فرصتهای آخر
واقعبینانه نگاه كنیم فرصتی برای جمهوری اسلامی در مذاكرات هستهای باقی نمانده و دیپلماتهای ایرانی در بدترین موقعیت باید یكی از حساس ترین مذاكرات تاریخ معاصر را خیلی مهمتر از مذاكرات بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸ پیش ببرند. تازه اگر این آخرین فرصت برای مذاكره واقعی تحقق پیدا كند و گرنه كه خود آنها هم خوب واقف هستند كه تا بسته شدن نهایی همه راههای دیپلماتیك چند گامی بیشتر باقی نمانده است.
عملاً جهت حفظ منافع ملت ایران و جلوگیری از وقوع یك فاجعه وسیع - كه كشورهای غربی هم در بروز آن و نمدمال كردن ملت و زمینه سازی برای مشروعیت دادن به قحطی و فلكزدگی عمومی و آماده سازی برای حمله نظامی جهت پایان دادن به غائله و استثمار متعاقب آن، كاملاً در كنار سران جمهوری اسلامی مقصر و جنایتكار هستند كه باز هم به آن خواهیم رسید - یك راه اصلی بیشتر باقی نمانده است و آنهم توقف موقت (بر قید موقت تاكید دارم) و داوطلبانه غنیسازی است برای گشودن راه مذاكرات و تفاهم بیشتر.
شخص رهبر جمهوری اسلامی امیدوارم آنقدر هوشیار و هوشمند باشد كه بداند اینبار سمبه كاملاً پرزور است و كشورهای غربی دارند خودشان را آماده جنگ هم میكنند چه برسد به گذاشتن پا بر روی حلقوم تك تك كودكان ایرانی و تحریمهای فلج كننده. اقتصاد خودش به حد كافی متزلزل هست و مردم كشورهای غربی تحمل میكنند اگر دو سه ماه هم قیمتها ناگهان گران شود و بیكاری زیاد گردد. اینكه گمان كنیم غرب الان در بحران است و آماده جنگی دیگر نیست، كاملاً اشتباه و بیمعنی است. به گمانم غرب با جنگ تنها دو سه موج بزرگ رسانهای دیگر فاصله دارد و هربار تبعات منفی آنرا میرا تر و ذهنها را برای قبول بدترین سناریو آمادهتر خواهد كرد كما اینكه در این زمینه بشدت جنگ روانی را بالنسبه موفقیت آمیز پیش برده. در موجهای بعدی نه تنها ایرانیان اعتراض كمتری خواهند كرد بلكه نوابغی هم درحد استاد اسدی و غضنفر پیدا میشوند كه هر اتفاقی بیافتد و كسی ترور شود، بیانیه بنویسند و از جمهوری اسلامی بخواهند غنیسازی را برای همیشه متوقف كنند به كشورهای غربی هم البته كوچكترین انتقادی نكنند و نامشان را هم دلسوزان و فعالان جنبش دموكراسی خواهی و آزادی و حقوق بشر بنامند! نمیدانم این دوستان چه فكر میكنند. برچسب هم نزنیم. اما شاید بعضی از اینها كه از دیدن چنگال پر از تیر عقاب هم، دلشان آب میشود و شاید هم خودشان را در جامجم یا كاخ سعدآباد یا بهارستان میبینند، ممكن است به نام آزادی و حقوق بشر خودشان هم سوار بر بمبافكنهای مرحمتی آمریكا مشغول گزارش دادن، عكس گرفتن، تحلیل و محكومیت جمهوری اسلامی در عدم تعلیق غنیسازی باشند و از همان بالا به هم ایمیل بزنند و بیانیه محكومیت جنگطلبان و عاملین كشتار مردم بیدفاع (كه خوب از دید این نوابغ، تنها مقصر و تنها جنگطلب میدان، جمهوری اسلامی است!!) امضا كنند!
به هرحال نفوس بدنزنیم و همه آنرا را دلسوز بنامیم. اما و صد اما به امید روزی كه این جماعت روشنفكر و فعال و روزنامهنگار "بیطرف" یك بیانیه هم در محكومیت دولتهای غربی صادر كنند و لااقل مختصر غری هم به آنها بزنند كه دست كم مشوقهای پیشنهادها را بیشتر كنید! آرزو و امیدی است برای خودش. امان از نساختن شكم خیره به تایی! بگذریم.
