به بهانه هشدارهای چهار بلاگنویس
آدم وقتی بیرون گود و از روی سكوهای تماشاگران نوشته های دوستانی مثل مجید زهری، مسعود برجیان، مانی ب و داریوش محمدپور را میخواند خیالش راحت است كه دوستان در مجموع و كمابیش حرف خود آدم را دارند میزنند و اتفاقاً بهتر هم میزنند.
هركدام از این دوستان عزیز از سمت و سوی مشخص خود، نگاهی انتقادی و منسجم به عملكرد كشورهای غربی در قبال ایران دارند. خوب میدانیم كه هركدام از این دوستان هم خاستگاه فكری شناخته شدهای در حوزه سیاسی دارند، كه خوب بنا بر برچسب زدن نداریم و تنها برای نشان دادن تنوع و تكثری كه بین اینها هست با تسامح و بیدقتی میشود گفت كه مثلاً مجید از سمت جناح راست سمپات با سلطنت طلبها و مسعود از راستهای نزدیك به ملی-مذهبی ها، مانی ب. از چپهای مسلمان مخالف اسراییل و داریوش محمدپور از طیف سیاسی نواندیشان دینی میآیند. هرچهارتای اینها هم به نوعی دل خوشی از حكومت فعلی ایران ندارند.
چیزی كه جالب است این است كه هرچهار نفر با این همه زاویه سیاسی نسبت به همدیگر، به این نتیجه رسیدهاند كه قدرتهای غربی دارند زمینه را آماده میكنند برای فشار نابود كننده بر ایران و شاید هم نهایتاً جنگ. جنگی كه در آن منافع ملی ایران و اساساً حاكمیت ملی و تمامیت ارضی به تاراج خواهد رفت. هر چهار نفر دارند هشدار میدهند.
خصوصاً هشدار به كسانی كه گویا چشم و گوششان را بستهاند و جز به آزادی مرحمتی غربی و دموكراسی مطلوب كورپوریشنهای معظم به چیز دیگری نمیاندیشند. البته هزینه ها را هم كسانی دیگر باید بدهند و این عزیزان در جاهای امن و خوب دلار و پوند موسسات غربی را بگیرند و خرج كنند و نگران گذار ایران به آزادی و تمدن غربی باشند. گور پدر آن چند میلیون نفری كه پوستشان كنده خواهد شد و اگر ایرانی هم باقی ماند در ته این تحولات خانمان برانداز، كه یحتمل تكه تكه هم خواهد شد، این عزیزان تكه خوبش را لابد انتخاب كنند، ببینند در كدام "تكه" میشود سرمایه گذاری كرد و كجا مظنه زمین و ملك و ساختمان بالاتر خواهد رفت یا كه نه واقعاً سادهاندیشانه فكر میكنند كه آزادی برای ملتی كه همه چیزش را از دست داده در اثر جنگ و تحریم از نان شبی كه باید از آرد هسته خرمای رادیو اكتیوی نشده، چون زمان جنگ جهانی، بگیرد، واجبتر است. اینها هم بیایند كار فرهنگی، هنری، رسانه ای شان را در "سوییس وطنی" بكنند. چرا كه جوانان ایرانی آگاه هستند و اجازه نخواهند داد كه ایران، عراق و افغانستان شود! آری حتماً! اگر نه كه با یك درجه تخفیف ضد جنگ میشوند اما لازم است غربیان عزیز ماست خور چند میلیون ایرانی را بگیرند كه بعد از تحریمهای فلج كننده به آزادی برسیم و آخوندها كنار بروند كه این حضرات یا همفكرانشان تشریف بیاورند. شاید هم كسانی واقعاً فكر میكنند كه این تنها راه سعادت است و هزینه ای هم ندارد و غربیان زحمتش را برایمان میكشند، گویی كه یك جراحی ساده است! واقعاً چه غیرمسوولانه و چه غیراخلاقی. خجالت آور و مایه شرمساری است. فقط میشود تصور كرد كه این عزیزان چه از تاریخ كم میدانند و چه خودشان و تمام ایرانیان و تاریخ غارت این سرزمین را بد یا كم شناختهاند.
