank">دیدار</a> ویژه خودش را با سارکوزی و مقامات ارشد فرانسه سر سال ۱۳۸۶ برملا کرد و شرح داد، به نظر میرسد که هر دوی این تحولات همسو و شگفتی آفرین، سیگنالهایی هستند هم به دنیای بیرون و هم به هواداران که راه گفتگو کامل بسته نشده.<br />
<br />
ت) تا این لحظه در اردوی اصولگرایان، ولایتی بیش از هر کس دیگر در مجموع آماده تر، هوشمندتر و با برنامه تر نشان داده (منهای محتویات برنامه ها)<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;"> دیدگاه اصلاح طلبان، جدی گرفتن حضور ولایتی و دیالوگ با او باید باشد نه درگیر شدن با جلیلی که اثر معکوس دارد و تبلیغ برای او خواهد شد. اگر کار به دور دوم بکشد (که احتمالا چنین خواهد بود) رقابت با ولایتی آسانتر از جلیلی است. </span><br />
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;"><br /></span>
<span data-mce-style="font-size: 12pt;" style="font-size: 12pt;">فکر میکنم که رهبر در عین حال نمیخواهد با اعلام حمایت آشکار از ولایتی بسیجیان را (که بیشتر جلیلی چی هستند) برنجاند و برای همین امسال کدّهای آشکار و نیمه آشکار در هنگام تبیین "معیارهای یک رئیس جمهور اصلح" نمیدهد، هر چند که خیلی زیر پوستی هوای ولایتی را دارد.</span></div>
</div>
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-6073912907602204752013-06-02T13:59:00.002-06:002013-06-02T13:59:34.528-06:00کوتاه از انتخابات (۲)<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px; font-weight: bold;">
کوتاه از انتخابات (۲)</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
واقعا <a href="http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920312001481" target="_blank">سخنان</a> سعید جلیلی را، تهی از هرگونه "فرصت سازی" برای کشور، غیر منطقی، پر ایراد، ایدئولوژیک و خطرناک میبینم. خطرناک تر از پرت و پلاهای احمدی نژاد. </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
براحتی در جملات مختلف میشود فهمید که او حتا معنی عبارت خود ساخته "گفتمان انقلاب اسلامی" یا واژههای "ظرفیت"، "فرصت" و "سازوکار" را هم به نحوه حیرت آوری نمیداند.</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
دستان جلیلی از هرگونه ایده، ابتکار و برنامه خالی است و تنها پیرو افراطی و تئوری زده آموزههای ایدئولوژیک نظام به عنوان دانش آموخته دانشگاه امام صادق و یک دیپلمات آموزش دیده برای ایجاد ابن بست و کوتاه نیامدن و دست به سر کردن طرف مقابل است.</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
با پوشاندن جای مهر خود با زلفانش در روز مناظره اول نشان داد گرچه یک کارگزار جدی و سالم ممکن است به نظر برسد، اما چون احمدی نژاد و تیم او از هرگونه خدعه و حیله هم لازم باشد فروگذار نخواهد کرد. او به طور سیستماتیک میدان را به بسیجیان خواهد داد و دنبال این هستند که نشان دهند با اجرای مو به موی مکتب، "گفتمان انقلاب" را به قول خود صادر کنند. در اینجا دیگر شلختگی و ابتکارات احمدی نژاد هم در کار نخواهد بود که فضای و مجالی برای کار دیگران ایجاد شود، جلیلی حصر در شعب ابی طالب را به صورت محاصره خیبر و خیمه معاویه میبیند و میخواهد حلقه محاصره را بر دشمنان تنگ تر کرده (یعنی در عالم واقع میخواهد در همان شعب بماند!) تا با "ظرفیت ها" و "فرصت های" تهدید، کشور ساخته شود و گفتمان کذایی صادر گردد! </div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
حتا غرضی پیر، لوده و پرت وپلا گو را به جلیلی ترجیح میدهم. </div>
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-67411511231675258442013-05-30T21:22:00.001-06:002013-05-30T21:22:09.068-06:00کوتاه از انتخابات (۱)<br />
<div style="background-attachment: initial; background-clip: initial; background-color: white; background-image: initial; background-origin: initial; color: black; direction: rtl; font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 12pt; margin-bottom: 8px; margin-left: 8px; margin-right: 8px; margin-top: 8px; outline-color: initial; outline-style: initial; outline-width: 0px;">
<div style="font-style: normal; font-weight: bold;">
کوتاه از انتخابات (۱)</div>
<div style="font-style: normal; font-weight: bold;">
<br /></div>
<i>اشاره: انتخابات را جسته و گریخته رصد میکنم و با وقت محدودی که دارم از این به بعد گاه گاه مینویسم.</i><br />
<div style="font-style: normal;">
<br /></div>
<div style="font-style: normal;">
دکتر عارف کلا مرد علم، دانشگاه و برنامه ریزی است. اما در مورد سیاست خارجی در بخش روابط با غرب چیزی نگفت که مبادا به رهبر بر بخورد یا اصطکاک ایجاد کند. با این همه اگر میخواستم رأی بدهم، به عارف رأی میدادم چون همان چیزی را که کارشناسانه برنامه ریزی کرده (به عنوان مدیر سابق سازمان مدیریت و برنامه ریزی ) عمل میکند. حد و حدود خودش را هم میداند و بدرستی و با ابتکار برنامه دقیقی دارد که بخشی از مسایل و مشکلات حل شود. البته انتقاداتی هم به عملی بودن بخشی از برنامه او وارد است که در نوبت بعدی به آن خواهم رسید (مثلا ایجاد کار در بخش صنعت گردشگری تا حد دویست هزار فرصت شغلی در سال، با توجه به مشکلات جدی سیاست خارجی و خراب بودن وجهه عمومی ایران در نزد گردشگران، عملا تا چند سالی شدنی نیست، اما هدفگیری خوبی است به شرط اینکه موانع جدی تر در بهبود روابط با غرب درست شود. گردشگری چیزی است که با برداشتن موانع متواند خیلی از مشکلات اقتصادی را حل کند).</div>
<div style="font-style: normal;">
<br /></div>
<div style="font-style: normal;">
این چنین آدمهایی حتی در شرایط متعادل در ایران به سختی رأی میآورند، چون خیلی از مردم به ویژه در شرایط سخت دوست دارند کسی را پیدا کنند که در نقش یک منجی مشکلاتشان را حل کند. بنابرین شخصاً تنها حدس میزنم، رأی دکتر عارف در بهترین و خوشبینانهترین حالت در حد رأی دکتر معین در سال ۱۳۸۴ خواهد بود.</div>
<div style="font-style: normal;">
<br /></div>
<div style="font-style: normal;">
از تنها کسی که قدری انرژی گرفتم که شروع کنم به نوشتن دکتر عارف بود. با توجه به عدم وجود حداقلها و رفتار مستبدانه و سرکوبگرانه رهبر و شورای نگهبان، به شرکت در انتخابات اعتقادی ندارم اما معتقدم که مردم داخل کشور خود در این مورد تصمیمگیری کنند و ما خارج کشوریها تنها به رصد کردن انتخابات برسیم و هر کس هر تصمیمی داشت (چه در داخل چه خارج) او را ملامت نکنیم خصوصاً کسانی که معتقدند در شرایط فعلی باید رفت و رأی داد. وخامت اوضاع معیشتی مردم را درک کنیم.</div>
</div>
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-23978422398324999712013-03-31T09:42:00.000-06:002013-03-31T09:42:58.729-06:00غرور تصادفی<br />
<h3>
غرور تصادفی</h3>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
کاش میشد یکجوری به آدمهای مغرور که به ویژگی یا توانایی خاصی از خودشان فخر میفروشند، یادآوری یا حالی کرد که اگر در کسری از یک ثانیه اسپرم شماره یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزارو صد و نود و ششمین، به جای اسپرم شماره یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزارو صد و نود و پنجمین فرصت ورود پیدا کرده بود، آنها کس دیگر و دارای ویژگیها و تواناییهای دیگری میشدند. یا بر همین سیاق در مورد تخمک.</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br /></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
خوب خودمان را زده ایم به آن راه.</div>
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-82142714433645149522013-03-08T21:03:00.000-07:002013-03-08T21:03:47.754-07:00روز جهانی زن<br />
<strong>روز جهانی زن</strong><br />
<br />
برای فهم بهتر روز جهانی زن، ما مهاجران کافی است
به یاد بیاوریم مواجهه خودمان را با بی عدالتی، تبعیض، تحقیر و
