شش و هشت!
پارسانوشت امروز "اول اردیبهشت ماه جلالی" شش ساله شد و تجربه بلاگداری و بلاگنویسی من هم با احتساب فانوس هشت ساله.
باری واقعیت این است که ما الان در دوران خفقان و ناکامی بسر میبریم و بهتر است این را به رسمیت بشناسیم و حواسمان به اعمال و رفتارمان باشد. حتی اگر فکر میکنیم آدمهای غیرسیاسی هستیم، باز گرفتاریم و در معرض خطر. جسارتاً خلوچلبازیها، وررفتن آدمها با یکدیگر، عصبیتهای بیمعنی، افسردگیها و غمباد گرفتنها، مشغول شدنها به کارهای خندهدار، الکیخوش بودنها، افراط در لذتجوییها، عارف مسلک شدنها، شاعر پیشگیهای ناگهانی، اعتیاد (هرنوعش که میخواهد باشد)، خود را به کوچه علیچپ زدنها، نق زدنها و گیردادنهای وسواسگونه به موضوعات بیربط یا کماهمیت در گوشه و کنار کم نیستند. اینها همه محصولات نامبارک خفقان دینی هستند. آدم بد نیست یک امتحانی کند ببیند کارهایی که ازش سر میزند عادی است یا نه؟ در این شرایط هرکس روانکاو خودش باشد. بیشوخی و بیمنظور عرض میکنم.
همین دیگر! آرزوی خوبی و خوشی دارم. سرم شلوغ است متاسفانه این روزها. فصل هم که اینجا سریع عوض میشود و کلی کارهای باغبانی و حمالی و رسیدگی به کارهای خانه و آماده شدن برای تابستان و پذیرش مهمان و غیرذالک به کارهای عقبافتاده قبلی اضافه میشود. به هر حال خواهم نوشت و در صحنه هستم و مینویسم دیگر. حرفهای زیادی هم در این میانه به موقع نمیشود زد و بیات میشوند، حرفهایی هم باید سرصبر و حوصله بیان کرد که آن زمان فراغت لازم هم برایشان نمیرسد. به هر رو باید گهگاه نوشت.
میدانید نگرانی چیست اینکه آدم سوژه را خراب کند و درست عملش نیاورد. اما همین موجب شده که عملاً ایده های خوبی هم که ممکن است با دیگران به اشتراک گذاشت بمانند و بیات شوند و کار پیش نرود. یعنی گردش ایده و تولید فکر با مشارکت همگان امکانپذیر است. بلاگنویس جدی در حوزههای سیاسی- اجتماعی و اندیشه، تولیدگر ایده و تحلیلگر غیرحرفهای است که به ابزار منطق مجهز است. ایدهها را باید مطرح کرد همانطور که از ایدههای دیگران استفاده میکنیم و چیزی بر ایده ها میافزاییم همزمان نکاتی و ایدههایی نو نیز میتوانند متولد شوند.
مثلاً چند نمونه خدمتتان عرض کنم که گمان نکنید دارم لاف میزنم (چیزهایی که در موردشان میخواستم بنویسم و بیات شد یا وقت و فرصتش نیست):
- رسواییهای رحیم جعفر نماینده سابق ادمونتون استرتکونا در پارلمان
- پیرامون تحلیل ریسک و خطر فنی تعلیق پروازها
- وبلاگستان، وبلاگشهر یا بلاگسپهر؟
- آیا عصر یخبندان دیگری در بلاگسپهر سیاسی آمده است؟
- مسابقه دویچهوله و نتایج عبرتآموز
- "سندروم امپراطوری"، ایده درخشانی که رامین جهانبگلو پیگیری نکرد
- آیا ایرانیان دست در جیب مبارکشان خواهند کرد؟
- پیرامون پیشنویس قانون اساسی
- نقدی بر عملکرد سایت خودنویس
- آیا جنبش فعلاً تمام شد؟
- حسین درخشان اگر الان بیرون بود
- نگاهی به تاریخچه کنفدراسیون دانشجویان
- گنجی، نقد مطلق همه چیز، سکوت در مورد سپاه، چرا؟
بنظر میرسد بلاگداری از نوع کار امثال بنده، دوباره احتمالاً دارد وارد عصر یخبندان جدیدی میشود و معلوم نیست ما ماموتها و دایناسورهای قدیمی بتوانیم دوام بیاوریم. متاسفانه زمینههای حواسپرتی و بازیگوشی آنلاین هم کم نیستند از وقت تلف کردن در فیسبوک بگیر تا سایتهای ریز و درشت و توییتیات و طیبات و فید و گودر (درحالیکه هرکدام از اینها ابزارهایی هستند که در جهت اطلاع رسانی و آگاه سازی خیلی خوب میتوانند مورد استفاده قرار گیرند، تفریح و سرگرمی و لذت بردن کاملاً به جای خودش لازم و واجب است) گویا راه آسان و میانبر لذت بردن صرف از دنیای مجازی را خوب یاد گرفتهایم. چیزی که الان نیاز هست، کمک کردن ما بلاگداران قدیمی به همدیگر با شرکت کردن در بحثهای مورد علاقه مشترک در وبلاگهایمان و لینک دادن به نوشتههایمان است. کاری که اگر فرصت باشد حتماً در آینده نزدیک در موردش خواهم نوشت.
میدانم که از موعظه کردن و اندرز دادن خوشتان نمیآید اما دوستان بلاگدار و بلاگنویس، دوستانی که در شبکه های اجتماعی فعالیت اطلاع رسانی میکردید، صحنه را خالی نگذارید. کار زیاد داریم. ناامید نباشیم. چند سال کار کردیم تا به اینجا رسیدیم. بحث "توهم تاثیرگذاری" خودش یک توهم بود. اشتباه کردیم. تاثیر داریم و تاثیرگذار هستیم. میشود خیلی کارها کرد. همینقدر که ناامید نباشیم و هدفمند کار کنیم کافی است. نیازی نیست که همه یک کار یکسان و شبیه به هم انجام بدهیم. باشیم.
از هرگونه کار مشترک و بحث و همفکری نوشتاری در وبلاگهايمان چه در مورد موضوعات بالا و چه موضوعات مورد علاقه مشترک استقبال ميکنم. به هر رو خوش و خرم باشید. بمانید و بخوانید و بنویسید.
Labels: بلاگسپهر, پیام, توضیحات بلاگدار, رسانه