مذاكره عادلانه ناگزیر، به بهانه نگاهی به مقاله مهدی جامی
مهدی جامی چندی پیش مقالهای در بیبیسی فارسی منتشر كرد كه منتظر بودم كسی نقدی یا پاسخی به آن بنویسد. متاسفانه چنین نشد.
در این یادداشت بنا دارم خیلی مختصر و خلاصه نگاهی به این نوشته تنها از یك جنبه بیندازم و از جنبه های دیگر نقد هم عبور كنم، به این بهانه حرف خودم را هم بزنم و البته در آن قسمت از عرایضم، مخاطب نوشته من، مهدی جامی لزوماً نخواهد بود.
جامی نویسنده مقاله "جمهوری اسلامی؛ جنگ ناگزیر یا تغییر ناگزیر؟" میگوید: "ایران اکنون میان دو نیروی جنگ طلب قرار گرفته است که یکی لاف می زند که آرزو دارد اسرائیل حمله کند و دیگری می خواهد ایران را از دور رقابت هسته ای به هر قیمتی هست بیرون کند." و با شواهد دیگری میخواهد نشان دهد كه در میانه این كارزار باید از وقوع جنگ جلوگیری كرد: "در مقابل این دو دیدگاه جنگ طلب داخلی و خارجی، اپوزیسیون ناچار باید کنار مردم ایستاده باشد تا مشروعیت سیاسی خود را از دست ندهد."
او توصیه میكند كه اپوزیسیون در میانه دو جبهه جنگطلب تنها موضع بسیط و انفعالی ضدیت شعاری با جنگ و همراهی با صلحطلبی نگیرد، بلكه فعالانه از وقوع جنگ جلوگیری كند. آی زنده باد! اما مشكل از اینجا شروع میشود. خوب قاعدتاً منطقی است كه اگر كسی به عنوان نیروی صلح طلب در منطقه بیطرف میان دو جبهه قرار گرفته باشد باید قاعدتاً به هردو سوی میدان فشار فعالانه و كنشگرانه آورد تا از وقوع جنگ جلوگیری شود، مهدی جامی اما مساله را تنها در فشار وارد كردن به یكسوی ماجرا یعنی جمهوری اسلامی میبیند: " اپوزیسیون صلح طلب باید راه این تغییر را هموار کند. باید از فشار بحران سیاسی استفاده کند و بحران را در جهت باز شدن فضای سیاسی و تامین آزادی ها و رواداری با جهان مدیریت کند. تا روز آخر قبل از جنگ می توان این سیاست را دنبال کرد. اما اگر جنگ درگرفت صورت مساله چیز دیگری می شود."
خوب این سوال مطرح میشود كه جنگ طلبان اسراییل و آمریكا چرا در این میانه تقصیری به گردنشان نیست یا اگر هست چرا اپوزیسیون صلح طلب نباید در قبال آنها هم اقدامی صورت دهد؟ پاسخی به این سوال در مقاله نمیشود یافت تنها میشود گفت كه چون نویسنده مقاله معتقد است: "بر این اساس، به نظر من دیدگاههایی که معتقدند بحران فعلی عمدتا ناشی از رفتار خود جمهوری اسلامی است توصیف واقعبینانه تری از بحران به دست می دهند."، لذا از دید جامی، جمهوری اسلامی عمدتاً مقصر است و باید جلوی او را گرفت و از او خواست به سرعقل بیاید، به سر میز مذاكره برگردد (به احتمال زیاد و بر اساس بیانیههایی كه مهدی جامی هم آنها را امضا كرده است، احتمال زیاد منظور از مذاكره، مذاكره مطلوب غربیان است، به بیان فنی و لری یعنی ایران غنیسازی را برای همیشه متوقف كند) و فضای داخلی را هم باز كند و حقوق سیاسی معوقه ملت را هم بدهد. مهدی البته به غرب هیچ كاری ندارد! البته ایشان دلایلی هم بر این حكم خود در مورد جمهوری اسلامی و ارتباط میان اجزای این حكم اقامه نمیكند، خوب جمهوری اسلامی هم در این میانه حتماً خطاكار است و حكومت را نمیخواهیم اینجا تبرئه كنیم، اما بگذارید فرض كنیم جمهوری اسلامی آنطور كه جامی میگوید در بوجود آمدن این بحران "عمدتاً" (بر این قید مهدی تاكید دارم) مقصر است، آیا منطق حكم نمیكند كه بر جبهه سوی دیگر ماجرا هم بقیه تقصیر را سرشكن كرد و به طریق اولی در مقابل آنان هم دست به اقدامی كنشگرانه و صلحجویانه زد؟ هدف اپوزیسیون صلحطلب مورد نظر مهدی جامی در شرایط فعلی جلوگیری از جنگ است یا كم كردن زور سیاسی جمهوری اسلامی یا براندازی؟ این سوال مهمی است. اولویت اینجا چیست؟ همین سوال آخر را هم میشود پرسید.
