به بهانه تهدید ایرانیان خارج از کشور
باید دید تهدید چیست. آیا قرار است کارهای تروریستی کنند و مخالفین را بکشند؟ اگر جمهوری اسلامی به چنین انتحاری دست بزند و ماشین ترور خودش را در خارج از کشور دوباره راه بیندازد، اینبار اکثر ایرانیان خارج از کشور به طور جدی به خروش خواهند آمد، با هم متحد و همقدم خواهند شد و اتفاقاً سرکیسه را هم جان و دلی شل خواهند کرد تا دمار از روزگار هرچه مامور نظام استبدادی در خارج از کشور دربیاورند و دستگیرشان کنند، در میان فشار افکار عمومی جهانی، اقدامات جدی و متفق دولتها و جامعه بینالملل علیه تروریسم جمهوری اسلامی انجام خواهد شد و همزمان نیز پرونده مقامات نظام تحت عنوان جنایات علیه بشریت، با کمک و همیاری ایرانیان خارج از کشور مستقیم خواهد رفت به دیوان بینالمللی لاهه.
به همه اینها اضافه کنید ابراز همدردی داخل کشوریها با ایرانیان مقیم خارج که منجر به اتحاد و همصدایی و همدلی بیشتر داخل و خارج میشود و این همصدایی و شورمندی، سقوط حکومت را بیش از پیش تسریع خواهد کرد. آنوقت است که چهره سردار جزایری و لات و لوتهای گندهتر از او و دزدهای سرگردنه ولایت هم دیدنی خواهند شد!
حتی اگر هم بخواهند تنها با دوز پایین ترس درمانی به شیوه خاص جمهوری اسلامی، دو سه نفر از فعالان سیاسی را بزنند که در این صورت بیفایده بودنش از پیش معلوم است. جنبشی که سر ندارد و طیف مختلفی از آدمهای مختلف را گرد هم آورده نه تنها از پا نمیافتد بلکه فعالتر و گستردهتر هم خواهد شد. تازه سوال این است که چه کسانی را بزنند؟ لیست فعالان مهم جنبش را که هرکدام حرفهای متفاوتی میزنند، به هیچ وجه نمیتوان با خط زدن به ده نفر رساند چه رسد به دو سه نفر. تازه عملیات را چطور پیش ببرند؟ با کدام نیروی مزدور عرب و عجم؟ مگر شوخی است در این اوضاع که بعد از یازده سپتامبر بشود از این گنده باد دردادنها کرد؟
اگر بخواهند کسانی را که به ایران میروند دستگیر کنند که باز هم هزینههای اینکار بسیار زیاد خواهد شد در عین اینکه سودمندی خود را از دست داده است وگرنه که امکان دستگیری فعالان و روزنامهنگاران و نخبگان را ندارند و تنها میتوانند به شیوه موش و گربه بازی همیشگی چندتا را در فرودگاه بگیرند و بترسانند و چندتا را آزاد کنند و دوباره تعدادی دیگر را بگیرند. اینکار (دستگیری کسانی که گاه شهروندان کشورهای دیگر هم هستند) هزینههای زیادی در سطح بینالمللی روی دست نظام خواهد گذاشت و از نظر امنیتی هم دیگر معلوم شده که سودمندی خود را از دست داده است. مگر در داخل این همه میگیرند و رها میکنند اثری در کند شدن حرکت جنبش داشته است؟
اصلاً چرا باید چنین تهدیدی را جدی گرفت؟ آنهم در شرایطی که برای آزادی و حاکمیت جمهور مردم خیلیها هزینه دادهاند، ما خارج کشوریها چرا باید از این لافها و بلوفها واهمه داشته باشیم؟ ما برای آزادی به غربت آمدهایم، آیا آزادی تا این حد هم ارزش هزینه دادن ندارد؟
این نوشته را با یادی از پهلوان احمد زیدآبادی به پایان میبرم که امیدوارم هرچه زودتر از اسارت رها شود.
Labels: جنبش سبز, سیاست, شهيدان راه آزادی و جمهوريت