بازهم از نام مستعار و نام قلمی
مقدمه: خوشبختانه درگیری یا مشکلی شخصی با کسی و گروهی اخیراً نداشتهام بلکه منظور باز کردن چندباره بحثی است که هنوز هم دغدغه و مسالهای است که گهگاه دیده میشود.
ظاهراً یک گرفتاری در بین کسانی که با نام مستعار یا با نام قلمی مینویسند یا در عرصه دنیای سایبر، مجازی یا بلاگسپهر حضور فردی دارند یا کار جمعی میکنند، کمتر یا بیشتر خصوصاً در کارهای جمعی رسانه ای و ژورنالیستی یا غیر آن هم وجود دارد و معضلی شده که به این سادگیها هم برطرف شدنی نیست. بخشی از مشکل این است: پیشفرض نادرستی در بین تعدادی از دوستان وجود دارد و آن هم این است که کسانی که با اسم مستعار مینویسند، رابطهای برابر و همسان از هردوسو با دیگران مایل نیستند برقرار کنند، شرایط کاری، مشکلات زندگی و محدودیتهای سیاسی دیگران را درک نمیکنند، از نظر احساسی آدم آهنی یا روبات هستند، یا پشت یک خروار زره و سپر فولادین پنهان شدهاند و چون (بنا بر این پیشفرض) از پیش از یک موضع برتر وارد تعاملی نابرابر و ناعادلانه شدهاند، بنابراین اعتماد متقابل و لازمی که برای برقراری ارتباط و تبادلنظر که لازمه الف) برقراری و تحکیم روابط دوستانه شخصی و ب) انجام کارهای جمعی است، شکل نمیگیرد.
این پیشفرضی که البته بخشی از آن هم واقعی و غیرقابل برطرف کردن است، موجب بروز اعمال ناخوشآیند افراطیتری هم میشود، عملاً بعضی از دوستان از پیش و براساس پیشداوری معتقدند: آبروی مستعارنويسان به اندازه آبروی دوستان غیرمستعارنویس مهم نيست. یا از طرف دیگر مستعارنویسان دغدغه آبروی دیگران را به اندازه مستعارننویسان ندارند، وقت مستعارنويسان به اندازه وقت دوستان غيرمستعارنويس ارزش ندارد، مستعارنویس چون از راه نوشتن ارتزاق نمیکند، به اندازه مستعارننویس جدی نباید گرفته شود، مستعارنويس اگر سوالی کرد لزومی نيست به اندازه ديگران (غیرمستعارنویسان)، بهش پاسخگو بود. مستعارنویسان حتی اگر پاپیش بگذارند و با شفافیت تمام وارد کاری جمعی در چارچوبی مشخص شوند که در آن نیازی به دانستن شماره سایز پیراهن شرکتکنندگان هم نیست، باز آنها به اندازه دیگران قابل اعتماد نیستند و قس علی هذا. متاسف هستم که همین چیزهای تحلیلی و رشنالایز شده را درست یا غلط در اینجا مینویسم اما این مسائل واقعاً وجود دارند و ریشه بسیاری از مشکلات موجود هستند در کنار صدها مشکل دیگر که در بحث اعتمادسازی بین ایرانیان داریم. استاندارد دوگانه و تبعیضآمیزی در اینجا وجود دارد (اصل هم این است که با مستعارنویس باید بدیده شک و تردید نگاه کرد و نباید زیاد جدیاش گرفت) و علیرغم اینکه دوستانی با حسن نیت از هردو سو سعی در برداشتن موانع و کم کردن فاصلهها دارند، در کل مشکلات جدی در این فضا خصوصاً در زمینه کارهای جمعی هست.
نیز دوستان اساساً به تفاوت جدی بین اسم مستعار و نام قلمی توجهی نمیکنند و هردو را یکی میگیرند. در دنیای مجازی ایندو با هم متفاوت هستند. هرچند که همین تفاوت هم نباید به معنی اعمال نوعی استاندارد دوگانه باشد. کسی که نام قلمی دارد یک آدم شناخته شده است و در دنیای بیرون او را میشناسند و با او مراودات (چه مراودات معمولی چه مراودات در چارچوب کار رسانه یا بلاگ سپهر) دارند و درعین حال هم در دنیای مجازی از او شناخت دارند. نام قلمی تنها امضایی است زیر نوشتههای فرد و او مسوولانه به این امضاء که همسو با هویت واقعی اوست و مورد قضاوت همه دوستان درون و بیرون دنیای مجازی است، وفادار است.
