توضيحی بر مطلب پيشين در مورد "مسابقه" دويچهوله
کل مطلب را بصورت پینوشت در پست پیشین آورده ام. دوباره بصورت يک پست مستقل تکرارش ميکنم.
دوست عزیز آرش کمانگير لطف کرده و گفتگویی در اين مورد شروع کرده است. از اين گفتگو برای روشنتر شدن موضوع و آموختن خودم استقبال میکنم ضمن اینکه از گفتگو با سایر دوستان هم استقبال میکنم و پیشنهاد میکنم در این مورد دوستان هم وارد بحث شوند تا ببینیم که چه کار میشود کرد و هرسال منتظر نباشیم که یکی دو نفر از دویچه وله برایمان "بهترین وبلاگ فارسی" انتخاب کنند. قبل از هرچیز نوشته های قبلی خود را در این مورد میآورم و خواهشمندم آنها را بخوانید تا مواضع روشنتر شوند و دوستان بدانند که این درد کهنه از قدیم با ما بوده و صد البته دوستان دیگر هم سالهاست در این زمینه بارها و بارها و بارها و بارها و بارها نوشته اند و دویچه وله ای ها انصافاً هرسال بدتر از پیش عمل میکنند. این تذکر را هم میدهم که همه وبلاگنویسان چه قدیمی چه جدید با هرسلیقه و سبکی را دوستان خود میدانم و موضوع را اصلاً نباید شخصی دید.
مطلب انتقادی سال ۲۰۰۵ (*)
توضیح اضافه بر آن مطلب*(*)
مطلب انتقادی سال ۲۰۰۶ (*)
سوال از معیارهای انتخاب هنگام برنده شدن سال ۲۰۰۷ (*)
نظراتی هم سه سال پیش اسدعلیمحمدی عزیز در "گفتگوی بلاگداران" مطرح کرد که در اینجا بخوانید (*)
باری نظرات کنونی بنده که البته از دوستان هم در این میانه آموختهام، بصورت چکیده چنین است:
الف) نفس انتخاب "بهترین وبلاگ فارسی" در میان این همه وبلاگهای خوب و متنوع کاری منطقی نیست. اما از مقایسه و برگزاری جشنواره هم گریزی نیست. چه بخواهیم چه نخواهیم این جشنواره ها برگزار میشوند. طرح بنده مبنی بر اینکه هرکس نام ده وبلاگی را که در سال گذشته بیشتر مراجعه کرده و خوانده در وبلاگ خود بیاورد یک طرح جایگزین غیرمتمرکز است که به هررو جلوی برگزاری مسابقات آنچنانی را هم نمیتواند بگیرد.
ب) معيار انتخاب بايد مشخص باشد، داوران هر جشنواره هم بايد معلوم باشند و نامشان اعلام شود.
پ) مکانيستم انتخاب بايد کاملاً شفاف باشد. برگزار کنندگان باید پاسخگو باشند. دست کم دوخطی هم توضیح بدهند به چه دليل فلان وبلاگ انتخاب شده است و ويژگی های آن وبلاگ چه بوده است.
ت) عنوان "بهترین وبلاگ فارسی"، عنوانی شایسته نیست و لازم است از عناوین دیگر مانند "وبلاگهای برگزیده سال از دید فلان جشنواره یا بهمان موسسه" باشد. تنها یک وبلاگ هم نهایتاً انتخاب نشود که به تفصیل آن میرسیم.
ث) انتخابها کاملاً طبقه بندی شوند، یک وبلاگ عالی توییتر نویس مانند "مملکته داریم؟" هم طبقه وبلاگ "سیبستان" مهدی جامی که در سطحی عالی دارد تحلیلی-روشنفکری مینویسد، نباشد. به قول فرنگی ها سیب با سیب و پرتقال با پرتقال مقایسه شوند. وبلاگهای آی تی هم حتماً باشند و یک طبقه مجزا به خود اختصاص دهند. موارد فراوان هستند برای شرح اما فلسفه اصلی همان است که عرض شد.
