حكایت تكراری دویچهوله (۲)
معصومه ناصری عزیز در دفاع از رایی كه داده و در دفاع از وبلاگ "از قند غزلآلا"، لطف كرده چیزی نوشته است. میگوید "دموكراسی دردسر دارد"، لب حرف این نوشتار هم همین بود كه دموكراسی فقط درست كردن چند گزینه و رای دادن به آنها نیست. چندین و چند سال بحث وبلاگنویسها درباره این موضوع درگرفته و به نتایجی هم رسیده است، این بحث ها باید دیده شوند (كسانی كه در این روند دموكراتیك صاحبان حق هستند و هرچه قدیمی تر باشند، به حكم تجربه نظراتشان معمولاً شنیدنیتر است، این به معنی این نیست كه شایستگان و نخبگان جدیدتر و نظراتشان در این وادی نادیده گرفته شوند) از جمله اینكه امروز تعدادی از دوستان كمكم در مورد لزوم مساله مهمی به نام طبقهبندی وبلاگها و انتخاب برگزیدگان در هرطبقه یا لزوم تشكیل سندیكا حرف میزنند از جمله آرمان امیری عزیز. خوب این یك گام به جلو است به شرطی كه بحثش پیگیری شود. حرف در این زمینه زیاد است. واقعیت اینجاست كه بلاگسپهر بسیار گسترده است و حتی یك هیات داوران سه یا پنج نفره در زمان محدود هم نمیتواند ابعاد و حدود و ثغور آنرا مشخص كند چه برسد به اینكه از میان این كهكشان ده وبلاگ برگزیند. اجازه بدهیم خود وبلاگنویسان روش انتخاب را مدون كنند و خودشان در یك مكانیسم دموكراتیك و جامع و چند مرحله ای انتخاب كنند كه برگزیدگان بین خود را چگونه باید انتخاب كرد، نهایتاً خروجی این انتخاب هم تنها یك گزینش ساده باشد و به اطلاق عنوان برترینها نیانجامد. اگر این كار عظیم شدنی نیست و مسائل و مشكلات سندیكا یا هرنوع جمع شدنی و تجربیات منفی كار جمعی همچنان برسرراه موانع عمدهای ایجاد كرده است، به عنوان یك حداقل هركس كه خود را دلسوز و غیرتمند وبلاگها میداند، هرازچندگاه چند وبلاگ خوب را به دیگران معرفی كند، نمیشود؟
معصومه میگوید: "واضح و مبرهن است که روند انتخاب وبلاگ برتر با این شیوه دویچه وله یک نوع دموکراسی ناقص است". خوب زنده باد! معصومه عزیز غیرتمندی كند و به جای اینكه بگوید "رای من كجاست؟" (كه خوب البته رای او و همفكران جای دوری نرفته و اتفاقاً خوش جایی نشسته است)، لطف كند و بیاید مشكلات دموكراسی ناقص دویچهولهای را بریزد روی دایره، دوستان دیگر وبلاگنویس و بلاگدار هم بیایند همفكری كنند. غیرتمندی در دموكراسی و دفاع از حق و حقوق خود تنها شامل شعار "رای من كجاست" نیست، هزار سوال دیگر هم باید پرسید و همدلانه و همفكرانه راه حل پیشنهاد داد. میدانم كه معصومه ناصری عزیز سردبیر سایت مردمك كه دقت نظر و وسواس كاری او قابل تقدیر است در این موارد بیكار نبوده و فكر كرده است و طرحهایی هم داشته است، چرا خود به فكر برگزاری یك جشنواره مشابه نیست؟
اما نكته فرعی اختلاف سلیقهای است كه در این میان وجود دارد، شخصاً از یك وبلاگ فحاش خوشم نمیآید، حتی اگر به زعم دوستان خوب روزمرهنویسی كند به قول دوستانی مانند همایون خیری (كه خودش یكی از خواندنی ترین وبلاگها را دارد) نگاهش هم موشكافانه است. از دید بنده نگاهش قابل تامل است اما نظر بنده این است كه این لحن و این سبك عصبینویسی به حد كافی در جامعه ما گسترده شده است و نباید بیش از این تبلیغش كرد، میشود تبلیغ بیشتر همین وضعیتی كه در كل جامعه از جمله جامعه رسانهای، سیاسی، حتی روشنفكری داریم، كه همه دارند به هم فحش میدهند. حرف بنده این است كه از این وبلاگها هم اگر میخواهیم تقدیر كنیم یا معرفیشان نماییم یك كانال ویژه به این كار اختصاص دهیم، معصومه ناصری عزیز كه چنین غیرتمندانه چمدان برزمین نگذاشته لطف میكند و وقت میگذارد و سوال میپرسد. لطف كند از همین دوستانی مانند قند غزلآلا كه قلمشان را می ستاید در سایت مردمك استفاده كند، چرا بهترین وبلاگ فارسی را در حتی در وبلاگهای خودشان معرفی نكرده بودند دوستان؟ آرش عزیز كه داور مسابقه است تازه امروز شروع كرده به معرفی چند وبلاگ. خوب قند غزل آلا قبلاً كجا بود؟ و حالا كه دوستان با چنان قرص و محكمی میگویند این بهترین وبلاگ فارسی است خوب لطف كنند لوگوی این وبلاگ را مانند لوگوی میرحسین یا هركس دیگر كه به او رای دادهاند بردارند و بالای وبلاگ خود در بهترین نقطه و برصدر همه لوگوهای دیگر بزنند. بد میگویم، غیرمنطقی یا غیرادبی میگویم؟
كسانی كامنتگذار و ناشناس به بنده فحش میفرستند (همانطور كه در پست قبلی هم توضیح دادهام، اگر كسی نام خودش را به همراه ایمیلش بفرستد و ناشناس نماند نظرات را منتشر میكنم وگرنه كه چنین نخواهم كرد تا همه بیاموزیم كه مسوولیت كارهای خود را برعهده بگیریم)، عمده عرض من این بود كه مسابقه دویچهوله را نقد كنید و از آن انتخابی كه قبول داریم مشكل دارد ایراد بگیریم، عجیب است كه كسانی فكر كردهاند كه كسی چون بنده دشمنی و خصومتی شخصی با وبلاگ "در قند غزلآلا" دارم یا میخواهم سنگ خودم را به سینه بزنم، (در حاشیه این هم در نوشته دوست عزیز معصومه جالب است كه قند غزل آلا اگر فحش ركیك بدهد میشود نگاه خلاقانه و ادبیات، جایزه هم حق مسلم او است و به عنوان "بهترین وبلاگ فارسی" باید او را مانند تاج برسر نهاد، اگر یك نقدی از یك بابایی بگوید ایشان خودش میگوید مشكلی عصبی بودن دارد (كه خوب نوعی بیماری روانی است، اسم بیماری روانی كه میآید ما ایرانیان گمان داریم كه طرف را باید در امین آباد به زنجیر بست! نه سرماخوردگی هم بیماری بدنی است، سرطان و ایدز هم همینطور) و چرت نویسی كرده است، اسم این نقد (كه قبول دارم تند هم بوده) میشود "شلنگ گرفتن" و بیادبی كردن! این معیارها و استانداردهای دوگانه برای من جالب بودهاند)، نه كسی چون من دنبال نام و نان است كه سالهاست دارم در همین وبلاگ خود مینویسم و انواع و اقسام پیشنهادهای كاری را رد كرده ام (یكی هم همكاری با همین سایت مردمك كه دست كم این یكی را معصومه عزیز مستقیم خبر دارد و میتواند گواهی بدهد) نه دنبال این هستم كه نام و نان كسی را خراب كنم نه دنبال كینه جویی و بدخواهی برای دیگری نه دنبال دردسر درست كردن و خراب كردن دوستانی مانند آرش آبادپور یا فرناز سیفی. اگر دوست ما كسری صاحب وبلاگ "در قند غزلآلا"، از دید دوستان "بهترین وبلاگ فارسی" است، بنده چنین انتخابی را به دوستان تبریك میگویم و از اینكه چنین غیرتمندانه (منظورم اینجا معصومه نیست) به بنده فحش و فضیحت می نویسند و از این كار "ادبی" حمایت دلیرانه میكنند، خوب چه عرض كنم! امیدوارم از "خلاقیت" و "نگاه موشكافانه" دوستمان كسری هم همه این دوستان صاحبنظر از این به بعد بیش از پیش استفاده كنند و همه دوستان موفق باشند. عجیب است كه كار به جایی رسیده است كه بنده یكی از قدیمیترین وبلاگنویسان حی و حاضر كه سالها در مورد بلاگداری در بلاگسپهر در عین تواضع و فروتنی قلم زده، این روزها حق اظهارنظر در مورد موجودی به نام وبلاگ را هم ندارد. خوب مهم نیست. انتظار چه چیزی غیر از این میشود در جامعه فعلی (حداقل از دید بنده) داشت؟
تذكر مجدد: هرگونه كامنت درصورتی منتشر خواهد شد كه كامنتگذار محترم نام خود را بنویسد و یك ایمیل تماس به بنده جهت گفتگو و همفكری بدهد، از نظرات دوستان استفاده میكنم. اگر كسی شجاعت انجام كار دیگری جز فحاشی بزدلانه و غیرمسوولانه را ندارد برایش عمیقاً متاسف هستم. خبر بدهید، گفتگو میكنیم. فحاشی كنید، سكوت میكنم و برایتان تندرستی و شفا آرزومندم.
Labels: رسانه, وبلاگ