استهزاهایی که گاه ممکن است با آنها در کشور میزبان رودررو شویم.Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-88832551118259106302013-02-18T10:38:00.000-07:002013-02-18T10:38:40.237-07:00 چه باید خورد با این پول اندک؟ (یک پیشنهاد)<div dir="rtl">
</div>
<b><br /></b>
<br />
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<b>چه باید خورد با این پول اندک؟ (یک پیشنهاد)</b><br />
<br />
<span style="background-color: white;">به نظر بد نیست متخصصان تغذیه و کارشناسان اقتصاد (حتا کسانی که دستی در این موضوعها دارند) با هم کار کنند و بررسی کنند در این شرایط وخیم چه مواد خوراکی جایگزین و ارزانتر را میشود به سبد خانوادههای گرفتار و زیر فشار تحریم افزود و اساسا چطور میشود با غذاهای ارزانتر ارزش غذایی لازم را بهینه کرد. با این حکومت و این اوضاع دست کم خود مردم دست به کار شوند کمتر از تغذیه بد یا بیماریهای ناشی از سؤ تغذیه، صدمه ببینند.</span></div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
<br />
<br />
مشکل فقط کسانی نیستند که پولی برای نان خوردن هم ندارند، تعداد زیادی خانوار الان در معرض خطر سؤ تغذیه هستند.<br />
</div>
<div style="font-family: Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif; font-size: 16px;">
</div>
Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-79139099189858285362013-01-25T21:00:00.001-07:002013-01-25T21:00:31.938-07:00الوند پابهجاست<br />
<div dir="rtl">
</div>
<br />
<b>الوند پابهجاست</b><br />
<i><br /></i>
<i>اشاره:در <a href="https://www.facebook.com/HAMEDAN.11" target="_blank">صفحه</a> فیسبوك "همدان شهر خوبان" قطعه شعری از یك شاعر همدانی به نام مریم زرنشان، كه متاسفانه نمیشناسمشان، یافتم كه كل آنرا در<a href="http://akhzari.blogfa.com/post/16" target="_blank"> اینجا</a> پیدا كردم. </i><br />
<i>شعری ساده، روان و دلنشین است. با قدری ویرایش نوشتاری آنرا در اینجا میآورم: </i><br />
<br />
الوند پابهجاست<br />
<br />
(تقدیم به زادگاهم همدان و عاشقان کوه و طبیعت)<br />
<br />
با من بگو چه دیدی ای کوه استوار<br />
ای آن که دیدهای تو بهاران بیشمار<br />
<br />
بر دامنت نشسته یکی شهر پرغرور<br />
از آن زمان دور<br />
از عصر مادها،<br />
مانده به یادگار<br />
<br />
آری! هگمتانه بود، نام آن دیار<br />
<br />
<br />
<div class="separator" style="clear: both; text-align: center;">
<a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjUK73BqrxRxC2WDpWQV8dMPXiIWvRzp9OdFYfa11Xc7smX6GSI_AY3SnXoMYu3ic29JhB8QOcMOhdDBsUzu5CrUTRq-_R9dcNYqXw8d0KcO29Wdw1KeMFQKffLz7mFlNVFIVa-BA/s1600/alvand.jpg" imageanchor="1" style="margin-left: 1em; margin-right: 1em;"><img border="0" height="142" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjUK73BqrxRxC2WDpWQV8dMPXiIWvRzp9OdFYfa11Xc7smX6GSI_AY3SnXoMYu3ic29JhB8QOcMOhdDBsUzu5CrUTRq-_R9dcNYqXw8d0KcO29Wdw1KeMFQKffLz7mFlNVFIVa-BA/s320/alvand.jpg" width="320" /></a></div>
<br />
<br />
<br />
برسینهات، نقش زده بر کتیبهها<br />
بر ذرههای سنگ، نام اهورا دهد جلا<br />
<br />
از دوره هخامنش و عصر داریوش<br />
خوش بشنوی نام اهورا، رسد به گوش<br />
<br />
بشنو طنین سنگتراشان عصر دور<br />
تا حک کنند نیک و بدی را در این سطور<br />
<br />
هر صبح آفتاب، همچون جواهری بدرخشد به قلّهات<br />
از یمن مقدمش بشود گرم، روزگار<br />
آمد ز ره، نوای خوش قمری و هزار<br />
صبح است و وقت کار<br />
<br />
با من بگو چه دیدهای ای کوه استوار<br />
ای زادگاه علم و ادب<br />
آرامگاه بوعلی و طاهر و غبار<br />
<br />
خفته به دامنت حیقوق آن نبی پاک<br />
بس گوهران، گشته نهان اندرون خاک<br />
<br />
از آن زمان بگو<br />
آن کودکان سرخوش و مستی که پرخروش<br />
بر دامنت دویده و اکنون،<br />
بعد از هزار سال، نغمه آنها رسد به گوش<br />
<br />
آن مادران شیرزن عرصه تلاش<br />
همدوش مردها بروند از پی معاش<br />
<br />
آنگه که شب شود، آغوش پر محبت خود را گشادهاند<br />
دردانه کودکان به دامان نهادهاند<br />
<br />
نجوای لای لایی مامی، دلم ببرد<br />
با آن ترانه اشک غم از چهرهام سترد<br />
<br />
با خود ببر این دل من از پی قرون<br />
در کوچه های خاکی آن خانه ها کنون<br />
<br />
گشتی زند خیال<br />
همچون پرندهای که زند نرم، بال بال<br />
<br />
بر روی بام خانهای کوچک نشستهام پر مهر و باصفا<br />
دیوارهای کاه گلی، امّا درون آن مملو از وفا<br />
<br />
از مهر و عاطفه لبریز و گرم بود<br />
آویخته به سقف، فانوسی از محبت و عشق و طنین رود<br />
<br />
در سفره کتانی آنها چه دیدهام ؟<br />
چند تکه نان و ظرف خورشتی ز شیر و ماست<br />
بنگر چه بیریاست !<br />
<br />
آن سفره کتان که نوشته به دور آن<br />
این شعر دلنشین: افزون شود نعمت تو شکر کن همین ...<br />
<br />
من میشوم دوباره رها در میان باغ<br />
آرد مرا به خود، آوای یک کلاغ<br />
<br />
آن نوگلان تازه شگفته کنار رود<br />
با گیسوان بافته خوانند خوش سرود<br />
<br />
هر دختری به دست گرفته است کوزهای<br />
تا پر کند ز آب گوارا درون آن<br />
با چشمهای همچو شبح روی خویش را<br />
در آب صاف مینگرد گشته شادمان<br />
<br />
با دستهای گرم،<br />
آن گونهها که سرخ شود از شرار شرم<br />
<br />
با پنجه های رنگ شده از گل حنا،<br />
در آب نهر کرده فرو دست و کوزه را<br />
<br />
وانگه به دوش خود ببرد از برای مام<br />
چون آهوان وحشی زیبا نگشته رام<br />
<br />
بنگر چه سان شود به چین دامن رها<br />
پرچین و دلفریب،<br />
که ز هر چین دامنش<br />
گل ریزد از قفا برده ز دل شکیب ...<br />
<br />
فریاد های و هوی جوانان همچو گرد،<br />
آرد مرا به خود<br />
<br />
آنان که شیر بیشه رزماند و کارزار،<br />
مردان این دیار<br />
<br />
از نسل پوریا از نسل آرشاند و سیاوش، دلیر و پاک<br />
بوسه زند به پای دلیران زمین و خاک<br />
<br />
الوند سربلند، دیگر چه دیدهای ای کوه پرغرور<br />
در لحظه های زندگی مردم غیور، خوش داشتی حضور<br />
<br />
پاییز میخرامد و از راه میرسد<br />
اینک درخت و باغ با برگهای زرد<br />
<br />
چو نور دو صد چراغ<br />
رخشان شوند و شاد،<br />
با دست پیک باد<br />
<br />
رقصان و بیقرار،<br />
بر روی کشتزار<br />
<br />
بنگر چه نرم نرم،<br />
گسترده فرش گرم<br />
<br />
سرما ز ره رسید بر قلّهها،<br />
صاعقه اکنون دهد نوید، <br />
دی آمده پدید<br />
<br />
اینک زمین و کوه و درختان سرو بید<br />
چون نو عروس کرده به تن خلعت سپید<br />
<br />
پیچیده در حریر<br />
سپیدی زمین و کوه،<br />
بنگر چه باشكوه !<br />
<br />
وقتی دوباره باز بیاید بهار و گل<br />
آواز چشمهسار و چمنزار و بوی مل<br />
<br />
هر گوشه جویبار رها میشود به ناز<br />
بردامنت فرش زمرّد چه دلنواز<br />
<br />
هر سو به برگرفته تنت لالههای سرخ<br />
خندان لب و شکفته دهن برگشاده رخ<br />
<br />
بینی دوباره مردم پرشور و نغمهخوان<br />
از کودکان و مرد و زن و پیر و صد جوان<br />
<br />
گویند شاد باش، الوند سرفراز<br />
ای کوه پر غرور، <br />
ای معدن سرور<br />
<br />
سرسبزی و طراوت و پاکی هگمتان، دارد ز تو نشان<br />
در سینهات بود گنجینهها نهان<br />
باشی تو جاودان، ای شهر هگمتان<br />
<br />
<br />
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-3055559821010449702013-01-13T15:16:00.000-07:002013-01-13T21:47:58.579-07:00چه اتفاقی دارد میافتد؟<br />
<b>چه اتفاقی دارد میافتد؟</b><br />
<br />
ارجاع و انگیزه من از این یادداشت دو نوشته است، یكی <a href="http://sibestaan.malackut.org/archives/2013/01/_2013.shtml" target="_blank">تحلیل</a> مهدی جامی است و دیگری <a href="http://www.mborjian.com/2013/01/blog-post.html" target="_blank">یادداشت</a> دلی مسعود برجیان كه آن را نامه خداحافظی هم نامیده است و امیدوارم كه او هرچه زودتر به عرصه نوشتن برگردد.<br />