شاید اگر در حوزه داخلی نیاز به اقداماتی اصلاحی هست، باشد. راهش با امكانات موجود جهت اقدام عاجل خود رهبر در حوزه داخلی شاید در كنار گذاشتن همزمان هاشمی رفسنجانی از مجمع تشخیص (جهت آرام كردن افراطیون) و بازنشست كردن او و اجازه دادن به استیضاح و عدم كفایت احمدینژاد از ریاست جمهوری توسط همین مجلس گوش بفرمان یا مجلس بعدی است. كنار زدن احمدینژاد از تصمیمگیری و گرفتن ترییون هارت و پورت و قدرت تصمیمگیری در بهم زدن جو گفتگو از او (كه میتواند لزوماً با هزینه زیاد استیضاح هم همراه نباشد، مثلاً میشود او چند مدتی مریض شود یا قهر كند و خانه نشین شود!) و به روی كار آوردن نیروهای معتدلتر در خود حلقه معتمد رهبر مثلاً وزیر خارجه فعلی یا سعید جلیلی باشد كه دست دپیلماتها را برای اطمینان بخشیدن در جهت شفافسازی و پاسخ به ابهامات كاملاً باز میكند، با برگرداندن اعتماد سازی و مذاكرات جدی و سازنده مستقیم با آمریكا شاید بشود امید بست كه چرخه سوخت از دست ایران برای همیشه و الی الابد خارج نخواهد شد و در یك بازه زمانی با نظارت كامل آژانس برخواهد گشت.
مثلاً جمهوری اسلامی میتواند با یك ژست در قبول تعلیق داوطلبانه غنیسازی (و باقید موقت و مدت دار) كه میتواند ضربتی و شوك آور و توام با تبلیغات زیاد هم باشد، و غرب را به میز مذاكره بكشاند، میتواند یك طرح بینابین بین طرح روسیه و بسته پیشنهادی غرب را با كمك چین و روسیه به روی میز بگذارد.
زمان دارد برای ایران و ایرانی و جمهوری اسلامی میگذرد و این آخرین فرصتهاست شاید چند هفته دیگر خیلی دیر باشد. ائتلاف علیه ایران بشدت قوی و فعال و آماده فشارهای بیشتر است.
در حاشیه: اگر كسی با دادن فحش و زدن برچسب به بنده و پاك كردن لینك پارسانوشت و بیمحلی آرامتر میشود، با كمال میل میپذیرم! آری، فرض كنیم شما درست میگویید. من مامور اطلاعات جمهوری اسلامی هستم كه مزدی هم نگرفتهام و منفعتی هم بدست نیاوردهام و احتمالاً من را در طبقهبندی حسین درخشان بگذارید (از او هم فلك زده تر شاید!) كه خوش رقصی میكنم یا میترسم كه حسابم را برسند یا اینكه وعدهای بهم دادهاند. به هرحال هرچه كه دوست دارید فكر كنید! من مانع تئوریهای بیمارگونه شما نمیشوم. اینها الان در این روزهای حساس مهم نیستند. مهم این است كه جان فرزندان و هموطنان ما در ایران در خطر است. من از دید شما ترسو و بزدل و مامور جمهوری اسلامی. باشد. شما دست كم نشان بدهید كه شجاع هستید و از غرب هم انتقاد دارید و در این دریاچهای از كثافت كه همه با هم و بیتعارف گرفتار آمدهایم شما هم غیر از فحش بستن به جمهوری اسلامی كاری سازنده كنید (راستی یكسال است كه موسوی و كروبی هم از سر راه شما كنار رفته اند. یك صدای جیك هم از كسی از یاران و هواداران نیروهای اپوزیسیون در داخل كشور نشنیدیم. بگذریم).
دوستان بیدار شوید، به جای چیزشعر گفتن و استمنای فكری، یاد بچههای بیدفاع ایرانی باشیم. من هم از مقامات جمهوری اسلامی هیچكدامشان خوشم نمیآید از جمله رهبر. چه كنم كه فعلاً جان همه در دست اینها و نیز سران كشورهای غربی است. بچهها را یاد آورید. مردم كوچه و خیابان را كه اتفاقاً شاید از ما هم هیچ خوششان نیاید.
Labels: سیاست, غرب و ایران