از حسین درخشان و حسین رونقی تا غزل امید
نظراتی پیرامون ماجرای غزل امید، مطرح شده كه بد نیست در این مورد با هم بیشتر گفتگو كنیم.
۱) غزل امید بیمار روانی است، بر او خرده نگیرید.
پاسخ: ما نمیدانیم كه بر چه اساس باید او را بیمار روانی درنظر گرفت. قضاوت در مورد عملكرد افراد در حوزه عمومی، بر اساس پیشفرض سلامت روانی آنها صورت میگیرد مگر اینكه خود او یا اطرافیان با رای پزشكان آن فرد نشان دهند كه سلامت روانی او درحدی نیست كه بشود او را جدی گرفت و طبیعتاً این موضوع باید مستند باشد و از آن لحظه به بعد سخنی از آن فرد تا زمانی كه سلامت خود را بازنیابد مسموع نیست. این حرف به ظاهر انساندوستانه و البته غیرمسوولانه و كلی، اگر كارشناسی و مستند نباشد، تبعات خطرناكی دارد و علاوه براینكه مسبوق به دلیل نیست، میتواند بسیار مفسده برانگیز باشد. مصداقها را میشود آشكار تصور كرد. مثلاً كسی برهمین سیاق هم میتوانست بگوید بر صدام حسین هم خرده نگیرید!
۲) بین غزل امید و حسین درخشان فرقی نیست، هردو خیانتكار هستند.
پاسخ: ما كسی را به خیانت متهم نمیكنیم. میگوییم هردو باید در شرایط آزاد و بدون فشار و عسر و حرج بتوانند از عملكرد خود دفاع كنند و پاسخگوی كارهای خود در حوزه عمومی به عموم شهروندان باشند. رفتن به ضیافت شام احمدینژاد حوزه خصوصی نیست و در مورد مساله ای چنین حساس باید پاسخگو بود. هرجوابی هست باید شنید. البته اگر جوابی نیامد هركس مجاز و مختار است كه بر اساس وجدان خود قضاوت كند و نتیجه آنرا با دیگران هم اگر خواست درمیان بگذارد و از برآیند اینها نظر عمومی جامعه برمیآید. این هم البته یك وظیفه شهروندی است و شهروند بودن كار سختی است. هی نباید به حق و حقوق خودمان بچسبیم. ما در قبال اخلاق و بازتاب اعمال دیگران در حوزه عمومی وظایفی داریم اگر انجام ندهیم، پلشتیها و سموم و آلودگیها كل جامعه بشری را بیش از پیش میگیرند. در مورد حسین درخشان هم به همین ترتیب، در شرایط عادی و آزادانه او باید پاسخگوی اعمال و نظرات خودش باشد.
۳) چرا از حسین درخشان حمایت كردیم، اما غزل امید را محكوم میكنیم؟
پاسخ: ما از حق و حقوق حسین درخشان در مقابل قدرت و حاكمیت دفاع میكنیم همینطور كه از حق و حقوق او در مورد حق آزادی انتخاب برای مسافرت یا انتخاب محل زیست هم حمایت میكنیم. این حق مشروع و مقبول حسین است كه هركجا كه دوست داشت دوباره و بل دهباره مهاجرت كند. اگر به كانادا برگشت حق اوست، ممكن است من نوعی به استقبال او نروم اما از آمدن او به كانادا هم رو ترش نخواهم كرد. اگر خواست به اسراییل یا غزه برود هم حق اوست، البته از او سوال خواهیم كرد كه چرا مثلاً از ایران به غزه یا اسراییل یا كانادا یا هرجای دیگر دوباره مهاجرت كرده است؟ دلیلش هم مسبوق به تاثیر كارش در حوزه عمومی است. خوب طبیعی است كه در حوزه علوم انسانی هم گزاره های و فكتها سفید و سیاه نیستند. جاهایی هم هست كه حسین میتواند برگردد و بگوید به شماها ربطی ندارد و واقعاً هم شاید در محدوده هایی كارهای او به كسی ربط نداشته باشد، هرچند كه عملكرد او به طور غالب در حوزه عمومی بوده است و خصوصاً عقاید او كه تغییر فاز ناگهانی پیدا كرد و نیز معاشقه او با مامورین اطلاعات سفارت ایران در پاریس و گرفتن اماننامه كه كاری غیرقانونی و تبعیضآمیز است همگی قابل پرسش هستند. اما با این همه اتهامات حسین درخشان باید عادلانه و شفاف در دادگاه علنی بررسی شود، اتهام جاسوسی زدن به كسی كه آشكار و شفاف اعلام كرده به اسراییل سفر خواهد كرد و اینكار را هم كرده است و در آنجا هم شرح سفر خودش را مرتب نوشته است، اگر این اتهام جاسوسی مستنداتی نداشته باشد باطل و غیرقابل قبول است و او باید بیدرنگ براساس قوانین موجود آزاد شود و از او اعاده حیثیت هم بشود. دفاع از او دفاع از حق و حقوق شهروندی او بر اساس قوانین مدنی و كیفری موجود ایران و نیز منشور جهانی حقوق بشر و در عین حال دفاع از خود آزادی بیان، دفاع از حاكمیت قانون و دفاع از خود حقوق بشر هم هست.
اگر همین الان دولت آمریكا یا كانادا یا ایران هركدام كاری غیرقانونی علیه خانم غزل امید انجام دهند یا حق و حقوق شهروندی او را زیر پا بگذارند، حتماً از حق و حقوق ایشان هم باید دفاع كرد. شخصاً در این مورد شكی نخواهم داشت.
متاسفانه سخت است در این شرایط چنین نوشتن. حسین رونقی كه به نام مستعار بابك خرمدین وبلاگ مینوشت او در شرایط بدی در زندان در اعتصاب غذا بسر میبرد. پانزده سال حكم به او دادهاند اینها. حتماً از او هم باید حمایت كرد.
متاسفانه دوستان همتی نمیكنند و در مورد این چیزها توجه دیگران را جلب نمیكنند، كنار كشیدن كاری اخلاقی نیست.
Labels: جنبش سبز, حقوق بشر, سیاست