<br />
<br />
مهدی جامی امسال را به نوعی سال تعیین سرنوشت در بنبست موجود جمهوری اسلامی كه خود برای خود درست كرده، نامیده است. واقعاً پیشبینی سخت است اما گمانم بر این است كه این اتفاقات محتملتر خواهد بود:<br />
<br />
<br />
امسال میلادی امسال ۲۰۱۳ كه سیزده روز هم از آن سپری شد، احتمالاً سال مذاكرات غیررسمی بین ایران و آمریكا خواهد بود، خصوصاً بعد از انتخابات ریاست جمهوری. بر همین اساس رهبر همانطور كه در حرفهای چند روز اخیر خود نشان داد، بهیچ وجه اجازه حضور به اصلاح طلبان شناخته شده و دارای بخت نخواهد داد اما اتفاقاً حدسم این است كه به تعدادی از اصلاحطلبان ملایم و تكنوكرات مانند محمدرضا عارف یا محمدعلی نجفی فرصت عرض اندام میدهند، هرچند كه بشدت مراقب هستند بقول خودشان "عوامل فتنه" بشت سر آٔنها جمع نشوند. با این اوصاف آنها احتمالاً فرصتی هم برای تبیین نظرات و حمایتهای حزبی و تبلیغات سراسری نخواهند داشت و در مقابل كسانی مثل علی لاریجانی یا قالیباف یا حدادعادل احتمالاً شكست خواهند خورد.<br />
<br />
رییس جمهور آینده از همه نظر باید هماهنگ با رهبر باشد و در عین حال از او هم هزینه نكند. اعضای تیم اوباما هم میدانند كه عملاً باید تا مشخص شدن وضعیت ریاست جمهوری در انجام مذاكرات جدی دست دست كنند، هرچند كه با فرستادن سینگالها و پیامهای غیررسمی نشان میدهند كه ایران دنبال غنی سازی با غلظت بالا نرود.<br />
<br />
اینكه آینده این مذاكرات چه خواهد بود، بستگی به اراده رهبری نظام دارد و جز او كسی دیگری نمیتواند تصمیمگیری كند، رهبر اگر مطمئن باشد كه كشورهای غربی دست از سر ایران برخواهند داشت، احتمالاً به این نقطه رسیده است كه مذاكره مشكلی جدی در داخل درست نخواهد كرد. مشروط به اینكه رییس جمهور آینده یكی از خودیهای مطمئن و مطیع باشد.<br />
<br />
همه اینها دلیل نمیشود كه نگویم وضعیت ایران از نظر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی، اخلاقی و حتی زیست محیطی به وضعیت خطرناكی رسیده است كه مستقل از آنچه كه در عرصه سیاسی اتفاق بیافتد، برگشت به مدار و ریل اصلی ممكن است سالها طول بكشد. خصوصاً از زاویه زیست محیطی در جمیع جنبهها مشكلات جدی ملی گریبان همه را گرفته است.<br />
<br />
در این موارد من هم ناامید هستم و تنها امیدوارم كه تغییرات و تحولاتی دراز مدت كه در حوزه های دیگر خواه ناخواه اتفاق خواهد افتاد، بقدری دیر نباشد كه برای این معضلات دیگر نشود كاری كرد.<br />
<br />
اما براستی به آینده بلند مدت ایران مثلاً در یك بازه بیست ساله تاحدی خوشبین هستم هرچند كه خوشبینی سابق را ندارم. ایران با همه پتانسیلها اعم از منابع، منابع انسانی، توریسم و گردشگری و تجارت و قرار گرفتن در پل ارتباطی میان چهارسوی آسیا و اروپا و خاورمیانه، ظرفیتهای بسیار زیادی برای توسعه دارد، كافی است متخصصین و نخبگان داخل و خارج از كشور دست در دست هم بگذارند كه در هردوسو و در هرحوزه تعداد قابل توجهی آدم كاركشته وجود دارند كه حاضرند برای كمك به كشور، اگر شرایط حداقلی را در ایران مساعد ببینند چه از دور و چه از نزدیك كمك كنند، این خواب و سراب و رویا نیست. واقعاً مهاجران موفق خارج از كشوری كه هنوز پیوندها را با داخل حفظ كرده باشند در حوزه های مختلف به تصاعد غیرقابل باوری زیاد شده اند همینطور جوانان فعال و نخبه داخل كشور كه این همكاریها تنها نیازمند برنامه و مدیریت كلان و اجرای پیگیرانه و مستمر است. اینرا برنامهریزان و استراتژیستهای غربی و شرقی بدقت و جزییات میدانند. كافی است قدری آزادی و امنیت برای سرمایه گذاری و توسعه برنامهدار و هدفمند و بدور از شعارهای ایدئولوژیك و جاهلانه فراهم شود، بلافاصله غنچههای شكوفایی از جاهای مختلف این خراب آباد خواهد رویید. هرچند بازسازی كشور چند دهه بطول خواهد انجامید. در عین حال حكومت استبدادی نباید ما را از یادآوری مسوولیتهای فردی و اجتماعی خود باز دارد.<br />
<br />
ما در نابود كردن محیط زیست و آلودگی هوا، نابودی دریاچه ها و رودها و جنگلها و مراتع و آبهای زیرزمینی، در مسوولیت نشناسی و جدی نگرفتن مسائل ایمنی، بهداشت، رانندگی، آموزش عمومی، تامین امنیت و آسایش در كوچه و محله برای همدیگر و تحمل و مدارا با یكدیگر و رعایت اخلاق اجتماعی كم كار، قاصر و مقصر هستیم و این ربطی به حكومت هم داشته باشد، مسوولیت مستقیم ما را نمیتواند سلب كند. در این زمینه اتفاقاً نویسندگان و روشنفكران باید تا میتوانند بكوشند و بنویسند. اینجا نمیشود كنار نشست وگرنه بیش از پیش در این باتلاق فرو خواهیم رفت. اگر كسی گمان دارد كه هیچكاری در این زمینه ها نمیشود كرد، به گمانم تنها تحت تاثیر دلسردی ها و ناامیدیهاست. هرچند كه در این شرایط بد رویكردهای مختلف از جمله ناامیدی و كناركشیدنها قابل درك هستند اما همه چیز را با متر سیاست نمیشود سنجید. در هركدام از این عرصه ها میشود حتی با تندترین و خشك مغزترین عناصر حاكمیت هم گفتگو كرد چه برسد در عرصه عمومی. حتی گفتگوی بی حاصل هم در محدوده ای كوچك از عرصه عمومی چندان بی حاصل نیست اگر با صبر و حوصله و درازمدت نگاه كنیم به مسائل و مشكلات.<br />
<br />
دستی از غیب هم وجود ندارد كه بخواهد به یاری ما ملت ایران بیاید، ما خود باید دست كم از این همه حجم تخریب و نابودی بكاهیم و دست كم سرعتش را كم كنیم. اگر این هم شعاری توخالی است باشد، دست كم از كناركشیدن و دست كشیدن مطلق فكر كنم بهتر باشد. ضمن اینكه ناامیدی در اوضاع و احوال امروز، قابل درك است و كاری چندان ناروا نیست.<br />
<br />
<div>
<br /></div>
Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-64223758808160914082013-01-13T14:38:00.000-07:002013-01-13T14:38:26.335-07:00فرهمندی كه به ظاهر فرهمند نبود<br />
<b>فرهمندی كه به ظاهر فرهمند نبود</b><br />
<b>به بهانه فیلم "لینكلن" و همینطور مراسم گلدن گلوب امشب</b><br />
<br />
<br />
فیلم "لینكلن"، فیلم پرطمطراق، پرریخت و پاش، شكوهمند و خارقالعادهای نیست كه بخواهد جنگهای داخلی آمریكا را نشان دهد، اما با همان فضاهای داخلی و نیز نماهایی محدود از میدان جنگ هنوز زیبا و جذاب است و جذابیت آن در ایجاز و نشان دادن دقیق مقطعی مهم از تاریخ آمریكاست كه در این مورد بدقت در هنگام تهیه فیلمنامه مطالعات تاریخی انجام شده.<br />
<br />
اسپیلبرگ همانطور كه گفته خود شیفته شخصیت چند وجهی لینكلن شده، او را به عنوان مردی برای تمام فصول خوب به تصویر میكشد، خاكی بودن و سادگی در عین پیچیدگی این آدم، عملگرا بودن در عین آرمانگرا بودن، سیاستمدار بودن در عین اصولگرا بودن، مهربانی در عین مصمم بودن همه را در كنار هم زیبا، طبیعی و جذاب نشان میدهد، از همه زیباتر روایتها و داستانسراییهای به ظاهر بیربط لینكلن است كه بیش از هرچیز نبوغ او را در رهبری و لیدرشیپ نشان میدهد. هزاران آدم او را واقعاً دوست دارند و همانطور كه كسانی از او خوششان نمی آید او واقعاً رهبری كاریزماتیك و در عین حال در ظاهر بدون كاریزماست كه هر كجا برود و در هر مسیری باشد، راه خود را به آرامی پیگیری میكند. آدمی آرام و پیگیر كه در جامعه ما معمولاً نادر است.<br />
<br />
همه این تناقضها و وجوه عجیب شخصیتی این آدم در بازی درخشان دی-لوییس تبلور پیدا كرده است. دنیل دی-لوییس بدون اغراق فوقالعاده بازی كرده است. او ماهها كار كرده بوده كه در قالب آبراهام لینكلن برود، زبان بدن و صدای او را درست و دقیق دربیاورد و درونی كند، بعد از پایان فیلمبرداریها میگوید مدتی طول میكشد تا از این نقش در بیاید. بازیها امسال -هرچند كه تعداد فیلمهای فوق العاده كم بود - درخشان بود و نامزدها رقابتهای خیلی نزدیكی با هم دارند با اینهمه فكر میكنم اسكار و گلدن گلوب امسال به عنوان نقش اول مرد باید مال دنیل باشد، همینطور البته از بازی خوب تامی-لی جونز هم باید یاد كرد.<br />
<br />
زیباترین سكانس فیلم و نقطه اوج آن حتی ورای سكانس ترور و مرگ رییس جمهور آمریكا، زمانی است كه ناقوس كلیسا به علامت تصویب متمم سیزدهم (لغو بردهداری) به صدا در میاید و لینكلن از داخل كاخ سفید، پنجره را بالا میدهد و با شنیدن صدای ناقوس و توپخانه، به آرامی پسرش را در آغوش میكشد، صحنهای به ظاهر آرام اما پر از غلیان احساسات. فیلم عجیب و موجزی است و اسپیلبرگ گویی سبك جدیدی را میخواسته در فیلمسازی تجربه كند كه از آن موفق بیرون آمده است.<br />