مهدی جامی در این مورد هیچ چیزی تجویز و توصیه نمیكند. در تقابل ایران و غرب مهدی جامی چه موضعی دارد (با در نظر گرفتن اینكه غربیان هم از دید او در بوجود آمدن این بحران سهم دارند)؟
موارد دیگر هم در آن مقاله برای نقد و بحث هست، از اینجا میخواهم مقاله جامی را رها كنم و گریزی بزنم به كربلا، متاسفانه دوستان اپوزیسیون و اهالی رسانه خارج از كشور چنان در فضای بسته مطالبات بحق آزادیخواهانه و حقوق معوقه سیاسی ملت ایران خود را گرفتار كردهاند كه سوها و جنبه های دیگر هر واقعه و روند رویدادها را نمیبینند یا نمیخواهند ببینند.
معلوم نیست كه باز شدن فضای داخل چه ربطی به نشستن برسرمیز مذاكره دارد؟ جز آنكه باز شدن فضای داخل (كه اتفاقاً مورد تایید و خواسته كاملاً مطلوب و مسلم بنده وبلاگنویس هم هست) اتفاقاً موضع جمهوری اسلامی را در مذاكرات هسته ای قویتر میكند. البته این آن مذاكرهای نیست كه غربیها بدنبالش هستند، برای همین هم بود كه با جنبش سبز موذیانه و مزورانه برخورد كردند تا آرام آرام جان دهد و آنان هم وجهه بدی در میان مردم از خود بجا نگذاشته باشند. بلكه آنها دنبال مذاكرهای یكطرفه و در واقع تفهیم اتهام هستند: ایران باید تنها بعد از تعلیق بدون قید و شرط غنیسازی (بخوانید دراپ كردن و از كف دادن همیشگی حق مسلم غنی سازی بر طبق پیمان جهانی ان پی تی) با غرب مذاكره كند تا شاید قدری كمك تكنولوژیك (بخوانید زمینه برای وابستگی و كنترل پذیری در چرخه سوخت) و تعدادی قطعه یدكی هواپیما بگیرد و در مقابل هم تضمین بدهد كه فعالیتهای ایران نظامی نیست و اینرا اثبات كند یعنی بر طبق خواسته مشخص گزارش آمانو پروتكل الحاقی را امضا و بازرسان سازمان ملل را به همه سایت های نظامی و غیرنظامی خود (هركجا را كه آنان دوست داشتند و در هرزمان كه خواستند سرزده یا زمانبندی شده از قبل) راه دهد، و در آخر هم معلوم نیست تكلیف پرونده ایران چه خواهد شد، چرا كه به هرحال چندین و چند بهانه و موضوع دیگر را هم پیش خواهند كشید و تقریباً میشود گفت كه پرونده موشكی جمهوری اسلامی را به پرونده هستهای وصل خواهند كرد و ایران را هم خلع سلاح موشكی خواهند نمود. آیا آزادیخواه ما، حقوق بشری ما، حتی برانداز ما به مقصود خود، مقصود واقعی و ملی و مشروع خود خواهد رسید؟ شك دارم، واقعاً بعید میدانم.
یادمان باشد كه برآمدن یك حكومت ملی و مردمی و دموكراتیك (كه صددرصد برنامه هستهای را پیش خواهد برد) برای غرب یك كابوس است. اینرا بعید میدانم كسی از دوستان اپوزیسیون و اصحاب رسانه كه وابسته به جایی هم نباشند، ندانند و نخواهند بیان كنند.
اما برگردیم به حرف خودمان.
