الپر و همسرش را آزاد کنید
در همين انتخابات سراغ الپر را میگرفتم. سالها بود که ازش خبری نداشتم و وبلاگش را هم بوسیده بود و گذاشته بود کنار. در انتخابات چهارسال پیش با الپر کمی بگو مگوی وبلاگی داشتیم. ما از "جماعت تحریمی" بودیم و او هم از یکجا به بعد بیخیال تحریمی ها شد و گفت که ماها ارزش وقت گذاشتن نداریم! با اینحال الپر با اینکه کمی اهل مرزبندی و خط کشیهای حزبی -عقیدتی بود، اما بچه باصفا و بیریایی بود و نوشتههایش خواندنی حتی آنها که آدم با آنها موافقتی نمیتوانست داشته باشد. دعاها و مناجاتش هم در پستهایش در نوع خودش جالب بود و خودش هم که طبق نص صریح وبلاگش، از شخصیتهای مهم و مقامات بود! از بچه های پرانرژی و بامزه و البته دارای هوش رهبری و مدیریتی بود که از چند هزار کیلومتری این ویژگی دیده میشد. مشاور خوبی هم شد در ایام انتخابات برای دکتر معین در دنیای مجازی.
افسوس که اصلاحطلبان با مردم روراست نبودند و به هرصورت - که اشتباه جماعت تحریمی هم بود و بخشی از حق با دوستانی مثل الپر بود - شازده احمدینژاد به آن حال و آن وضعیت انتخابات را با "بداخلاقی" برد، الپر ما در کنار عده زیادی از جوانان مشارکتی ناراحت شد و شاید هم گمان کردیم ناامید. بعدش هم به هرحال شاهداماد شدن همان و از دید ما ریق رحمت دنیای سایبر را سرکشیدن همان! نمیشد قبول کرد که چطور ممکن است آدمی به اين فعالی، يکهو بعد از ازدواج به کل همه چيز را کنار بگذارد. تا اینکه امروز خوشبختانه يا متاسفانه با دستگيری او متوجه شدم که او در این مدت بیکار نبوده و در ستادهای موسوی فعال بوده است و البته مشتی امنیتی گرسنه و پولدوست و سرکوبگر که سالهاست دنبال "دشمن" میگردند و نتوانستهاند یکی را هم پیدا کنند که دل آن مقام نیمه محترم سابق خنک بشود، او و همسرش را به همین بهانه دستگیر کردهاند. گویی که در ستاد موسوی بودن جرم است! این جماعت به هیچ قانونی پایبند نیستند، اول میگیرند تا بعد ببینند چه چیزی میتوانند پیدا کنند، حتی اگر طرفشان علی آقای پیرحسینلو باشد که چند سال بود در دنیای مجازی حضوری نداشت و اساساً به خارجنشینان هم نگاه مثبتی نداشت. اعتقادی هم به ارتباط با خارجنشینان نداشت. منتقد سفت و سخت تندروی های امثال اکبر گنجی هم بود. حالا چطور الپر هم برانداز شده، جوابش را باید از این سرداران گندهباقالی کلهپوک پرسید.
به هر حال امیدوارم الپر و همسرش فاطمه ستوده، از گزند این جماعت ظالم و قانونشکن به امان باشند و هردو به زودی آزاد شوند.
کاش همه دوستان هرکس این نوشته را میخواند و وبلاگی دارد به دعوت ف.م.سخن به مدت یک هفته نام وبلاگش را به نحوی که خود صلاح میداند به الپر تغییر دهد. آرزو بر جوانان عیب نیست. شاید دوران طلایی وبلاگها در عرصه بسیجگری برگردد. کاش دوستان قدیمی بلاگسپهر همتی کنند. قضیه جدی است ها. شخصیت مهمی چون الپر را گرفتهاند ها!
"پوشیده چه گوییم، همینیم که هستیم ..."
Labels: بلاگسپهر, جنبش سبز, سیاست