<br />
كاریزما و فرهمندی نافرهمندانه لینكلن بشدت روی اعصاب آدم رژه میرود، حتی اگر بتوانم او را قدری درك كنم و احساس نزدیكی شخصیتی با او داشته باشم، همه ابعاد این تناقض را در شخصیت این مرد بزرگ نمیشود به این راحتی درك كرد.<br />
<br />
سوال حاشیه ای این یادداشت و شاید دغدغه شخصی من این است: چطور میشود كه كسی مثل لینكلن در جامعه ما اگر زاده هم شود و به جایی برسد، در نهایت ناكام است و موفق نمیشود؟ <br />
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-67914649611008970362012-12-22T06:33:00.000-07:002012-12-22T06:33:17.873-07:00گفتگو با نیكآهنگ كوثر در مورد ماجرای اخیر انتشار فایلهای صوتی<br />
<b><span style="font-size: large;">گفتگو با نیكآهنگ كوثر در مورد ماجرای اخیر انتشار فایلهای صوتی</span></b><br />
<i><b><br /></b></i>
<i><b><br /></b></i>
<i><b><br /></b></i>
<i><b>درود نیكآهنگ جان،سپاس از اینكه دعوت به گفتگوی بلاگی آفلاین را قبول كردی. با توجه به محدودیت شش سوال با اجازه در سه مرحله هربار دو سوال میپرسم:</b></i><br />
<i><b><br /></b></i>
<i><b>دقیقاً به چه ترتیب و باذكر جزییات از چه زمانی وارد پرونده بوذری-هاشمی شدی و قاضی دادگاه چطور به این نتیجه رسید كه باید تو را هم احضار كند؟</b></i><br />
<br />
- من با دو طرف دعوا حرف زده بودم. با بوذری گفتگو کردم، و هاشمی هم علیه بوذری اطلاعاتی را داده بود که قرار بود کاملش کند، میدانستم که هاشمی از وجود یک شاکی در کانادا مطلع است و این از طریق منابع مختلف مسجل شده بود. شناخت شاکی یعنی دانستن این که یک پرونده علیهاش وجود دارد. یعنی میداند از او شکایت شده است.<br />
همچنین، میدانستم که هاشمی خودنویس را خیلی دقیق میخواند. ما پس از انتشار گفتگو با هوشنگ بوذری، دادخواست او علیه ۷ متهم از جمله مهدی را در خودنویس منتشر کردیم. این دادخواستی بود که در سال ۲۰۰۵ برای افراد مختلف در تهران ارسال شده بود. چند روز بعدش در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۰، منبع ما در خانه مهدی هاشمی به ما خبر داد که مهدی تا دو روز دیگر از طریق عباس یزدانپناه یزدی، جوابیهای به خودنویس میفرستد.<br />
<br />
این اتفاق دقیقا افتاد. روز بعد از ارسال نیز به منبع در خانه هاشمی تلفن زدم و حتی صدای مهدی را میشود در پسزمینه شنید. من هم برای اینکه مطمئن شوم آیا واقعا مهدی آمر و عامل ارسال بوده یا عباس به طرز خودسرانهای این کار را انجام داده، چند روز بعد در باره کار مهم عباس حرف زدم که جوابیه را فرستاده بود، اما منبع من گفت اشتباه نکن! جوابیه به خواست مهدی ارسال شده است.<br />
<br />
بعدها وقتی دادگاه کانادا حکم به پرداخت ۱۳ میلیون دلار از سوی مهدی هاشمی به شاکیان داد، او ادعا کرد که از وجود دادرسی بیخبر است. اما ما در خودنویس ادعا کرده بودیم که مهدی از وجود شاکی مطلع است و وجود شاکی یعنی وجود شکایت و دادخواست.<br />
<br />
وکیل هوشنگ بوذری بر اساس محتویات سایت و اینکه میدانست من با دو طرف حرف زدهام، مخیرم گذاشت میان شهادت داوطلبانه و شهادت بعد از احضار (ساپینا) که من نوع اول را پذیرفتم.<br />
<br />
من شهادتنامهای همراه با یک فایل سه دقیقه و ۳۴ ثانیهای در مورد مکالمات و بحثهای سال ۲۰۱۰ تقدیم دادگاه کردم. مهدی بسیاری از موارد و همچنین گفتههایم را در جلسه کراس اگزمینیشن لندن رد کرد.<br />
<br />
<br />
<br />
<b><i><br /></i></b>
<b><i>باتوجه به انتقادهای زیادی كه از هاشمی و خانواده او داشتهای بر چه اساس و با كدام انگیزه مرتب با مهدی هاشمی در ارتباط بودهای و به او پیشنهاد و راهكار میدادهای؟</i></b><br />
<br />
احساس میکنم که پرسش باید جور دیگری طرح شود. با توجه به انتقادهایم، چرا مهدی مرتبا با من تماس میگرفت؟ نسبت تماسهای مهدی به من شاید گاهی ۳ به ۱ بود. شاید اثرگذاری و تفاوت با بقیه که تملق میگویند و فقط تایید میکنند. شاید. از طرف دیگر، مهدی چون دائم در حال توطئه بود، میشد از نوع حرف زدنش حس کرد جه اتفاقی در شرف وقوع هست یا نه؟ من اگر رابطهام با مهدی قطع نشده بود، مطمئنا سوژههای فراوانی در باره آکسفورد، لندن، لیام فاکس و خیلیهای دیگر پیدا میکردم.<br />
<br />
<br />
<br />
<b><i><br /></i></b>
<b><i>چرا منتظر نماندی كه دادگاه روند خودش را طی كند و اگر لازم شد به دادگاه احضار شوی به عنوان شاهد؟</i></b><br />
<br />
دادگاه حکم داده بود (مهدی محکوم به پرداخت نزدیک به ۱۳ میلیون دلار خسارت شد) اما وکلای هاشمی خواستار کنار گذاشتن حکم برای برگزاری محاکمه جدید شدند. به همین دلیل طرفین سراغ شاهدانی رفتند. طبیعتا من و یک روزنامهنگار دیگر جزو کسانی بودیم که با آقای هاشمی یا شرکای ایشان در باره بوذری حرف زده بودیم. من مشکلی با تایید مجدد آنچه در خودنویس منتشر شده بود، با ترتیب تاریخیاش نداشتم. شهادتنامه اولم عملا نحوه آغاز گفتگو با طرفین در باره موضوع را شامل میشد، به علاوه مدارکی دیگر که در اینترنت بودند و همینطور یک فایل سه دقیقهای و ۳۴ ثانیهای.<br />
<br />
<br />
<b><i><br /></i></b>
<b><i>هنوز جواب خودم را نگرفتهام كه تو در گفتگوهای خودت (كه كاملاً شامل بحثهای سیاسی و اكتیویستی و حتی همفكری با اوست) برچه اساس با مهدی هاشمی پیش میبردهای و انگیزه تو از این گفتگوها چه بوده است، حتی اگر آنطور كه خودت میگویی او بود كه سه برابر بیشتر از تماسهای تو، با تو تماس میگرفته است؟</i></b><br />
<br />
انگیزه من، شناخت بهتر بازی یک خانواده مقتدر و با نفوذ در ساختار قدرت بود. خانوادهای که هم با اعضای اپوزیسیون مرتبط است و هم ستون قدرت نظام محسوب میشود. من حتما میخواستم از این موقعیت بیشترین استفاده را بکنم و گاهی در بحثها، او را تا حد زیادی به آستانه تحملش نزدیک میکردم تا واکنشش را حس کنم. او از کسی که سالها قبل از کشیده شدن کاریکاتور پدرش میترسید به کسی تبدیل شده بود که در باره کاریکاتورها حرف میزد. با این حال، بارها از سوی مهدی به خاطر کارتونهای تندم از پدرش مورد انتقاد شدیدتری قرار گرفتم و جوابش را هم میدادم.<br />
پس برای اینکه بهتر بتوانم وارد مغزش بشوم میباید حربههای متفاوتی را به کار میبردم.من انتقادهایم و حتی آنچه همفکری مینامی را در همان چارچوب جلب اعتماد برای دانستن بیشتر میگذارم. حتی از او بابت تبدیل خودش به پاشنه آشیل خانواده انتقاد کردم چون باعث میشد کل جنبش سبز گروگان زیر کمر او باشد. رابطه مهدی با نوه آیت الله خمینی تبدیل به داستان روز رجانیوز شده بود و البته ظاهرا واقعیت داشت. یک فرد تاثیر گذار سیاسی باید خوددار باشد تا بهانه به کسی ندهد. منابع من در خانواده هاشمی و حتی نزدیک به مجمع، از نگرانی پدرش در باره نحوه انعکاس این رابطه برایم حرف زده بودند. حتی در ابتدای آبان ۱۳۸۹، خبری تنظیم شده بود که به جلسه حسن خمینی با هاشمی در منزل هاشمی رفسنجانی بر میگشت و نشان میداد ارتباط ایجاد شده به نفع هیچکس نیست، اما هاشمی که نسبت به هر چیزی واکنش نشان میداد، در این باره کاملا سکوت کرده بود.<br />
<br />
<br />
<br />
<b><i><br /></i></b>
<b><i>این ایراد را كه نهایت تلاش خودت را نكردهای كه اسرار منبع خودت را فاش نكنی یا مدارك (فایلهای صوتی) را به دو دسته مرتبط و نامرتبط تقسیم كنی و در مورد مدارك نامرتبط با قاضی مستقیماً مكاتبه كنی، چقدر قبول داری؟</i></b><br />
<br />
حفظ منبع <a href="http://www.caj.ca/?p=358" target="_blank">شرایطی</a> دارد. من حتی با مطالعه متون اخلاقی، متاسفم که زودتر او را افشا نکردهام<br />
<br />
