توضيحی بيشتر در مورد نقدها بر بیبیسی فارسی
در يکی از کامنتهای زير اين نوشته، فردی گمان برده که قصد من ريزبينی برای ايرادگيری، جوسازی و تخريب بیبیسی است. ايشان دوستانه ميگويد به بیبیسی و خدماتش نيازمند هستيم و نبايد سخت گرفت که حتی اشتباهاتی بدتر از آنچه که ذکر کردهام نيز انجام ميدهد. به گمانم توضيحی در اين مورد تا حد امکان دقیق و شفاف بايد بدهم و بعد هم با اجازه مختصر روضهای بخوانم.
الف) در اینکه بیبیسی فارسی رسانهای مهم و تاثیرگذار است هیچ شک ندارم. حتی معتقدم که شورانگیزیهای قبل و بعداز انتخابات کاملاً تاثیرپذیرفته از کارهای رسانهای بیبیسی (خصوصاً تلویزیون فارسی بیبیسی) بوده است. بی گمان اولین کاری که بعد از آنلاین شدن در نت انجام میدهم باز کردن صفحه اول سایت بیبیسی فارسی است برای آگاهی از آخرین اخبار ایران. کاری که گمان دارم خیلیها در خارج از کشور و حتی داخل انجام میدهند. حساسیتها هم برای همین در مورد بیبیسی از همه طرف بالاست.
ب) در اینکه لازم است از بیبیسی فارسی حمایت کرد هم هیچ شک ندارم. فعلاً و با وضع موجود ما ایرانیان - علی رغم اینکه امیدوار به راهانداختن بحث و برنامهریزی در مورد طراحی یک رسانه ملی هستیم- بدلیل مسائل و مشکلات گوناگونی که داریم و حالا من هم خائفم که وقت اجازه نده اونها رو دوباره به اون کیفیت بگم(!)، امکان راهاندازی رسانه ملی با مدیریت و امکانات مالی ایرانیان را در آینده خیلی نزدیک نداریم و بیتعارف حداقل از دید من، بیبیسی فارسی بهترین رسانه فارسی زبان فعلی در سطح جهان است.
پ) بیبیسی با امکانات محدود موجودش در کنار کارایی بالا و برنامه های خیلی خوب، برنامه های متوسط و گاه ضعیفی را به نمایش میگذارد که بیش از هرچیز نشان میدهد، ذوق و سلیقه فردی، کمبود برنامهریزی و نیز عجله در تولید و پخش یا انتشار یا شاید هم دوست و رفیق بازی و دشمنشناسی بر آنها حاکم بوده است. نقد و انتقادهایی که گهگاه میشود به همان برنامه هاست به خاطر همین تاثیرگذاری بالای بیبیسی، گردانندگان این رسانه لازم است در کنار توجه فراوان به تولید و کارایی و بهره وری بالا به یکسان بودن کیفیت هم در برنامهها بیاندیشند که البته نیازمند صرف هزینه های بیشتر است. این ناهمگونی در کیفیت برنامه ها آنهم تحت لوای بیبیسی فارسی جداً مشکل ساز است.
ت) من امکان دیدن دائمی تلویزیون فارسی بیبیسی را ندارم. شاید در روزهای تعطیل یکی دو ساعت برسم از طریق اینترنت برنامه های موجود تلویزیون بیبیسی را تماشا کنم. برهمین اساس نقدی که به عنوان یک مخاطب بلاگدار و نه کارشناس امور رسانهای به برنامهای میزنم موردی و حاصل برخورد مستقیم شخصی خودم با آن برنامه است و از قبل و بعد آن یا برنامههای دیگر خبری ندارم.
