نگاهی به بلاگسپهر در هفته وبلاگنویسی (۱)
اشاره: از طریق صفحه همخوان مهدی جامی دریافتم كه دوست وبلاگنویس محمد معینی در "راز سربهمهر" اشاره كرده است كه ما بین روز جهانی وبلاگنویسی و روز وبلاگنویسی فارسی را كه یك هفته است، هفته وبلاگنویسی بنامیم. پیشنهاد خوبی است كه امیدوارم فرصتی باشد برای اینكه بیشتر و بیشتر وبلاگنویسی را بشناسیم. خوشبختانه روز وبلاگنویسی فارسی (شانزدهم شهریور) كه به پیشنهاد بنده و همت دوستان نامگذاری شد، به خوبی جا افتاده است. همین یك كار كوچك را در قالب كاری جمعی انجام دادیم و به یادگار از آن فعالیتها ماند.
پس به همین مناسبت هرچقدر فرصت شد به احترام تلاشهای وبلاگی سال گذشته همه بلاگداران، یك كم حرف جدی و صریح و بیرودربایستی بزنیم. خرد خرد هم بزنیم.
استفاده از واژهای به نام وبلاگستان و حكم كلی صادر كردن در مورد آن، خصوصاً هنگامی كه وقتی برای خواندن وبلاگها نمیگذاریم كار بسیار خطرناك و اشتباهی است. قبلاً مفصل در اینباره نوشتهام. وقتی میگوییم وبلاگستان انگار كه میگوییم كهكشان راه شیری یا حتی وسیعتر مثلاً كیهان. گستردگی تا این حد است. كسی نمیداند حدود و ثغور وبلاگها تا كجا كشیده شده اند. وبلاگها مرتب زاده میشوند و میمیرند. به هم نزدیك و دور میشوند. متروك هستند و سوسو میزنند. بسیار منظومه ها و حلقه های وبلاگی داریم. در این حجم بسیار بزرگ و پهناور از وبلاگهای عام، خودمونی، شخصی و تفننی در كنار وبلاگهای جدیتر، وبلاگهای روزنامه نگاران و نویسندگان فعال و غیره كه طبقه بندی كردن آنها هم كاری بسیار صعب و سخت است، حرف كلی در مورد "وبلاگستان" زدن و آنهم بی پشتوانه و بدون مطالعه و بدون وقت گذاشتن هرروز در پیگیری وبلاگها، نظراتی اینچنین بیرون دادن كاری اشتباه و بیمنطق است. خیلی خوب! شاید بشود گفت وبلاگهای عمومی تر حجم فعالیتشان كم شده، اما در مقابل وبلاگهای چند رسانهای بسیار زیادی هم تولید شده كه تولیدات تصویری دارند، توییتنویسها و ریزنویسها هم كم نیستند. نكتهگوهای وبلاگنویس و پیونددهندگان رسانههای دیگر با وبلاگ، اعصابنداران مكتب اعتراضی و رپ نویسان، آیتی كارهای جدید و تكنولوژینویسها هم كم نیستند كه پیوستهاند به كهكشان وبلاگنویسی (یعنی همان بلاگسپهر)، جدیترها هم اگرچه كمكارتر شده اند اما واقعاً نوشته هایشان پخته تر شده، تحلیلگران هم دارند تحلیلشان را میكنند. روشنفكران هم همینطور، علاقمندان هنر و معماری و ادبیات و شعر هم همینطور، اروتیك نویسان هم همینطور، حالا گیرم كمتر بنویسند. شخصی نویسان هم كم نیستند. اینها را چطور میشود ندید؟ چطور میشود ندید كه تعدادی از وبلاگها خودشان هیچ كم از یك رسانه درست و حرفه ای ندارند و درحالت كلی در وبلاگها بطور مرتب و در جاهای مختلف و زمانهای مختلف، نه لزوماً چند وبلاگ خاص كه علیرغم عالی بودنشان به خاطر ماهیت وبلاگ بودنشان، نوشته هایی ضعیف و قوی دارند، نوشتههایی میخوانیم كه از نظر كیفیت و محتوا و منطق و استخوانبندی و روشمندی در بسط موضوع ده ها برابر از مقاله ها و تولیدات سایتها و رسانه هایی كه حتی با پول و مدیریت غیرایرانی یا ایرانی اداره میشوند، بالاتر و برتر هستند. چطور میشود اینها را ندید؟