بحث ویژهای است. من اما اگر همه منابع دنیا را هم سوار کنم، طرفدار رسانهای هاشمی و مخالف من، من را محکوم میکند. احساس میکنم پیش از انتخابات گروهی منافعی داشتهاند و اتفاق اخیر و به هم خوردن نظمی که در بر رویش سرمایهگزاری کرده بودند، منافعشان را در حد انتقامگیری به خطر انداخته است. از من خواسته شده تا بعد از انتخابات سکوت کنم. این بیشتر از اینکه از سر مهربانی باشد، یک نوع تهدید است. همزمان همکاران داخلیشان سعی می کنند با اطلاعاتی خواندن من فضا را بر من تنگ کنند. من یک ارتباط تنگاتنگ میان رسانههای داخلی و خارج از ایران مرتبط با هاشمی دارم میبینم. بحث توطئه انگاری ساده نیست، همزمانی وارد کردن تهمت و اتهام و عجله برای انتشار پیامی مخرب، بدون اینکه حتی با من تماس بگیرند و نظر مرا هم جویا شوند…اسمش توطئه همزمان برای خفه کردن یک صدای متفاوت اگر نباشد، چیست؟<br />
<br />
برخی از کسانی که داعیه دفاع از اخلاق دارند، وقتی بحث وضعیت هاشمی پیش کشیده میشود، اظهار تاسف میکنند که «راه میانهای بود و از بین رفت» و میفهمی ته دلشان همین یک بحث سیاسی بوده و تمام مسائل مربوط به اخلاق، عملا کشک است. باید به قول معروف «بادی لنگوئج» طرف را ببینی که بفهمی دغدغه طرف چه بوده است.<br />
<br />
در مورد این سوال که آیا فایلها به کل ماجرا و پرونده و شهادتنامه مربوط بودهاند، یک سوال دارم! من نمیفهمم چرا بدون مطالعه متن شهادتنامه، میتوان سند پیوست را نامرتبط دانست؟ چگونه میتوانی بدون خواندن ۱۰۰ها برگ سند، بگویی نامربوط بوده؟ وقتی در جلسه راستی آزمایی، هاشمی مدعی میشود که تنها خودنویس را هر از گاهی می دیده و دیدنش را قطع کرده، نمیگوید چند ده بار فقط برای رساندن خبر داغ به خودنویس، به من زنگ زده؟ نگفته چقدر مایل بود اطلاعاتی علیه مجتبی خامنهای را در خودنویس منتشر کنیم که بیشترشان واقعیت هم نداشتند. من باید نشان میدادم که سطح ارتباط چقدر بوده است.<br />
<br />
فایلهایی که دادم موید این نکته است. ارتباط با پرونده و بوذری را هم با دقت بیشتری متوجه میشوی. حتی همین فایل آخری، اگر دقت کنی، در ابتدایش به مهدی هاشمی میگویم: پس این مدارک بوذری چه شد؟ و او در باره ایمیلهایم میپرسد چون قول داده بود که میفرستد.<br />
<br />
لابد میدانی که نمیشود فایل ارائه شده به دادگاه را قیچی کرد!<br />
<br />
در باب مکالمه با طرف مقابل، وقتی که من از سوی یک طرف برای شهادت فراخوانده میشوم، حتی نمیتوانم با طرف مقابلش تماس بگیرم! به عبارتی، من در چارچوب یک شاهد، نباید با وکلای مهدی گفتگو کنم.<br />
<br />
<br />
<br />
<b><i>سوال آخر اینكه در این واقعه آیا مواردی را میبینی كه در آنها بهتر میتوانستی عمل كنی؟</i></b><br />
<br />
احتمالا میتوانستم بهتر عمل کنم، منتهی این از آن چیزهاست که گفتنش راحت است. اما زمان به من نشان خواهد داد که چه عملی میتوانست بهتر باشد.<br />
<br />
فرض کن من در حال گفتگو با عضوی از اعضای خاندان هاشمی هستم و از او خواهش میکنم به افراد متنفذ خانواده بگوید که به وکلای مهدی بگویند که بهتر است از من سند و مدرک نطلبند و فقط برای جلسه نهایی مرا به عنوان شاهد فراخوانند. عضو محترم میگوید کاری از دست من ساخته نیست! تو داشتن مدارک را کتمان کن!<br />
<br />
همان موقع دوستی با تو تماس بگوید و از دوست مشترکش با مهدی هاشمی نقل میکند که «قرار است نیک آهنگ در تورنتو به خاطر دروغهایی که در باره مهدی گفته دادگاهی شود!». بعد بفهمی که حرفها را «ف.ط.» نامی زده که تا کنون چند بار از طرق مختلف شاخ و شانه کشیدنهایش را شنیدهای. وقتی می بینی تلاشت برای آگاه کردن جماعت راه به دستشویی دارد و متوجه اهمیت موضوع نمیشوند، میمانی چه کنی. یا اینکه مهدی هاشمی چرا به ایران رفت؟ من روزی که فایلها و شهادتنامه تکمیلیام را برای وکیل هوشنگ بوذری فرستادم (ایمیل کردم) تا به دفتر وکیل مهدی در تورنتو برساند، مهدی هاشمی به ایران بازنگشته بود. منتهی رسانهها شایعه بازگشت او را منتشر کرده بودند. ما هم با اشاره به خبری از خبرگزاری مهر گزارشش کردیم، اما باورم نمیشد که هاشمی رفسنجنای دست به چنین حماقتی بزند که فرزندش را بازگرداند.<br />
<br />
من امیدوار بودم حداکثر یکی از آن خبرهای داغی باشد که چند روزی بالا میماند و بعد اتفاقی نمیافتد.<br />
<br />
اما کجای کار را باید تغییر داد؟<br />
من معتقدم، و بر اساس نوارهایی که دارم که از نظر من سند هستند، میدانم که بخشی از رسانهها مصونیتی برای خاندان هاشمی و برخی از ارکان حکومت قائل بودهاند. افرادی در رسانههای خارج از کشور و به قول معروف «ضد انقلاب» منافع مشترکی برای خود و هاشمیها تعریف کردهاند. سازمانهای سیاسی متعددی که خود را عملگرا میدانند، حامی هاشمیها هستند.<br />
<br />
این مصونیت دادن، ننگ روزنامهنگاری معاصر است. معتقدم بخشی از حامیان و عاملان مصونیت بخشی، بدون در نظر گرفتن قواعد حرفهای و نداشتن اطلاع لازم از کل فرایند حقوقی که من شاهدش هستم، به من حمله کردهاند.<br />
<br />
من هم متاسفم که فرزند هاشمی رفسنجانی به ایران رفت. من هم متاسفم که نوارها باعث شد پرونده او در ایران احتمالا سنگینتر شود، اما من نباید هزینه انتخابهای اشتباه هاشمی رفسنجانی را بپردازم. و در نهایت میگویم که از آزاد بودنش خوشحالم و امیدوارم پسرش فواد، هیچگاه پدر را در بند نبیند.<br />
<br />
<b><i><br /></i></b>
<b><i>نیكان جان، سپاسگزارم از تو بابت این گفتگو و پاسخگویی در این شرایط. </i></b><br />
<b><i>گفتگوی آفلاین بلاگی محدویتهای خودش را دارد و من هم نمیخواهم در حاشیه این گفتگو با تو بحث كنم و نظر خودم را در مطلبی جدا شاید بنویسم. فكر میكنم قضاوت را به عهده خوانندگان بگذاریم، ضمن اینكه خود تو در صدای آمریكا مطلب را بیشتر باز كردهای. باز هم سپاسگزار هستم.</i></b><br />
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-21635864987308732322012-12-09T21:13:00.000-07:002012-12-09T21:19:47.086-07:00 نگاهی به مقاله اخیر عبدالكریم سروش: "بیا كاین داوریها را به نزد داور اندازیم"<br />
<b><br /></b>
<b>نگاهی به مقاله اخیر عبدالكریم سروش: "بیا كاین داوریها را به نزد داور اندازیم"</b><br />
<br />
به مناسبت "روز جهانی فلسفه" سروش با <a href="http://www.rahesabz.net/story/61741/" target="_blank">لحنی</a> بسیار تند، تحقیرآمیز و زننده نه فقط داوری اردكانی بلكه یك دوجین آدم اهل مطالعه و محقق (حتی اگر نگوییم استاد) را نواخته و بل با خاك یكسان كرده است.<br />
<br />
۱. سروش در ابتدا میگوید كه چنین كرده كه جوانان راه و رسم نقد بزرگان علم و ادب را بیاموزند (یعنی پوپر و خودش را بدون هیچ تعارفی در یك ردیف قرار داده است)، خوب سروش روشنفكر دینی و معلم شماره یك منطق و تحلیل در دوران حاضر ماست و از او بسیار آموختهایم، اما اینكه او خود را در كنار پوپر قرار میدهد هم خود داستانی است. دیگر اینكه راه و رسم ادب نقد بزرگان را با خواندن این مقاله میشود آموخت آموختنی اما متاسفانه لقمانوار (درآموختن ادب) و حیرتآور و زیرلب دعاكنان برای خود عبدالكریم سروش! چطور میشود كه سروش حتی تندیهای گزنده و بی انصافانه خود را نمی بیند و در این مقاله تفاخر میكند كه راه و رسم نقد دارد می آموزد؟! حیرت برانگیز و بلكه باعث تاسف فراوان است!<br />
<br />
۲. سروش میگوید هیچكدام از اینها چیز درست حسابیی نمیدانستند و جز شارلاتان بازی و شیادی و دزدی شبه علم كار دیگری بلد نبوده اند، خوب به فرض همه اینها درست، این همه سال خود سروش چرا سكوت كرده بوده. این سكوت سالیان سال اگر داوری اخیراً به او و روشنفكران دینی بند نكرده بود، آیا همینطور ادامه پیدا میكرد؟ در آنصورت تعهدی فیلسوفانه و روشنفكرانه به رهجویی و فهم بخشی از حقیقتی كه سروش را اكنون چنین آتشی كرده، ،اگر چنین موقعیت پیش نمی آمد، به كجا میرفت؟ فرض كنیم محمد قوچانی با داوری مصاحبهای نمیكرد، آیا سروش به مناسبت روز فلسفه برمیگشت و میگفت این دوجین آدم بیسواد و شیاد هستند؟ آخر این چطور روشنگری است؟ چه نیازی اساساً هست به چنین برخوردهای حذفی؟ <br />
<br />
۳. این همه سال نگه داشتن كینه و كدورت و به زبان نیاوردن آنها، تاسی از كدام مرام و اخلاق است؟ بخشایش در دین و اخلاق به كجا رفته است؟ ندیدن خوبیهای دیگران و احاطه دیگران در زمینه های دیگر و خدمات آنها را نادیده گرفتن با كدام مرام اخلاقی سازگار است؟ سی چهل سال كدورت را برای چه باید حمل كرد؟ سروش با تمام این افراد سالها حشر و نشر و نشست و برخاست داشته است، چطور شد همه اینها در یك مقاله چنین خوار و خفیف و سكه یك پول شدند؟ آیا اینها در ارتقای فرهنگ و دانش هیچ نقشی نداشتهاند؟ این همه بیانصافی چرا؟ <br />