اما روضه بنده:
ث) نباید گمان کرد که نقد و انتقاد موجب تخریب میشود. نقدها بر بی بی سی هرآنچه که دیده ام، غیر از نقدهای دوستان تند که کلاً هیچکس را جز رفقای خودی دوروبر قبول ندارند، نقدهایی دلسوزانه و همدلانه است. بیبیسی مال مردم بریتانیا است، دوستانی خوش ذوق را هم به خدمت گرفتهاند. دستشان درد نکند که برای ما برنامه میسازند، اما حالا که میسازند، بد نیست موارد اشتباهشان را در قالب انتقاد و پیشنهاد و بازخورد (فیدبک) از مخاطبین بگیرند که البته مخاطبین هم ممکن است اشتباه کنند و راه چاره بحث همگانی حول آن موضوعات است که متاسفانه بی بی سی (شاید بدلیل مدیریت ایرانی که معمولاً بیاعتماد و بدبین است) از این بحثهای همگانی در مورد کیفیت خود برنامه های بیبیسی به طور جدی استقبال نمیکند. مشکل اینجاست.
ج) داریم تمرین میکنیم که نقد و انتقاد به معنی تخریب نیست، استبدادزدگی تاریخی ما ایرانیان (همان نکته بسیار مهمی که خاتمی - علی رغم همه انتقادات از عملکرد خود او - بدرستی بر آن انگشت گذاشت) ما را تقریباً در هرچیز بهیکدیگر بیاعتماد کرده است. خودی و غیر خودی کردن در درون ماست ، همینطور ترجیح دادن تجلیل به تحلیل. همینطور فرصتطلبی و رقابتجویی. ربطی هم به سیاسیون و سیاستورزی ندارد.
چ) گمان داریم که ریزبینی یک آفت است حال اینکه ریزبینی یک ارزش است! بیتوجهی به همین چیزهای ریز و کوچک و عشقیگری و لاتبازی آزادمنشانه در بیچارگی کنونی سیاسی- اجتماعی و اقتصادی ما ایرانیان بسیار تاثیر داشته است. در جوامع پیشرفته و رو به رشد، هم به کلیات دقت میکنند و هم به جزییات در زمان مناسب. به جای تنبلی لازم است کمک کنیم که محترمانه اشکالات همدیگر را (خصوصاً اشکالات ریز را) برطرف کنیم. من نوعی البته مسوول برطرف کردن اشکالات جزیی دیگران نیستم و وظیفه دارم حواسم به کار خودم باشد، اما اگر فرصتی باشد، چرا نباید دوستانه و همدلانه به هم در یادگیری مشترک کمک کنیم و از هم چیز بیاموزیم. ما فروتنانه باید بپذیریم که از صد و پنجاه سال پیش تا کنون راهی طولانی را در آموختن شهرنشینی و شهروندی آمدهایم و باید به جای گفتن "بیخیال بابا" و "صفاسیتی منگوله" کمک کنیم که اشکالات خودمان را برطرف کنیم. هر منتقدی هم خودش در هزار جای دیگر اشکال دارد و باید بهش کمک کرد که خودش هم اشکالات خودش را برطرف کند. از جمله خود بنده که دهها هزار اشکال و ایراد دارم. منتقد هم باید البته ادب نقد را رعایت کند و مقدار و تواتر نقد و انتقاد را در حد قابل کنترلی که ناشی از تاثیر گذاشتن و واکنش لجبازانه نشان ندادن طرف مقابل است، نگه دارد و بالاتر نبرد.