نمیدانم و حیرانم چرا كسی به راه سومی در این بحران هستهای نمیاندیشد:
فشار آوردن اپوزیسیون ایران هم بر جمهوری اسلامی هم بر كشورهای غربی و ابراز نفرت از جنگ و فشار و تحریم و تهدید، و پیگیری این راه حل (یا مواردی مشابه):
غرب و ایران همین الان بدون قید و شرط بر سر میز مذاكره بنشینند و یك فرمول زمانبندی را در مورد غنی سازی موقت (و نه دائم) از دل مذاكرات درآورند، مثلاً ایران برای نشان دادن حسن نیت بمدت شش ماه تا یكسال غنیسازی را بلافاصله و در ابتدای مذاكرات مستمر متوقف كند، اگر كشورهای غربی مذاكرات را طولانی كردند غنیسازی را از سرگیرد.
با اندكی اصلاحیه در فرمول روسیه ایران مورد به مورد پاسخهای سوالات فنی آژانس را بدهد و پاسخها به تایید یك شورای منتخب از شورای حكام و پنج به علاوه یك مورد به مورد برسد (یك شورا طرف ایران باشد و هربار از پنج به علاوه یك به شورای حكام و برعكس، در رفت و آمد نباشد و سنگ قلاب نشود)، و هربار از بار تحریمها و تنبیهات جمهوری اسلامی كمتر شود مثلاً از زمانی به بعد، كشورهای غربی هم پرونده ایران را از شورای امنیت به آژانس برگردانند، تحریمها را كم كم بردارند و قس علی هذا...
مشكل دوستان اپوزیسیون آزادیخواه و حقوق بشری و اهالی رسانه و هواداران گردش آزاد اطلاعات با این فرمول چیست؟
سوالی كه از دوستان اپوزیسیون باید پرسید این است كه چرا خود را اسیر دوگانه كاذب یكطرف خوب، طرف دیگر بد یا دوگانه مطرود دیگر: یك سمت برنده و سودمند به حال ما و طرف دیگر قربانی و بازنده و لوزر میكنید؟ صورت مساله روشن است، اصلاً همه این حرفها را كه غرب دنبال نمدمال كردن كشور و ملتی به نام ایران است كنار بگذاریم. در ظاهر مشكل غرب با ایران برسر پرونده هسته ای است، جنگی هم دربگیرد یا تحریمهای فلج كننده ای هم كه شروع شود برسر همین پرونده است، لذا بحث دموكراسی و حقوق بشر و نكبت سیاسی جمهوری اسلامی را كه همه هم مشروع و مسموع هستند، كنار بگذارید. جنگ میخواهید نباشد به هردوطرف فشار بیاورید كه عقلانیت پیشه كنند و همه بر روی مساله فنی پرونده هسته ای برگردند. ایران غنی سازی را موقتاً و حتماً موقتاً در یك چارچوب زمانی مشخص تعلیق كند و همگی بدنبال یافتن راه حلی مورد توافق باشند نه اینكه هرطرف موارد بی ربط دیگری به ماجرا بیافزاید.
ماجرا روشن است. غرب، ایران قوی و دارای تكنولوژی هستهای (چه نظامی و چه صلح آمیز) را نمیخواهد و به هرطریقی كه شده میخواهد ایران همینطور تحت فشار و توسری خورده باقی بماند، اپوزیسیون ایرانی و روزنامهنگار آزادیخواه ما در این میانه چرا باید موضوعات دیگر را پیش بكشد و برای تشفی خاطر و امید واهی به آزادی مرحمتی بی پنجاه و دو یا تحریمهای نابودگر، فشار بر حكومت را پیگیری كند كه عملاً چیزی جز همسویی با آن تحریمها و تهدیدها نخواهد بود؟ پروژه دموكراتیزه شدن ایران آیا غیر از این است كه باید از درون و در شرایط آرام و بدون تهدیدهای خارجی پیش برود؟ یادمان باشد كه فشارهای غرب در بحران هسته ای صددرصد در شكست و نابودی پروژه اصلاح جمهوری اسلامی و همچنین جنبش سبز تاثیر مستقیم و منفی داشته است. توجه داریم؟
هیچ راهی جز مذاكره منصفانه و عادلانه و فنی در مورد پرونده هستهای ایران وجود ندارد و اینهم هیچ ربطی به پرونده حقوق بشر، پروژه سركوب شده دموكراسیخواهی و آزادیخواهی، عدالت اجتماعی، استبداد سیاسی در ایران و نیز انسداد اطلاعات و تحرك ماشین سركوب و سانسور در جمهوری اسلامی ندارد.
Labels: آزادیخواهی, رسانه, سیاست, غرب و ایران