واكنش ما خارج كشوریها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
س.ع.دشمنشناس
اگر در همین چند روز آینده موسوی و كروبی را گرفتند، ما خارج كشوریها چكار باید بكنیم؟
گزینهها اینها هستند:
الف) هیچكار نكنیم، در دینایال بسر ببریم، ایندو را نخواهند گرفت. مگه میشه؟ محاله!
ب) به حكومت تا دلمان میخواهد، فحش بدهیم
پ) مرتب دم در پنجره فیسبوك، كشمش و گردو و توت خشك بخوریم و تحولات را با دقت دیپلماتیك زیاد زیر نظر داشته باشیم
ت) برنامه پارازیت را تماشا كنیم و آخرش هم شیشه غم را به سنگ بكوبیم (به روایت سامان "نكوبیم") و باحال باشیم
ث) از هاشمی بخواهیم كاری بكند (یكی باید شفاعت خود هاشمی را بكند)، دست به دامان مراجع بشیم (تیریپ بچه مسلمون)
ج) توماری از امضاء جمع كنیم و اینبار به جای برج ایفل، طاق نصرت پاریس را سبز كنیم
چ) به اصلاحطلبان و خاتمی بدوبیراه بگوییم، از دانشجوها بخواهیم در داخل شلوغ كنند
ح) به سراغ دكتر محسن سازگارای عزیز و دكتر علیرضا نوریزاده نازنین برویم و ببینیم كار رژیم كی تمام میشود
خ) دنبال رهبری فرهمند و دارای لیدرشیپ در خارج از كشور بگردیم یا اینكه منتظر پیام شاهزاده رضا پهلوی، بنیصدر، علی كشتگر، جمعه گردیهای اسماعیل نوری علاء یا كشكول ف.م.سخن یا مقالات مجید محمدی در مورد مافیا باشیم ببینیم آخرش بعد از سی و پنج سال پیگیری اخبار سیاسی به كجا میرسیم. از رادیو بیبیسی هم غافل نشیم.
د) پای تماشای فوتبال جام باشگاههای اروپا بنشینیم هیچ چیزی مهمتر از بازی رئال و بارسا نیست.
ذ) توی مهمانیها درسهای تاریخ را به دیكتاتورها، كه معمولاً رفوزه میشوند، یادآوری كنیم
ر) با یكی دوتا كامنت احساسی پای یك مطلب تند وبلاگی یا فیس بوكی خودمان را خالی كنیم: آفرین به شرفت ایرانیات، الملك یبقی مع الكفر ولا یبقی مع الظلم، شیخ ما آزاده است دربندش نتوان كرد و...
ز) با خانم مونیكا بلوچی بیشتر آشنا شویم (به یاد هودر) و با افزایش هرمون دوپامین به آرامش برسیم
ژ) برنامه اتو بگذاریم و تحریم بیست و سی رو هم پشت بندش پیگیری كنیم
س) كاریكاتور مانا را لایك بزنیم و همخوان كنیم
ش) به بیبیسی فارسی یا رادیو زمانه گیر بدهیم
ص) تصور كن سیاوش قمیشی گوش بدهیم یا ابراهیم نبوی بخوانیم
ض) غرغر كنیم و در وبلاگمان چیزمیز بنویسیم
ط) در میعادگاههای عاشقان آنلاین، بالاترین، حضور بهم برسانیم و تظاهرات آنلاین برگزار كنیم و داغ كنیم بره بالا!
ظ) گروه فلسفه سیاسی راه بیندازیم و هی مطالعات تئوریك كنیم
ع) آش نذری بپزیم یا برنامه پیتزا بگذاریم كه با تعدادی از دوستان پیراهن جنبش سبز بپوشیم.
غ) به گروه ایران ندا و شیخ الرییس (یا به قولی "شیخ رسانه") گیر بدهیم،
ف) دنبال پیدا كردن ادبیات كیهانی باشیم و هركجا دروغ در مورد جزییات دستگیری موسوی و كروبی بود (راستی یادمان رفته بود كه موسوی و كروبی را گرفته بودند!)، فریاد وا اخلاقا سردهیم (غلبه حاشیه بر متن!)