ایران دموكراتیك و متمدن و آزاد و آباد و فدراتیو را من و تو و ما با اندك اندك سعی و تلاش خودمان باید در طول چند دهه كم كم بسازیم و هیچ راه میانبری هم ندارد. اگر هم داشته باشد این نیست. مطلقاً خیر و سعادتی در جنگ و تحریم و تحقیر و نابودی و خرد كردن ایران و دزدیدن حق مسلم ایرانیان و نسلهای آینده نمیشود دید، مگر اینكه كسی بخواهد همه اینكارها را یكشبه انجام شده ببیند و با یك ورد جادویی ایران یكهو گلستان شود! مساله مساله حیثیت نیست مساله دزدیدن حق مسلم است. اگر حق غنی سازی را گرفتند (كه با تمام قوا زور می آورند برای همیشه بگیرند و هیچ گزینه دیگری هم جلوی راه ایران نمیگذارند)، دیگر نمیشود پسش گرفت. به همین سادگی. این مساله حیثیتی نیست، حیاتی است! شما فرض كنید همین الان خودتان رییس جمهور یا رهبر ایران بودید آیا حاضر بودید چنین قراردادی را امضا كنید؟ آیا اوباما حاضر میبود كه به فرض پروژه سفر به مریخ را برای همیشه كنار بگذارد؟ آیا هیچ نخست وزیری در بریتانیا حاضر است قراردادی امضا كند كه بریتانیا دیگر تا ابد در هیچ كجای دریاهای اطرافش چاههای جدید حفاری و سكوی نفتی برپا نكند؟ یا فرانسه گویانش را پس بدهد یا تضمین بدهد تا ابد آریانی از آنجا به فضا پرتاب نكند؟
به جماعتی خوابزده كه رویای شیرین آزادی آمریكایی میبنند، نمیدانم چه باید گفت. تنها امیدوارم هرچه زودتر بیدار شوند و كینه شتری به حاكمان فعلی جمهوری اسلامی یا حكومت اسلامی (یا هرچیز دیگری كه دوست دارند بنامیدش) را كنار بگذارند كه الان مساله، مساله وجود یا عدم وجود كشوری به نام ایران در میان است. انتقاد و نارضایتی از حكومت بیمنطق، ناكارآمد، استبدادی و پر-از-ایراد فعلی به جای خود. جان میلیونها ایرانی در خطر است. در این میانه حكومت ایران هم بی تقصیر نیست اما غربیها واقعاً در این بحران دنبال منافع بشدت و واقعاً نامشروع خود هستند. اینها برای پنج میلیارد دلار سود و چند ده میلیارد دلار قرارداد جنگ به پا میكنند، دیگر چطور ممكن است دریای ثروت ایران و موقعیت مهمش در منطقه را نادیده بگیرند؟
مساله هسته ای ایران كاملاً راه حل مشخص دارد، غربیها به جای ژستهای شش در چهار به ظاهر متمدنانه، راهكارهای منصفانه (نه یك راهكار ظالمانه و زورمدارانه تك خطی) ارائه كنند. غربیان میگویند بیایید مذاكره كنیم. مذاكره در مورد كدام گزینه؟ مگر غیر از یك گزینه، ناعادلانه و نامعقول كه آن هم ترك دائمی و همیشگی فرآیند غنی سازی است، گزینه دیگری هم سر راه ایران گذاشتهاند؟ كدام مشوق؟ مگر مشوق به قذافی ندادند؟ مگر برایش در سال ۲۰۰۳ هورا نكشیدند؟
ایران هم در این میانه مقصر است و به جای شلنگ تخته انداختن و در مورد فلسطین و لبنان و مسائل منطقه و جهان اسلام و حل مشكلات جهانی و مزخرفاتی از این دست یاوه گویی كردن، بیایند و بگویند ما از حق غنی سازی كوتاه نمی آییم اما حاضر هستیم برای یك بازه یك تا دو ساله مرحله به مرحله غنی سازی را بطور موقت متوقف كنیم. بگویند ما حاضریم اعتمادسازی كنیم و درهای سایتهای نظامی خود را به روی كارشناسان كشورهایی مانند چین و روسیه و نمایندگان تركیه و برزیل باز كنیم، میتوانند حمایت كشورهای دیگر را هم جلب كنند و در عین حال دنبال گفتگو با كشورهای غربی هم باشند. چندین راه برای اعتمادسازی هست.