همانطور که اشاره شد، بیاعتمادی ما ایرانیان به همدیگر به طور کلی، بیش از پیش زمینه را برای چنین معضلی آماده کرده، همینطور سوءاستفادههای بعضی از مستعارنویسان به این بدگمانی عمومی دامن زده است. مشکلات دیگری هم هست یکی اینکه این تلقی هست که فردی که نام مستعار و حتی نام قلمی داشته باشد آنقدر هزینه نمیدهد که دیگران ممکن است بدهند، بنابراین آنها را نباید به خاطر این "نامردیشان" و "وارد شدن به میدان از موضع بهتر و امنتر" به اندازه دیگران جدی گرفت! جالب است نه! البته کسی به این صراحت حکم نمیدهد اما دقیقاً برهمین اساس ممکن است عمل کند. ما حقانیت سخن را منوط میکنیم به اینکه سخنگو آماده دادن هزینه باشد! یک مشکل دیگر هم این است که ما با سخنگو فاصله ها را حفظ میکنیم، چون مثل ما نیست و قدری متفاوتتر از ما آمده به میدان!
باز در کنار این ها برای همین است که عرض میکنم بخشی از ماجرا شاید به نوعی به طبیعت آدمها برگردد. به مشکلی که روانی و ذهنی و ادراکی و در ذات خود بشر از هرتیره و نژادی است و از دیگران که اندکی متفاوت با خود آدم باشند، اندکی میترسیم و فوبیا داریم. اگر در جهت حل این فوبیا آگاهانه اقدامی نکنیم و آن فرد و زمینه تفاوت را مورد شناسایی قرار ندهیم این فوبیا همیشه کمابیش با ما هست. مثل کسانی که هوموفوب هستند یا اسلاموفوب هستند یا چه میدانم گیکوفوب هستند (از آدمهای سختکوش میترسند) از آدمهای قدبلند و قدکوتاه میترسند، از آدمهای زیبا یا زشت میترسند. از آدمهای کچل خالکوبیدار میترسند. به همان اندازه از آدمهای معلول و ناتوان بدنی میترسند، از کسانی که تغذیه متفاوت دارند میترسند و بر همین قیاس. فوبیا یک مشکلی جدی بشر است و البته با خودآگاهی هم بتدریج قابل تعدیل شدن (حتی اگر نه برطرف شدن) است. مهم وجود خودآگاهی برای حل مشکل است.
علیرغم تلاشهایی فردی که از هردو سو شده، فضای خوبی در جهت حل مشکل به علل و عوامل مختلفی که شرح داده شد، نمیبینم و چون همیشه شرایط، "حساس" و مقاطع، "سرنوشتساز" بوده، اولویتها و دغدغههای دیگر این مسائل به ظاهر کم اهمیت را تحتالشعاع قرار میدهند.
منظوری شخصی از یادآوری، شرح و بیان این مشکل نداشتم. با اذعان همیشگی به کم سوادی خود، مستقل از آنکه دیگران چه فکر کنند یا نکنند یا دستگاههای نیتسنج آدمها چه چیزی نشان بدهد یا ندهد به نوشتن غیر رسمی و نیمه جدی خود در همین بلاگ ادامه میدهم و تاثیرگذاری غیرمستقیم خودم را به اندازه مطلوب و قابل رضایت در بین تعدادی از دوستان دارم همانطور که ازشان میآموزم، نیازی هم به خریدن انواع دردسر غیرضروری نمیبینم. زمانه هم فعلاً زمانه هیجان و هیاهوست و کلاً بنده به خوردن نان و طالبی سبز خود مشغول خواهم بود!
Labels: بلاگسپهر, جامعه, رسانه