بیانصافی و كج اندیشی تا آنجا كه اینهمه وبلاگهای جدی و خوب در سال گذشته تحلیل و تفسیر از جنبش سبز ارائه دادند و اینهمه وقایع دست اول گزارش دادند، همه اینها را ندیده بگیریم و بگوییم شبكههای اجتماعی كار وبلاگها را تمام كردند و "وبلاگستان" رو به افول است. نمفهمم اینكه چارتا پوستر موسوی را همخوان كنیم و سرود یاردبستانی را در فلان دانشگاه از این زاویه و از آن زاویه با مبایلهای مختلف پوشش بدهیم، نباید چشم ما را به روی وبلاگها ببندد. شبكه های اجتماعی هم برای پوشش شبكه ای باید باشند، وبلاگها را هم البته باید دید و برصدر نشاند. هیچ چیز جای وبلاگ را در شهروند روزنامه نگاری نخواهد گرفت و بجد با این نظر كه كتایون هم آن را بخوبی تبیین كرده بود و در این هزارتوی پیچ در پیچ دویچه وله لینكش را متاسفانه نتوانستم پیدا كنم، موافقم. بدنبال یافتن لینك مصاحبه كتایون بلاگر باسابقه "سایه" در دویچه وله، همین الان هم دیدم كه آرش آبادپور و نیما اكبرپور هم خوشبختانه از این نظر دفاع كردهاند (*)
چون دو روزنامهنگار محترم كه به كار حرفه ای شان در عرصه تحلیل سیاسی احترام میگذارم، یك زمانی وبلاگنویس بودهاند، الان هم صراحتاً وبلاگنویسی را تخطئه میكنند یا بیفایده میدانند یا مغایر اصول كار حرفه ای ژورنالیستی خود میدانند (این هم حرفی اشتباه است!) به صرف اینكه آنها روزنامه نگار هستند، آنان را كارشناس رسانهای بدانیم، نظراتشان را در مورد وبلاگستان پوشش بدهیم و جانبدارانه (مغایر اصول روزنامه نگاری) حرفهای آنها را تاییدی بگیریم كه پس وبلاگستان رو به ركود است و پس حرف من برنامه ساز دویچه وله هم تایید شد، یك كار خطاست. از دویچه وله البته باید ممنون بود كه كارهای خوبی هم در مورد پوشش دادن وبلاگها انجام میدهند، اما نمیدانم چه اصراری دارند كه كارهای خوبشان را با حركتهایی اینچنین زیر سوال میبرند. اینكار صرفنظر از نتیجه نادرست كه وبلاگستان در ركود و درحال افول است، اساساً از نظر سیستماتیك و اصول حرفه ای كاری خطا بوده است. باری قصد گیر دادن به دوستان دویچه ولهای ندارم اما در مورد وبلاگها باز خردخرد خواهم نوشت.
اصل حرف این است كه وبلاگها چه مهم باشند و چه نباشند، حرف زدن در موردشان به طور كلی و به عنوان تحلیلگر وبلاگی، كاری بسیار سخت و توام با ساختن و اندك اندك شناخت پیداكردن به ابهامات و پیچیدگیهای این عرصه است. نگارنده هم ادعایی ندارد، اما چون سالها در این عرصه كار كرده و گهگاه در این زمینه مختصر تحقیقی كرده میداند كه این عرصه جامعه وبلاگها با این حجم و تعدد بسیار زیاد و بسان رسانه هایی زنده و شبكهای، مستقل از اینكه كار وبلاگنویسی كار ساده ای ممكن است باشد و آپولو هوا كردن نیست، عرصهای بسیار پیچیده و جالب برای مطالعه و بررسی است. كاری بدیع هم هست و اگر كسی میتواند بهتر تحلیل كند و بهتر بزند، بستاند و بزند. ابهامات و سستی ها در نظرات را در این باب، تلاش و نقد و داوری جمعی میتواند بهتر كند، گرچه ابهامات ذاتی این عرصه هیچگاه از میان نخواهد رفت.
Labels: بلاگسپهر, تبادلنظر, رسانه