از ایران اتمی صددرصد حمایت میكنم و امكان غنی سازی را حل مسلم ایران میدانم. اما در همین حال با رسیدن ایران به بمب هستهای هم مخالف هستم و ایران اگر بمب و كلاهك هسته ای پیدا كند معلوم نیست كه آینده ایران و منطقه به چه سمت خطرناكی خواهد رفت. اما در این میانه سیاستهای غرب را هم محكوم میكنم، سیاستهایی كه جز فشار آوردن به ایران و تلاش برای حل نكردن مساله تا جای ممكن، پیشبرد بیزینس تحریم و امتیازگیری و نهایتاً استفاده از زور برای تحقیر و ضعیف كردن كشور و نهایتاً یا جنگ یا جنگ نرم اقتصادی برای ویرانی زیرساختهای كشور و بازسازی مجدد آنها از كیسه ملت نیست.
مساله مساله قراردادهای آتی است. جواب كارگران و مهندسان و كارمندان گرسنه غرب را باید داد. جواب سهامداران را باید داد. همینطور شهروندان همیشه در حال دوندگی و صاحب رای را كه اندكی نمایش سیاستمداران و بازیهای رسانهای مغز آنها را شستشو میدهد.
روح تحقیر شده غربی باید التیام بیابد تا بتواند اعتماد بنفس پیدا كند برای نجات اقتصاد. ایران را باید تا توانست كوبید كه منفعتهاست در دشمن درست كردن از ایران و كوبیدن گاه و بیگاهش. ایران هم لازم است ضعیف و وابسته یا تجزیه شده باشد و بماند و از درون گرفتار باشد، این ایده آل غرب است. حتی اگر جنگ هم نخواهد، كه میخواهد و جنگ چیز خوبی برای غربی است كه همواره با بولدوزر جاده صاف كن اقتصاد بازار بوده. غرب نمیتواند بنشیند و دست روی دست بگذارد كه ركود اقتصادی و بدهی او را ببلعد. چند ده میلیارد دلار قرارداد چه اسلحه چه ساخت و ساز زیرساختها، فرجی است برای اقتصاد بیمار غرب. حواسها را هم خوب پرت میكند.
بدا به حال كسی كه اینها را نبیند و فقط دنبال آزادیخواهی تك بعدی و صرف آنهم به همت ماشین زور و سلطه غربیان، و به هزینه و ویرانی زندگیهای هموطنان دیگر باشد.
پینوشت: منظور از شاهد آوردن از دوستان عزیز نقاد روشنفكر و بلاگنویس، نشان دادن تفاوتهای دیدگاههای سیاسی بود طبیعی است كه هركس در این سیالیت و پیچیدگیها دیدگاههای سیاسی خود را بازنگری میكند و نهایتاً به عنوان دیدگاه های سیاسی هركدام از ما، طیفهای گوناگونی از نظرات در هم تنیده میشوند و مورد قضاوت قرار میگیرند كه در مجموع نمیشود آنها را در قالب بسته دوگانه ها یا تقسیم بندیهایی مشابه ریخت. از زاویه دیدگاههای نقادی و روشنفكرانه كه ورای نظرات سیاسی هستند، حتی قضیه باز پیچیده تر هم میشود.
احتمال میدهم كه دوستان راضی به این ساده نگری نبوده باشند. همچنان كه دوست عزیز مانی ب. نیز در این مورد نظر خود را در بخش نظرات آورده است. تنها اقدامی سرسری برای رساندن منظور خود بود كه دوستانی با طیفهای مختلف سلیقه های سیاسی (كه همانطور كه گفته شد با بی دقتی تمام چیده شده)، دارند در مورد جنگ هشدار میدهند. این هشدارها مهم هستند. منظور این بود كه دوستانی دیگر كه فقط یك بعد از ماجرای آزادیخواهی و حقوق بشر را در ایران میبینند، كمی چشمهایشان را باز كنند، بدون اینكه بخواهیم آزادی و حقوق بشر را خفیف و خوار كنیم.
وگرنه كه طبیعی است كه اگر كسی مثلاً به من هم بگوید تو چپی هستی آنرا خیلی ساده شده و سرسری میبینم. بهرحال از این چهار دوست عزیز عذرخواهی میكنم.
پینوشت دوم: نویسنده وبلاگ"بامدادی" هم در این زمینه كوشاست. ای زنده باد! سپاس فراوان از مسعود برجیان عزیز بابت معرفی و یادآوری.
Labels: رسانه, سیاست