<br />
۴. در عجبم كه سروش پروژه های خود را ناتمام گذاشته و اخیراً رو آورده به منم منم كردن (آز جمله در نامه چندی پیش او به رهبر كه در آن خود را با اون مقایسه میكند در تاریخ با این مضمون كه: تاریخ برهردوی ما قضاوت خواهد كرد، تو میروی و من میمانم) و فخرفروشی و تحقیر دیگران، این برخوردها اتفاقاً در حافظه عمومی اهالی فرهنگ میماند، بویژه برخورد از جانب كسی باشد كه ده ها هزار بار از مولوی و غزالی و حافظ و لطافت لب لباب دین گفته و نوشته باشد (شخصاً كاركرد اخلاق و زبان لطیف انسانی و ادبی را مستقل از دینی بودن یا نبودن در جامعه مان حتی برای توسعه و حركت به سمت مدرنیته با نگاهی انتقادی مثبت میبینم و از آنها استقبال میكنم)، با چنین كارهایی تاثیرها و خدمات خود را دارد ضایع میكند خود سروش. خوب حالا داوری اردكانی افشا شد و مهر خاتمت بر پرونده علمی او زده شد. مبارك باشد! كه چه حالا؟ داوری و داوری ها برای همیشه نابود میشوند؟ این است معنای پلورالیسم و مدارا و اندیشیدن انتقادی؟ این است معنای مروت و مودت و دوستی انسانها؟ <br />
<br />
<br />
عبدالكریم سروش نقشهای مهمی در حوزه اندیشه ایرانی داشته است او را بدون غلو حتی میتوان معلم شماره یك معرفت شناسی، فلسفه علم، فلسفه سیاسی و فلسفه دین، تحلیلگر و روشنفكر برجسته دانست و قدردان او بود، حتی مستقل از اینكه با آرای او دیگر موافق باشیم یا نباشیم. در عین حال نمیشود ابهاماتی كه در مورد تشكیل ستاد انقلاب فرهنگی بویژه نقش او را در سخت گرفتن بر همه دانشجویان نادیده گرفت كه باعث اعمال فشار زیاد بر سنگین كردن سیلابس های درسی برای اینكه دانشجو تا میتواند سرش در كتاب باشد و حمالی علمی كند تا هوای سیاسی بودن ازسرش بیافتد، و این البته ابتدای كار بود و این خود گزكی داد بدست موج سواران و قدرتطلبان بعدی كه تا یكدهه دست كم در دانشگاهها تاخت و تاز كردند و كوچكترین حركت سیاسی در هیچ دانشگاهی برای یك دهه دیده نشد و از آن بدتر دانشجویان همه تك خطی و با بینش محدود و سردركتاب از سردر دانشگاه بدرآمدند.<br />
<br />
برگردم به پروژه های سروش:<br />
- حكومت دموكراتیك دینی و نسبت آن با دموكراسی های رایج، نقش آن در جمهوری فدراتیو<br />
- دینداری در عصر امروز و نسبت آن با معنویات غیردینی<br />
- نسبت و تعادل میان حق و مسوولیت/تكلیف در جامعه مدنی<br />
- پایه های فرهنگی ما: سنت و ایرانیت و مدرنیت<br />
<br />
بجای تحقیر دیگران و حاشیهسازی، ای كاش سروش اینكارهای ناتمام را پیگیری میكرد و به اقتراح میسپرد و از نقدهای احتمالی هم استقبال میكرد. این بارهای زمین مانده را به همت جمع میشد پیش برد كه مستقل از اینكه سروش چه می اندیشد، این پروژه ها ضرورتهای امروز جامعه ما هستند، یا جامعه در شوروحال جنبش است و زمان پرداختن به آنها نیست، یا دوران رخوت و ركود است و باز هم حس و حال پرداختن نیست، اینجاست كه كسی كه خود را پوپر ایران میداند و می نامد باید این حوزه ها را تبیین كند و دیگران را به چالش بكشد كه این موضوعات به بحث عمومی در حوزه اندیشه بیایند نه اینكه برود و كارنامه فرهنگی و نظری تعداد زیادی چهره دیگر را -هرچه كه هستند- باطل كند، اتفاقاً این رویكرد معنایش این میشود كه سروش پوپر شد چون هیچكس دیگری در این كویر برهوت نبود و همه از دم شیاد و بیسواد بودند، سروش با اینكار خود، شان علمی خودش را هم پایین می آورد. <br />
<br />
آخر ضعف و نادانی موردی دیگران را توی سرشان كوبیدن و مهر بیسوادی به كل دانش و معلوماتشان زدن كی گره ای از كار فروبسته جامعه ما گشوده و اینكار به چه رو كاری خردورزانه و فیلسوفانه میتواند نامیده شود؟ چنین خبط و خطایی از سروش بشدت نازیبا و غیرعقلانی است. خداوند سلاح را كه به اسیری برند، شرمساری به قول سعدی حتماً بیشتر بود! <br />
<br />
<br />
اما متاسفانه گویا این درگیریهای بیهوده حداكثری و حذفی (یا من یا تو)، گاه وبیگاه میان چهره های فرهنگی و علمی كشورما خصوصاً خارج كشوریها دارد كمكم خود به یك فرهنگ مخرب تبدیل میشود، گویا این بزرگان از فراموش شدن و به حاشیه رفتن و جدایی از آبشخورهای فرهنگی داخل كشور بشدت میترسند و میخواهند هرطور كه شده خودشان را به كانون توجهات نزدیك كنند و قدری از اعتماد به نفس ناشی از ایام تاثیرگذاری خودشان به آنان برگردد. واقعیت این است كه در خارج از كشور دیگر كسی برای آنها قوچ دست و پا سفید قربانی نمیكند و اتفاقی نمی افتد و كسی شوروحالی لزوماً با آن شدت و حدت ندارد و آرامش و سكون فسرده و رخوتانگیز، خصوصاً در ایام حضیض جنبش بشدت ناخوشآیند و هولآور است برای كثیری از آنها. این بلایی است كه دست كم در فضای خشن و خفقانآور داخل بر سر چهرههای مانده در كشور به خاطر حداقل وجود ارتباط با مخاطبان ولو در فضای بسته و سانسور نمیآید و خود نشانه این است كه بیماری، بیماری خطرناكی است برای خارج كشوریها و نشان میدهد كه هیچكس از این گرفتاری مصون نیست. از این بیماری خطرناك اجتماعی باید بیشتر ترسید و در مورد آن بیشتر نوشت.<br />
<div>
<br /></div>
<br />
<br />
<br />
<b><br /></b>
<b>مرتبط در حلقه گفتگو:</b><br />
<br />
سامالدین ضیایی در تارنوشت (<a href="http://sameddin-ziaee.blogspot.ca/2012/12/blog-post.html" target="_blank">*</a>)<br />
<br />
<div>
<br /></div>
Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-70614048944374561202012-12-08T14:47:00.000-07:002012-12-09T21:26:23.344-07:00نوار و آهنگی كه نیك نبود <br />
<b>نوار و آهنگی كه نیك نبود </b><br />
<i><br /></i>
<i>اشاره: در جنجالی كه برسر انتشار فایل صوتی خصوصی بین نیكآهنگ كوثر و مهدی هاشمی پیش آمده چند نكته به ذهنم رسیده است و صدالبته منتظر روشن شدن ابعاد بیشتری از این ماجرا میمانم، خصوصاً دوست دارم خود نیكان در این مورد صادقانه روشنگری كند و دوستانه و صریح عرض میكنم، از جیمزباند بازی و "بولشت" كردن دیگران دست بردارد. </i><br />
<br />
الف. نیكان بدون اجازه حق ضبط كردن گفتگو با دیگران را بهیچ وجه ندارد نه اخلاقاً نه قانوناً، خصوصاً وقتی كه مواردی چنین حساسیت برانگیز و بسیار مهم را عمداً خود نیكان طرح میكند و به صراحت مهدی هاشمی را به چالش میكشد یا شیر میكند كه ازش حرف بیرون بكشد آنهم چنین حرفهایی كه بشدت مهم هستند.<br />
<br />
ب. نیكان خودش را یك ژورنالیست مستقل میداند و بر این استقلال هم هربام و شام تاكید دارد، در این گفتگو ما با نیكان دیگری روبرو هستیم كه انگار مشاور سیاسی مهدی هاشمی و جنبش سبز است (جنبشی كه بارها و بارها نیكان بر عدم ارتباط خود با آن و انتقاد از "سبزاللهیها" كه از دید او به مهدی هاشمی و ریالهای سبز او وصل هستند، چه در جلا چه در خفا تاكید داشته است)، با نیكان دیگری روبرو هستیم كه گویی استراتژیست مبارزه و كنشگری سیاسی در جنبش است. این حیرت آور است. این دیگر به "رای دادگاهی در اونتاریو" مربوط نیست. هست؟<br />
<br />
پ. ادله و توجیهات و جزییات الزام آور بودن و ابرام در مورد تحویل فایلهای صوتی و چت بین نیكان و مهدی، روشن نیست. نیكان هم در این مورد باید روشنگری كند، به چه دلیل نیكان باید در دعوای حقوقی بین بوذری و هاشمی به عنوان شاهد مداركی رو كند؟ دعوای حقوقی هاشمی- بوذری چطور به گفتگوی خصوصی بین هاشمی-كوثر ربط حقوقی پیدا میكند و بر اساس كدام روند قاضی دادگاه به این نتیجه رسیده است كه باید نیكان را احضار و مداركش را بررسی كند؟ آرمان امیری هوشمندانه سوالی <a href="http://divanesara2.blogspot.fr/2012/12/blog-post_8.html" target="_blank">پرسیده</a>: رییس دادگاه از كجا فهمیده كه نیكان نوارهایی ضبط شده دارد؟ این بخشها واقعاً مبهم و در عین حال مهم هستند.<br />
<br />
ت. نیك آهنگ اگر چنین از خاندان هاشمی بدش می آید بر اساس كدام اخلاق حرفه ای چنین خودش را به آنان میچسباند و به آنها میخواهد "كمك" كند اما سربزنگاه برای آنها تا میتواند میزند و آنها را از هستی ساقط میكند؟ كدام اخلاق ژورنالیستی به او این مجوز را میدهد در همه جا باشد و همه كارهای مختلف و متفاوتی بكند ورای اطلاع رسانی و یافتن حقیقت؟ این سوال را از دوستان اهالی رسانه هم باید پرسید.<br />