چکيده: نقد به معنی تخریب نیست و بیبیسی در مجموع بهترین رسانه فارسی زبان است. اما متاسفانه تشتت در کیفیت برنامه های سایت، رادیو و تلویزیون بیبیسی فارسی زياد است. برنامههای بد و ضعیف در کنار برنامه های خوب زنندهتر بنظر میرسند. حساسیت در مورد این رسانه را هم از همین زاویه باید دید. خصوصاً وقتی که اطلاع رسانی مبهم و ایراددار که منجر به بدفهمی هم گردد، انجام شود. در کنار آن اشکالات کم نیستند. مثلاً بعضی مجريها خوب و بعضی ضعيف هستند (اجازه بدهید اسم نبرم)، بعضیها صدایشان را متناسب تنظیم نمیکنند و جيغ جيغ ميکنند. بعضیها احساس برشان میدارد که مخاطبان آنها را خیلی دوست دارند. یا میمیک صورتشان در لحظه، متناسب با خبر نیست مثلاً هنگام خبر دادن در بمب گذاری انتحاری و کشته شدن دهها بیگناه لبخند به لب دارند! بعضیها لباسهای دموده و عجیب غریب میپوشند (یعنی تقریباً هرچیزی که دوست دارند و با آن به مهمانی میروند، میپوشند) در مقابل بعضیها زبان بدن و صورت و لحن و صدا را خوب درک کردهاند و اجرای دلچسب و طبیعی و نه مصنوعی و انتقال دهنده استرس دارند. بعضی ها هم چون سنیور هستند فکر میکنند که هرطور غیر آماده بیایند اشکال ندارد و بلکه خوب هم هست و چلنجی است در این بیهیجانی سالهای آخر خدمت، یا فکر میکنند که بپرند وسط حرف طرف و مچگیری کنند و نگذارند طرف حرفش را تمام کند، برنامه را جذابتر و گرمتر میکنند. بعضی از برنامهها مانند برنامه کلیک که از سرویس جهانی گرفته میشوند و نیما اکبرپور هم خیلی در آن زحمت میکشد برنامه های بسیار خوبی هستند، هرچند که شخصاً از برنامه های آی تی و تکنولوژیک خوشم نمیآید.
یا مثلاً برنامه خبرنگاران امروز با اجرای خوب رعنا رحیم پور و مثلاً گزارش حرفهای و دقیق علی قدیمی در مورد ممنوعیت تعدادی از هواپیماهای ایران ایر به کشورهای اتحادیه اروپا تعریفی بود. اما مثلاً کارشناس حزب اللهی از توی خیابانهای لندن پیدا کردن و از او در مورد پرونده هسته ای پرسیدن (کاری که در برنامه آخر صفحه دو به مجریگری مهدی پرپنچی که مجری بسیار مسلط و هوشمندتری از عنایت فانی هم هست، انجام شد) و او هم در مورد استکبار جهانی حرفهای کلی زدن و سنگ سپاه را به سینه زدن و حرفهای نامرتبط با موضوع بحث زدن - هرچه که میخواهد باشد - در یک برنامه ای که قرار بود در مورد پرونده هسته ای حرف بزنند، اینها چیزهایی نیست که اسمش را بگذاریم باریک بینی و گیردادن بیخود و خراب کردن چهره ملکوتی رسانه خوب ما. قیچی کردن خبر اگر سهوی هم باشد مثل جاگذاشتن قیچی یک جراح در شکم بیمار کاری زشت و غیرحرفهای است. دست رد بر سینه مهمان مدعو زدن -آنهم مهمانی که در جنبش هزینه داده و در میان تمام خطرها و تهدیدها دارد مینویسد - کاری زشت و غیراخلاقی است.
ما منزه طلب نیستیم میگوییم به نظر میرسد جاهایی ایراداتی هست. لطف کنند ایراداتشان را که در کنار کارهای خوب بدجور به چشم میآیند، برطرف کنند یا دست کم لطف کنند قدری پاسخگو باشند. البته همچنان که در مواردی ديده شده ايرادات برطرف شده يا کیفیت کارها دارد بهتر ميشود. طبيعتاً به عنوان يک مخاطب نظرم را ميگويم نه به عنوان يک کارشناس. بنده هم دنبال شهرت و اشتهار نیستم و کار خودم را دارم. آنقدر هم عقلم میرسد که بفهمم انتقاد کردن یا حساسیت داشتن، در هرجا هزینه دارد و موجب کم شدن شیرینی آدم و کم شدن دوستان و آشنایان میشود. فعلاً زیاده عرضی و جسارتی نيست.
Labels: بلاگسپهر, رسانه