ق) دنبال پیدا كردن اثبات این قضیه ریاضی باشیم كه "وقاحت آقایان" حد بالایش بینهایت است.
ك) مراسم اسكار را تماشا كنیم و خبرهای ایران را به طریقی "كول" و "آسم" از سیانان "فالو" كنیم و برای همكاران غیرایرانی ژست بگیریم
گ) خبرهای مشقت كشیدن فلان هنرمند را هنگام خروج از فرودگاه امام یا مجوز ندادن به بهمان خواننده را به جای خبر دستگیری (اهه مگه گرفتن؟ جرات نداشتن كه؟) همخوان كنیم (همنوایی لایت و یواشكی در دنیای مجازی)
ل) یك جمله از دكتر علی شریعتی بیاوریم (ترجیحاً كویریات)، اگه نشد در وبلاگ خود در مورد اقتصاد بازار آزاد و چگونگی اپلای كردن چیز میز بنویسیم.
م) كلیپ سوسن خانم درست كنیم (ربطی به سوسن شریعتی نداشت، بیخود روانكاوی نكنید!)
ن) كتابهای شیرین شبهتاریخی مسعود بهنود بخوانیم كه ببینیم در تاریخ وقتی میرزا جهانگیرخان را گرفتند بعدش چی شد؟ یا مقالههای پر از متلك محمد قائد بخوانیم (به قول شراگیم: "استاد، ببخش ما رو ...شكر خوردیم كه ایرانی شدیم"، نقل به مضمون!)، ببینیم از دید استاد قائد، وقتی شیخ شجاع را گرفتند مثل شیخ قبلی (آیت الله فقید كه از نظر بعضی اهالی غلو شد پدر حقوق بشر!) در نظر مردم ترفیع درجه پیدا خواهد كرد یا نه؟
و) با رفقا در كافه جمع بشیم و آبجو بزنیم و طرح "چه باید كرد" را تكمیل كنیم و به گروههای دیگر ظنین باشیم
ه) شعر ه.الف.سایه و حافظ (اینهم ربطی به "حافظ به سعی سایه" نداشت) بخوانیم و به درودیوار فوت كنیم، عكس میر دلاور را در تقاطع "آزادی" و "آذربایجان" (!) همخوان كنیم و موسیقی سراج ترجیحاً "گاه سفر آمد برادر گام بردار" گوش بدیم.
ی) بلند شویم، شاه و كلاه كنیم و برای مدت بیست و چهار ساعت هم كه شده جلوی پارلمان استان، پارلمان فدرال یا دفتر سازمان ملل متحد در شهرمان یا نزدیكترین شهر بزرگ به بست بنشینیم، هیچ شعاری هم جز آزادی آندو نفر ندهیم، شاید چارنفر دیگر هم به ما پیوستند و تحصن را توانستیم در شیفت بگذاریم.
راهنمایی: گزینه آخر كاری نابخردانه و نامعقول است (اهه پس چرا هرچی كار سخت سخته من باید انجام بدم؟! آخه این هم شد كار؟)
راه حل پدربزرگی: پدرجان، سیاست در ایران پدرمادر نداره، كار كار خودشونه! باید دید آخرش چی میشه!
جدی جدی: در این بلبشو كه هركس توپی گرفته و دارد بقیه را دریبل میزند و هیچكس نه اهل كار جمعی است و نه میخواهد به این احتمال مهم كه هرلحظه دارد جدیتر میشود، فكر كند، كسی میداند چكار باید كرد؟ آیا نباید به فكر یك اكسیون جمعی و سرتاسری بود؟ آمد و زد و میر و شیخ را گرفتند! ما كاری نباید بكنیم؟ جونم؟ مخاطب من شما كه میفرمایید: به جهنم كه گرفتند و خوب شد كه تكلیف جنبش و جمهوری اسلامی یكسره شد، نیستید. چرا ما ایرانیان اسم كار كه می آید هركداممان میپریم كاری فردی انجام بدیم؟ چرا كسی حواسش نیست فینیقیهای ها با اختراع دورهم جمع شدن و همفكری، پنج هزارسال پیش، كارها را آسانتر كرده بودند! شاید ما هم باید پنج هزار سال دیگر صبر كنیم. بیشوخی.
Labels: جنبش سبز, طنز قهوهای