<br />
یك بلاگر یك لاقبا هستم كه كار حرفه ای خودم را دارم و از این جنجالهای رسانهای هم استقبال نمیكنم و كاری هم در هیچ رسانهای ندارم و بدون گوشه زدن به اصحاب رسانه كه عزیز و محترم و زحمتكش هستند، از این بابت به چرخ گردون شكرگزار هستم. حسابم هم پاك پاك است. شخصاً دوست دارم ابعاد بیشتری از جزییات را به منظور یافتن حقیقت و قضاوت شخصی بدانم. همین.<br />
<br />
به هیچ جایی هم وصل نیستم و دوست و دشمن هاشمی ها هم نیستم. همینطور عداوتی هم با نیكان ندارم. امیدوارم بزودی ابعاد بیشتری در این مورد بدانم و بخوانم و بعد قضاوت خواهم كرد ورای همه دوستیها و دشمنیها و بیصبرانه آروزمندم كه نیك آهنگ مسوولانه كمك كند در این موارد و درست و صادقانه همه ابعاد فعالیتهای خود را دراین مورد تشریح كند، اشتباهات و خطاهای خودمان را اگر هست - كه ظاهراً هست - بپذیرد و بپذیریم و مسوولانه بدون ماله كشی و بازیهای كودكانه راهی به آینده بهتر بگشاییم همین حوادث اینچنینی هستند كه میتوانند كمك كنند شهروندان مسوولیتپذیرتری باشیم و به همدیگر فیدبك بدهیم و كمك كنیم به بهبود اندك اندك زیستن مسوولانه كه فرزندان ما دست كم زندگی قدری بهتری داشته باشند. <br />
<br />
<br />
<br />
<b>نوشتههای مرتبط:</b><br />
<b><br /></b>
<br />
<div>
<div>
آرش بهمنی و "كلاغ قیل و قال پرست" (<a href="http://beynamatniyat.blogspot.fr/2012/12/blog-post_8.html" target="_blank">*</a>) و نوشتههای دیگری كه آرش به آنها لینك داده است</div>
</div>
<br />
"راستیآزمایی" ادعاهای نیكان از سوی مهدی جامی (<a href="http://sibestaan.malackut.org/archives/2012/12/post_915.shtml" target="_blank">*</a>)<br />
این هم یكی از فایلهای صوتی "نیكی لیك" (<a href="http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=M4HwxdGxSyE" target="_blank">*</a>) <br />
<div>
<br /></div>
<br />
<br />
<br />
<b>پینوشت: </b>من از توضیحات <a href="http://www.khodnevis.org/index.php?news=20639" target="_blank">اخیر</a> نیكآهنگ كه با عتاب و خطاب و قاطعیت از درستی راهی كه انتخاب كرده (كه پاسخی آشنا برای جامعه استبدادزده ماست)، راستش خیلی قانع نشدم، درجاهایی سوالات بیشتری هم برایم ایجاد شد:<br />
<br />
نیك آهنگ میگوید: "من از طرق مختلف (نزدیکان آقای هاشمی) پیغام فرستادم که اگر بر همین اساس به جلسه راستی آزمایی بروم، مطابق قانون موظفم همه مدارکی که در اختیار دارم را تقدیم کنم، چون پنهان کردن مدارک و از بین بردن آنها کاملا غیرقانونی است و در میان آنها فایلهایی هست که به نفع هیچکس نخواهد بود در اختیار افراد دیگر قرار گیرد. متاسفانه یا پیام من را به ایشان نرساندند و یا خیال کردند من مطابق قانون عمل نمیکنم. "<br />
<br />
خود نیك آهنگ صریحاً دارد میگوید كه به مهدی هاشمی و وكلایش پیغام فرستاده كه همه مداركی كه در اختیار دارد رو خواهد كرد! كدام مدارك؟ گفتگوی خصوصی و تحریك آمیز بین نیكان و مهدی كه در آن در مورد "استراتژی تهاجمی" و "كنترل خامنهای" حرف میزنند هیچ ربطی به دادگاه هاشمی-بوذری ندارد. هیچ قاضیی هم معمولاً كسی را به خاطر ندادن فایل صوتی چنان گفتگویی خصوصی كه هیچ ربطی به موضوع پرونده و طرح شكایت ندارد، مورد بازخواست و پیگرد حقوقی قرار نمیدهد در هیچ سیستم حقوقی. خوب است به نیك آهنگ عزیز یادآوری گردد كه قانون كشف (یا دیسكاوری) در حوزه حقوق مدنی (و نه جنایی) مشروط و كاملاً منوط به اثبات "رلونسی" یا "مرتبط" بودن با موضوع دعواست. خوب در مقابل نیكان به مهدی هاشمی و وكلایش پیغام می فرستد (كه كاری حقوقی و مدنی هم نیست، طرف نیك آهنگ، قاضی دادگاه است كه بقول خودش از او شواهد مرتبط با شكایت بوذری را میخواهد نه مهدی هاشمی!) كه من فایلهای زیادی دارم و همه اینها را به دادگاه خواهم داد، این قسمت از كار مطابق كدام قانون انجام شده است؟؟ نیك آهنگ چه نیازی به اینكار داشته است؟ اینكار خودش نوعی اقدام به تهدید نیست كه خود یك جرم مسلم است؟ دیگر اینكه این اقدام امكان اینكه نیك آهنگ دچار "اشتباه غیرعمد" شده باشد هم منتفی میگردد.<br />
<br />
اگر نیكآهنگ واقعاً میخواست بقول خودش كار "قانونی" ضبط صدای گفتگوی خصوصی بین خودش و هاشمی را (كه البته هنوز معتقدم این عمل ضبط غیرقانونی است) پیش ببرد، میتوانست تنها مدارك خود را به گفتگوی مرتبط در مورد دعوای بوذری-هاشمی محدود و تسلیم دادگاه كند، یعنی آن تكه را كه مرتبط به موضوع دعوا بود به دادگاه میداد، هیچ قاضیی نمیتواند حكم بدهد كه هرآنچه كه در این مورد بین كوثر و هاشمی بوده به دادگاه مدنی باید عرضه شود. رلونسی باید ابتدا احراز شود و نیك آهنگ هیچگاه نمیتوانسته بدون طی این فرآیند حقوقی و طولانی مورد بازخواست قرار گیرد كه چرا در همان بدو كار همه مدارك را (همه كدام مدارك را؟!) نداده است. مثل این میماند كه من و همسایه ام در مورد فنس با هم دعوای حقوقی داریم و در دادگاه بر اساس دیسكاوری دادگاه یك شاهد را ملزم كند كه در این مورد شواهد خودش را بدهد و او برگردد گفتگوی تلفنی ضبط شده ای بین خودش و همسایه من رو كند كه نشان دهد همسایه متاهل من با یك خانم دیگر هم رابطه دارد! این مسموع نیست تحت عنوان دیسكاوری.<br />
<br />
دست كم نیك آهنگ باید بر اساس اخلاق حرفهای "دو دیلینجس" نشان میداد و نهایت تلاش خودش را میكرد به قاضی بگوید كه تنها بخشهای "مرتبط" به دادگاه تقدیم شده، حتماً اگر نیازی بود قاضی مجدداً به او تذكر میداد كه بقیه فایلهای صوتی را بدهد و در همان بدوكار كوثر را متهم و محكوم نمیكرد، چنین چیزی محال است. آقای كوثر در این مورد غیر حرفهای و غیر اخلاقی عمل كرده است و این فایلها را حاوی اطلاعات حساس و محرمانه "نامرتبط" با كیس به وكلا داده و از دادگاه هم حتی نخواسته كه این اطلاعات بر طبق اظهارنامه او و وكلا محرمانه نگاه داشته شوند.<br />
<br />
من نه وكیل هستم نه حقوق خوانده ام اما بر حسب كار و زندگی در كانادا حداقلی اندك با رویههای حقوقی آشنا باید باشم، طبیعتاً چند سوال مطرح كردم و دوست دارم بحث دانشجویی كنم و بیاموزم. كاری هم نه به مهدی هاشمی دارم و نه سیاسی كاری او و كارنامه سیاسی او و نه نیك آهنگ و نه كاری به روند دادگاه و شكایت دارم.<br />
<br />
<br />
<br />
<div>
<br /></div>
<br />
<div>
<br /></div>
Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-83989266238052658532012-11-23T18:04:00.000-07:002012-11-23T18:05:27.508-07:00كلاسهای درس دیكتاتورها<div dir="rtl">
<b>كلاسهای درس دیكتاتورها</b>
</div>
<div dir="rtl">
<br /></div>
<div dir="rtl">
معمولاً یكی از آنها كه كله پا میشود، عده ای شروع میكنند به كوك كردن این مضمون كه: دیكتاتورها باید از تاریخ درس بگیرند و نمیگیرند! (تلویحاً یعنی حالا كه پس گردنی خوردی آقای دیكتاتور، نوش جانت!) </div>
<div dir="rtl">
<br /></div>
<div dir="rtl">
خوب اینور قضیه هم هست در این سیكل بسته و آنهم وقتی است كه نوبت دیكتاتورهاست و كلاس درس به پا میكنند برای روشنفكران و فعالان آزادیخواه، درست مثل محمد مرسی!
دیكتاتورها میگویند: ما خودبخود خودمان را تولید میكنیم. حالا شما درس بگیرید كه نمیگیرید! (تلویحاً یعنی نوش جان شما هم!)</div>
<div dir="rtl">
<br /></div>
<div dir="rtl">
دموكراسی برای تولد و حیات و بقای خود نیازمند آدمهای دموكرات است. آدم دموكرات هم از آسمان نمیآید، باید در خانواده و كودكستان و مدرسه ساخته شود و جامعه آنرا درست كند. یعنی كه تلاش و آزادیخواهی و جمع شدن در میدان تحریر به جای خودش خوب و قشنگ است، اما مشكل جای دیگری است. تربیت و به میدان آوردن آدم دموكرات كاری است كه چند دهه طول میكشد و نسبی است و یكشبه درست نمیشود. باید تمرین كرد.</div>
<div dir="rtl">
<br /></div>
<div dir="rtl">
این كلاس درس محمد مرسی بود! برسد بدست علاقمندان غیرمتعصبی كه مساله شان مساله محمد مرسی تنها نیست.
