توضیحات بیشتر در مورد نقد به "برنامه خوش اقبالترین کتاب داستان سال به انتخاب جمعی از وبلاگنویسان"
رضا شکراللهی عزيز در جمعی خصوصیتر (گوگل ريدر خودش) پاسخی به ابهامات و ايرادات داده است که قدری از آن به نوشته بنده هم برميگردد. ازطريق وبلاگ ف.م.سخن عزيز توانستم به اين پاسخ دست پيدا کنم اما توضيحی که سعی ميکنم مختصر هم باشد اضافه ميکنم.
الف) از خوابگرد عزيز سپاسگزارم به خاطر اينکه وقت گذاشت و غيرمستقيم به نوشته سخن و بنده پاسخ داد، کاش اين پاسخ را در وبلاگ خودش هم انتشار ميداد به هر رو شرایط و محدودیتهای رضای عزیز را هم باید درنظر گرفت. همینکه که رضا دچار سوءتفاهم نشد و با سعه صدر جواب منتقدین را داد، این خود نشان میدهد که دست کم کار ما منتقدین - برخلاف نظر دوست عزیز آرش کمانگیر که نقدها و اعتراضات را یک کاسه کرد و آنها را در مطلبی به "پرخاشگری سايبری" وصل کرد و بعداً هم به نحو حیرت برانگیزی حاضر نشد در مورد نوشته سوءتفاهم برانگیز خودش، بر خلاف آنچه که در صفحه فیس بوک خود نوشته بود و قول داده بود، ابهام زدایی کند - در نهایت سازنده بود. خوشحال ميشوم به عنوان گام اول اين کلیگويیها را کنار بگذاريم و اگر انتقادی از فلان خط و بهمان پاراگراف نوشته يک نفر داريم صريحاً همان را بنويسيم و مشخصاً بيان کنيم که مشکل در کجاست. به هر رو اتهام اینکه من به رضا شکراللهی پرخاش کردهام یا به او بدگمان بودهام نیازمند دلیل است. خوشبختانه شعبده بازی هم نمیکنیم و همه چیز مکتوب است، اگر دوستان در این زمینه سند و مدرکی دارند رو کنند دست کم خود بنده هم متوجه اشتباه خود در مورد طرح رضا شکراللهی بشوم. دست کم بتوانم از خودم دفاع کنم بعد با جان و دل مجازات دوستان را می پذیرم. ادعایی هم ندارم. اشتباهات زیادی میورزم که در نقد هم طبیعتاً ممکن است سر بزند. مهم این است که در فضایی سالم از همدیگر چیز بیاموزیم و مستقیم و شفاف به همدیگر کمک کنیم که ایرادهایمان را برطرف کنیم.
ب) نیز همینقدر که رضا شکراللهی با وسواس زیاد به عناوین و محدودیتها و حدود "برنامه" خود توجه دارد، نشان میدهد که درباره حرکتش فکر میکند و میاندیشد. این خیلی خوب است و از این جهت باید از او تشکر کرد که در چنان شرایطی به دنبال اهدافی درست و برای شکستن فضای رخوت و سستیها به ميدان آمده و ریسک شکست در اینکار را هم پذیرفته است. مگر چند نفر کار بلد مثل رضا شکراللهی وجود دارند که چنان همتی کنند و در چنان کاری بدیع جدی و دقيق هم باشند؟ خيلی کم. بیتعارف خيلی کم.
پ) از اين زاويه به حرکت او نقد سازنده و همدلانه زده شده و اشکالات يادآوری گردیده که چه اينبار چه در حرکتهای مشابه بعدی بشود کارهای جمعی موثرتر و فعالانه تری انجام داد. خوشحال باید بود که رضا به نحو پویایی به انتقادات توجه دارد و تعدادی از اشکالات برنامه را هم برطرف کرده است. آوردن چکیدهای از یکی از طرح های موجود وبلاگهای برگزیده به انتخاب وبلاگنویسان برای این بود که تشابه کار و شباهتها در مشکلات و کاستیهای موجود نشان داده شود. همچنان معتقدم که وبلاگهای خواندنی در رستههای مختلف لازم است توسط خود جمعی از وبلاگنویسان قدیمیتر با شرط و شروطی که آمد و نیاز به تکرار آن بحر طویل نیست و میتواند با حضور علاقمندان دیگر هم به بحث گذاشته شود و صیقل بخورد، به دیگران معرفی شوند و بر این اعتقادم که اینکار لازمتر است. باری حرکت خوابگرد عزیز هم مزایای منحصر بفرد خودش را دارد.
ت) بحث بر سر این است که این حرکت میتوانست خیلی بهتر و منسجمتر به پیش برود. بیاعتمادیها، بیمهریها و سابقه منفیمان در کارهای جمعی را که همه میدانیم اما باز میشد سعی و تلاش کرد. همچنان معتقدم که کاش رضای عزيز به مساله تامین اعتماد عمومی بیشتر توجه میکرد. مساله واقعاً این نیست که خوابگرد ما در فکر منفعت شخصی در اینکار است که حتماً نیست. منتها میدانیم که در چه فضای منفینگر و افسردهای داریم کار میکنیم (مثل کار جمعی در جامعه ما مانند مثل همان شاگرد تنبلی است که اگر اول سال بهش میگفتند درس بخوان میگفت: "حالا؟"، شب امتحان هم میگفتند باز همین جواب را به لحن دیگری میداد!) حضور تعداد بیشتری از دوستان اهل کار تخصصی داستان -صددرصد نه کسی مثل بنده بی هیچ تعارف ریاکارانهای - حتماً به اعتماد عمومی و اقبال جمعی بیشتری میانجامید و همفکری با آنها، شرايط (کرايتريای) دقيقتری از وبلاگنويسان شرکت کننده را مشخص میکرد. مثلاً ميشد که وبلاگنويسهايی که در حوزه داستان نويسی و ادبيات و نقد شعر و رمان صاحبنظرتر هستند (با لحاظ کردن يک محدوده نسبتاً مشخص و در عين حال گريز از مته به خشخاش گذاشتنی که ممکن است پيش آيد) مشخصتر کرد که انتخاب آنها دقيقتر و فنیتر باشد. همينطور ميشد اين برنامه را دو مرحلهای يا با حضور هيات داوران هم انجام داد که به هر حال هرکدام مزايا و معايب و تحلیل ريسک خودشان را داشتند. همينطور ميشد که دو آستانه به جای يک آستانه در نظر گرفت، مثلاً اگر کمتر از پنجاه رای آمد برنامه منقضی و اگر بيشتر از دویست رای آمد نتايج رسماً اعلام شود و در بین ایندو نتایج به طور غیر رسمی تنها به خود شرکت کنندگان اعلام شود.
به گمانم بدین ترتیب در حد خودم در این برنامه کار کردم و انجام وظیفه. به هرحال موفقیت این برنامه آرزوی ماست. باری، دست جناب شکراللهی درد نکند و خسته نباشد.
Labels: ادبیات, بلاگسپهر, رسانه, فرهنگ