این شد شرطهای اولیه برای اینکه یک انتخاب به نحو نسبی قابل قبول باشد. هرچند که به هر صورت همانطور که دوستان میگویند در هر انتخابی حرف و حدیث هست و بنده هم منکر نیستم. مشکل اینجاست که دوستان دویچه ولهای هیچکدام از این شروط را - که به گمانم مقبول همگان باشد و میشود حول آنها هم البته بحث کرد - رعایت نمیکنند و در عین حال خروجی سیستم انتخابشان هم با سوالات فراوان و انتقادات زیاد مواجه میشود یا اینکه آنقدر بر کار اشتباه خود مانند رهبران جمهوری اسلامی اصرار ورزیدهاند که امسال اساساً در بلاگسپهر دوستان زیادی دیگر کل دویچه وله را هم جدی نمیگیرند. بنده سوالات ساده ای کردم، گفتم وبلاگهای موفق، خواندنی و آموزنده دیگر که تنها به قول یکی از دوستان کامنت گذار در فیدفرند هفده تا لیست شده اند و تنها برای نمونه آورده شده اند (و در جواب این دوست عرض میکنم که حق با شماست و جای وبلاگهای آی تی هم بشدت خالی است و اتفاقاً نشان می دهد که تا وقتی که هیات داوران یک نفر یا دو نفر هستند و هیچ طبقه بندی هم در بین وبلاگها صورت نمیگیرد، خروجی کار به طور نسبی (روی نسبی بودن تاکید دارم) ناموفق است) در لیست دویچهوله غیر از دو سه مورد نیستند، سوال بنده این است جایگاه این وبلاگهای موفق، خواندنی و آموزنده کجاست؟ دویچه وله باید جوابگوی عملش باشد. چرا نیست؟ حرف بنده این است که دوستانی که یکسال زحمت کشیده اند و فکر پای نوشته شان گذاشته اند در این انتخاب جایشان خالی است. ما فلسفه خواندن را فراموش کرده ایم، ما در درجه اول میخوانیم که چیزی بیاموزیم، سرگرمی و لذت هم به جای خود محفوظ. البته نوشته های هوشمندانه توییتری و شاعرانه ها و مطالب ادبی زیبا هم کم نیستند و حتماً باید در طبقه بندی خاص خودشان قرار بگیرند. برای بنده فرق نمیکند که چه کسی داور باشد یا چه کسی کاندیدا شده باشد، تعدادی از این برگزیدگان دوستان خود بنده هستند که با هم نان و نمک هم خورده ایم. اما حرف بنده چیز دیگری است و حساب دوستی ها هم جداست، مثلاً وبلاگ سلمان عزیز - پیشکسوت وبلاگنویسی که دوست عزیز مهربان و بااخلاقی هم هست و سر چشم بنده جا دارد و هربار بنده را به بازی وبلاگی دعوت کرده در مسافرت هم بوده ام خودم را رسانده ام - بی تعارف به خاطر پنج پست در سال نباید کاندیدا میشد. بلکه شایسته بود اگر دوستان میخواهند تجلیلی از ایشان کنند جایزه ای به عنوان اولین وبلاگ فارسی به ایشان بدهند. دیگران هم هستند که توییت کرده اند و آمده اند جزو کاندیداها، اگر میخواهید به توییتیات جایزه بدهید یک مسابقه جدا برگزار کنید. آخر ما باید بفهمیم که کسی از دوستان دویچهوله این وسط جوابگو هست، لطف کند و بیاید ما با همدیگر علنی و قلمی مناظره کنیم، جواب قانع کننده هم بشنویم گردن ما هم از مو باریک تر. ممنون دوستان دویچهوله هم خواهیم بود. اینطوری مثل "رهبر معظم انقلاب" عمل کردن که نمیشود.
خوب این شد شرطهای اولیه برای اینکه یک انتخاب به نحو نسبی قابل قبول باشد.
اما با درنظر گرفتن این شروط و ورای اینها میتوان به یک مکانیسم دموکراتیک هم فکر کرد و با شروط زیر طرحهای زیادی میشود چید.
الف) سندیکایی از خود وبلاگنویسان با یکسال سابقه داوطلب که وبلاگ فعالی هم دارند و شناخته شده هستند، تشکیل شود و یک هیات مدیره و هیات اجرایی به طور کاملاً دموکراتیک انتخاب کند تنها کارش هم انتخاب وبلاگهای برگزیده سال در هر بخش باشد (انتخابات دو مرحله ای ولی مستقیم با رای دادن همه اعضای سندیکا، یا انتخابات یک مرحله ای و مستقیم هردو شدنی است)، کاری هم به گرداب و جنبش سبز و کمونیسم کارگری نداشته باشد. هرچه انتخاب شد همان است.
ب) راه دیگر این است که سندیکا هیات داوران انتخاب کند. نحوه انتخاب داوران به رای خود وبلاگ نویسان گذاشته شود. کاندیداهایی بیایند و وبلاگ نویسانی که بیش از یکسال است وبلاگ مینویسند و فعال هستند، بیایند به آنها رای دهند و هیات داوران را انتخاب کنند، هیات داوران کاندیداها را تعیین کنند یا هیات داوران برگزیده ها را انتخاب کنند.
پ) راه دیگر موقت این است که یک رسانه جمعی نزدیک به وبلاگها و حامی وبلاگها، مثل خودنویس یا رادیو زمانه یا بلاگ نیوز موقتاً عهده دار انتخابات تعیین هیات داوران بشوند تا زمانی که سندیکا راه می افتد. ناظران مستقلی هم بر این انتخاب نظارت کنند.
در نهایت هرآنچه که انتخاب میشود "وبلاگ منتخب فلان سندیکا در فلان بخش" است نه "بهترین وبلاگ فارسی".
این اسمش میشود تمرین دموکراسی که بشدت نیاز داریم. کار آسانی هم نیست.
به هر حال ما ایرانیان به سیستم و سازمان در چارچوب کاری جمعی و سازوکاری دموکراتیک نیاز داریم. کسی هم میخواهد لج کند و حال نمیکند با این حرف یا از بنده خوشش نمیآید، لطف کند اگر مایل بود حاضرم با او وارد گفتگو بشوم. دوستان دیگر هم بنده را از فیدبک و کامنت و نظر تکمیلی محروم نکنند.
در عین حال به قول آقا مصطفی تاجزاده عزیز هم که فعلاً از زندان بدر آمده: "انتخاب نکنید، برایتان انتخاب میکنند."
لينک به مطلب پيشين (*)
پینوشت:
نوشته های قديمی و مرتبط دوستان ارجمند ف.م.سخن و پويا
مطلب سخن (*)
مطلب پويا (*)
از ف.م.سخن عزيز هم بابت پيشنهادها سپاسگزارم. دوستانی ديگر هم لطف کرده اند و پيشنهادهايی دادهاند. اگر اجازه بدهيد چند روزی صبر کنيم ببينيم که بهترين کار چه ميتواند باشد. حتماً در اين زمينه باز هم خواهم نوشت و اميدوارم دوستان ديگر هم بحث را پيگيری کنند. تا اين بحث عمومی تر نشود به گمانم عملی کردن آن تنها به جمعی کوچک محدود خواهد شد.
Labels: بلاگسپهر