ما مردم منطقه باید درس بگیریم و نمیگیریم، نه؟
</div>
Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-33355414054825598592012-11-04T14:17:00.004-07:002012-11-04T14:18:29.297-07:00انتخابات روز سهشنبه <strong>انتخابات روز سهشنبه </strong><br />
<br />
<em>اینرا در فیسبوك نوشته بودم گفتم اینجا هم بگذارمش:</em><br />
<br />
خوب گرچه هنوز صددرصد نمیشود گفت اما اگر اوباما فلوریدا و ویرجینیا را از دست بدهد، با بردن اوهایو به همراه دو ایالت از این چهار ایالت ویسكانسین، آیووا، كلرادو و نوادا (نیوهمشایر وقتی مهم میشود كه اوباما تنها در نوادا و آیووا ببرد كه رای الكترال كافی نخواهد داشت و نیوهمشایر را هم باید داشته باشد)كه با توجه به آخرین نظرسنجی ها كه اندكی اوباما را جلوتر در آن ایالتها نشان میدهد، خیلی هم بعید نیست. هرچند كه رقابت بسیار پایاپای است و خطای نظرسنجیها، همینطور درصد رایدهندگانی كه در آخرین لحظه نظر خودشان را عوض میكنند، بیشتر از فاصله دو كاندیدا است. فكر میكنم هم اكنون شانس اوباما بیشتر باشد. هرچند كه هیچ چیز هنوز معلوم نیست و رامنی هم شانس پیروزی دارد با توجه به رای دهندگانی كه تصمیم نگرفتهاند ممكن است ورق را برگردانند. <br />
<br />
امیدوارم آخرالزمانهای ها در ایران فكر نكنند كه طوفان سندی را خدا فرستاد و ورق برگشت، هرچند از آن جماعت هیچ چیزی بعید نیست! <br />
<br />
درصورت پیروزی دموكراتها، آمدن مجدد اوباما به اتاق بیضی شكل هیچ نباید لزوماً موجب شادی ایرانیان گردد، رقابتی چنین نزدیك و پایاپای نشان میدهد كه اكثریت آمریكاییان خواهان حل جدی بحران هسته ای هستند و فشارها بر ایران بشدت افزایش خواهند یافت.<br />
<br />Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-21034393488821657792012-11-04T12:26:00.001-07:002012-11-04T12:28:42.264-07:00اصلاحات و رهبر نظام<strong>اصلاحات و رهبر نظام</strong><br />
<br />
<br />
<em>دوستان در این زمینه نوشتند و گرفتار بودم جا ماندم، چند خطی همراهی میكنم و البته جای زیادی برای بحث طولانی است. حرفم را سعی میكنم هم بیطرفانه و هم منصفانه و هم صریح بزنم در شرایط پرخطر موجود برای كشور، طبیعی است كه حرف خود را با شناخت محدودی كه دارم میزنم و سخنگوی كسی و جریانی نیستم. </em><br />
<em><br /></em>الف. رهبر همواره دنبال تغییر و تحول گزینشی چه در ساخت حكومت چه در سطح جامعه بوده است اما او به واژه اصلاحات آلرژی دارد، او اینرا برآمده از توطئه دشمن همانطور كه چند بار سالها پیش تشریح كرده و مشابهسازی از وقایع شوروی سابق (اصلاحات گورباچف و فروپاشی) میداند. دیگر اینكه او به حاملان قدیمی این شعارها (اصلاح طلبان) به هیچ وجه اعتماد ندارد و آنان را فرصتطلبانی میشمارد كه رنگ عوض كردهاند تا او را بر زمین بكوبند. بنابراین واضح است كه رهبر اگر هم دنبال اصلاحات ساختاری در نظام باشد - كه هست البته در سمت و سوی مطلوب خود - هیچگاه علم خط امامی ها را برنمیدارد. <br />
<br />
ب. شاه كلید اصلی اصلاحات بر اساس واقعیات موجود چیزی جز حل مشكل ایران و آمریكا نیست، و آن كلید در دست رهبر است. متاسفانه هیچ فرمول و نقشه راهی پیرامون تعدیل سیاستهای دوطرف (آمریكا و نظام) بویژه در مورد مسائل اسراییل فعلاً پیدا نشده. امیدوارم كه در این زمینه دو طرف ابتكار عمل بخرج دهند و حرفی نو به میان آورند. هرچند كه با شروع دور دوم ریاست جمهوری آمریكا عملاً فشارها بر ایران بیشتر خواهد شد (حتی از جانب اوباما كه قدری اندك شانس بیشتر برای بردن پیدا كرده در چند روز اخیر و دو روز مانده به روز رایگیری).<br />
پ. از دید رهبر نظام همواره در حال شدن است، در حال رشد و تكاپو و حركت به سمت تعالی است، "ریزش دارد باشد، رویش هم دارد". رهبر بیش از هركس دیگر به جوانان و میانسالانی كه وفاداری خودشان را به او و ایدههای او نشان دادهاند امید دارد. بنابراین او نیازی به هیاهو و تبلیغات برای اصلاح نمیبیند، از دید او آزادی بیان و آزادیهای سیاسی یا حقوق بشری، دروازههای گشوده شده برای پذیرش اسبهای تروا هستند كه نظام باید جلوی آنها بایستد یا دست كم بشدت آنها را كنترل كند، با این همه خودی ها در چارچوب محدود میتوانند آزادی نسبی داشته باشند و رهبر اجازه میدهد آنها با همدیگر جدال كنند و از میانه آن جدالها تقشه راه تحولات بدر آید. <br />
<br />
ت. پیرو بند قبلی، رهبر جز در موارد مشخص مانند كنار زدن اصلاحطلبان، اهل مهندسی و طراحی دست كم در جلا و وجه رسمی نیست، بلكه اتفاقاً بطور پویا میگذارد كارها به پیش بروند و بعد خود با فیدبك و انتقاد و اگر لازم شد كنترلهای موازی روندهای نامطلوب خودش را به سمت مورد نظر هدایت كند. اعتراف رهبر به اشتباه در مواردی مانند جلوگیری از رشد جمعیت موردی فرعی است كه هنوز نمیشود آنرا نشانه یك تغییر و تحول اساسی در لیدرشیپ رهبر دید هرچند كه بنظر میرسد رهبر در لحن خود گهگاه تغییراتی به سمت به رسمیت شناختن بیشتر "تغییرات و تحولات" داده است. <br />
<br />
حرف زدن از اصلاحات توسط اصلاحطلبان بدون مشخص كردن طرح و نقشهای در مورد شاه كلید اصلاح (یا همان حل مشكل ایران و آمریكا كه نگارنده معتقد است، لزوماً به براندازی منجر نخواهد شد (چه كسانی بخواهند چه نخواهند) و پیگیری آن شاه كلید را در هر شرایطی لازم و اولویت شماره یك عرصه سیاست و قدرت و منافع ملی در ایران میدانم)، با توجه به شرایط موجود و فشارها و اجماع جهانی علیه ایران عملاً یك شوخی است. فكر میكنم آینده تحولات به سمت قبول این اولویت دارد حركت میكند كه سمت و سوی درستی است و باید دید رهبر در این مورد چه واكنشی نشان خواهد داد و آیا این تحولات را به رسمیت خواهد شناخت یا نه. <br />
<br />
<u>نوشتههای مرتبط در حلقه: </u><br />
<br />
مهدی جامی در سیبستان (<a href="http://sibestaan.malackut.org/archives/2012/10/post_910.shtml" target="_blank">*</a>)<br />
<br />
داریوش محمدپور در ملكوت (<a href="http://blog.malakut.org/archives/2012/10/post_2275.shtml" target="_blank">*</a>)<br />
<br />
محمد معینی در راز سربهمهر (<a href="http://mmoeeni14.blogspot.co.uk/2012/10/blog-post_22.html" target="_blank">*</a>)<br />
<br />
آرش بهمنی در مرثیههای خاك (<a href="http://arashbahmani61.blogspot.fr/2012/10/blog-post_22.html" target="_blank">*</a>)<br />
<br />
سامالدین ضیایی در تارنوشت (<a href="http://sameddin-ziaee.blogspot.ca/2012/10/blog-post_25.html" target="_blank">*</a>)<br />
<br />
روحالله شهسوار در روحسوار (<a href="http://www.roohsavar.com/2012/10/blog-post_30.html?spref=fb" target="_blank">*</a>) <br />
<br />Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-6801838.post-9503208599071495292012-09-22T17:33:00.000-06:002012-09-22T17:41:25.875-06:00به بهانه بحران كتاب در ایران<br />
<b>به بهانه بحران كتاب در ایران</b><br />
<br />
از وضعیت كتاب و كتابخوانی در ایران مشاهده بدون واسطهای ندارم. اما به گمانم بخشی از ماجرا را دست كم به گردن كسی نمیشود انداخت الا تحولات جهانی نشر دیجیتالی و جایگزینی تدریجی صنعت چاپ كتاب با كتابهای الكترونیك در كنار كم شدن علاقمندی به خواندن كتاب در مقابل خواندن در عرصه آنلاین: مقالات و داستانهای كوتاه، بلاگ و توییت و فیسبوك.<br />
<br />
جامعه جوان ایران در میان همه محدودیتها و موانعی كه پیش رویش قرار داده میشود، متاثر از تحولات جامعه جهانی و مولفههای جهانی شدن هم هست. علاقمندی به كتاب در میان این همه زمینه برای خواندن و دانستن سریع در عصر اینترنت، بیش از یك علاقمندی ساده است، نوعی شوق خاص میخواهد، یا مرتبط با حرفه و كار یا به عشق و علاقه در زمینه خاص، گمان نكنم بحران كتابخوانی جهانی دامنگیر این گروه از جامعه شود چه در ایران چه در جای دیگر هرچند كه موانع و مشكلاتی كه الان در صنعت كتاب در ایران هست ورای اینهاست، سانسور و اقتصاد ورشكسته نشر و قیمت كاغذ و ناامیدی قشر آگاه و اگاهی دهنده جامعه ار روند تحولات و چندین و چند عامل دیگر همه موجب گسترش چنین شرایط نگرانكنندهای شدهاند.<br />
<br />
در عین حال یادمان باشد كه قرار هم نیست مثلاً نیمی از مردم كتابخوان باشند، بله از متوسط جهانی خیلی كمتر هستیم اما در مجموع فكر كنم كه وضع آگاهی سیاسی یا در حوزه اندیشه و نظر در جامعه ما به آن تناسبی كه آمار و تیراژ نشر كتاب نشان میدهد، بد نیست. در مجموع بخشی از جامعه جوان ایران را حداقل كسانی كه در عرصه مجازی فعال هستند، فعالتر و آگاهتر از همنسلان خود در كشورهای دیگر دنیا میبینم. در عین حال كه قبول دارم جامعه ایران تنوع و تكثر زیادی پیدا كرده است.<br />
<br />
مساله انتقال آگاهی عمومی در سطح جامعه به عوامل دیگری هم بستگی دارد مانند آموزش عمومی، آموزش و پرورش، دانشگاهها و رسانهها در قابل همگانیتر و آسانتركردن آگاهی و دانش به زبان قابل فهم تر برای مردم. خوب طبیعتاً كتاب هم نقش مهمی دارد، اما گاهی ما كتاب را به عنوان ابزاری فقط در جهت خدمت به متخصصها و اهالی فن و صاحبنظران آن زمینه میبینیم و چندان به كتاب به عنوان یك ابزار آگاهیبخش كلی و رقیق و عمومی در كنار كارهای جدی و تخصصی و ماندگار نگاه نمیكنیم. حال اینكه كتاب هم انواع و اقسام گوناگون دارد و این تكثر و تنوع اشكالی هم ندارد. صد البته كتاب حتماً در این گردش و توزیع آگاهی و آموزش عمومی نقش بدون انكار دارد. <br />
<br />
برگردم به موضوع. با نگاه دوستان مشكلی ندارم البته و بر اساس چیزی كه میگویند حتماً جای نگرانی بیشتر هم هست، امیدوارم حكومت به بهانه های مختلف این فضا را محدود نكند. این بهانهای شد كه از زوایای دیگری هم قدری به موضوع نگاه كنم.<br />
<br />
شاید بشود گفت كه نگران بحران فقر آموزش عمومی اجتماعی در جامعه هم باید بود.<br />
<br />
<br />
دوستان در حلقه گفتگو بحث را بازتر كردهاند:<br />
<br />
فاطمه ستوده در ابرآبی (<a href="http://www.abrabi.com/?p=916" target="_blank">*</a>)<br />
مهدی جامی در سیبستان (<a href="http://sibestaan.malackut.org/archives/2012/09/post_907.shtml" target="_blank">*</a>)<br />
رضا شكراللهی در خوابگرد (<a href="http://www.khabgard.com/?id=1376250822" target="_blank">*</a>)<br />
آرش بهمنی در مرثیههای خاك (<a href="http://arashbahmani61.blogspot.fr/2012/09/blog-post_21.html" target="_blank">*</a>)<br />
سامالدین ضیایی در تارنوشت (<a href="http://sameddin-ziaee.blogspot.ca/2012/09/blog-post_4155.html" target="_blank">*</a>)<br />
<br />
صفحه فیسبوكی حلقه (<a href="https://www.facebook.com/pages/Dialogue-Circle-%D8%AD%D9%84%D9%82%D9%87-%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88/192087967498593" target="_blank">*</a>)<br />
<div>
<br /></div>
Unknownnoreply@blogger.com0