عهدی که با دروغ بسته شد و با هزاران دروغ دیگر شکسته
اشاره: مطلبی است که به مناسبت دوازدهم فروردين برای سايت خودنويس نوشتهام (*)،
با توجه به تذکر دوستان خواننده، و با گرفتن تاییدیه از دوستان عزیز خودنویس از این به بعد آنچه که در آنجا از نوشتههای بنده منتشر میشود، یکی دو ساعت بعد از انتشار در وبلاگ خود منتشر میکنم تا دوستانی وبلاگخوان که همه کارهایشان را در گودر انجام میدهند، احیاناً بیخبر نمانند.
حتی اگر همه حقهبازيهای اول انقلاب و تغيير مواضع و فریب دادن مردم و عجله برای به چنگ آوردن قدرت و خفه کردن مخالفین و اجازه ندادن به تبلیغ به ملیگراها و راستگرایان و چپیها و سکولارها را برای تبیین مدل آینده حکومتی مورد نظرشان، نشان دادن پیشنویس قانون اساسی (که تنها فقها مانند عصر مشروطیت قرار بود بر جنبه تقنینی نظارت کنند و وجهه اسلامیت نظام آینده همان بود و بس) که به امضای آقای خمینی هم رسیده بود، بعد در عمل همه آن را دور ریختن و قانون اساسی دیگری را عدهای آخوند (با استعمال واژه تازه تاسیس "روحانی") در مجلس آپارتایدی خبرگان به جای مجلس موسسان تصویب کردن (خلف وعده و دروغ و شیادی به سی و شش میلیون ایرانی و نسلهای بعدی و تاریخ)، همه رقبا را یکی یکی با خشونت و زور کنار زدن را در نظر نگيريم، يک دم خروس بزرگ در همين رفراندوم آنچنانی دوازدهم فروردين هنوز پيداست:
آن هم اين است که خود واژه جمهوری اسلامی هنوز یک بار معنایی مشخصی دارد علیرغم همه ابهامها. جمهوری اسلامی يعنی مدلی حکومتی که اول جمهوری است و جمهوری در آن تقدم ماهوی دارد. جمهوريی که اسلامی است. يعنی جمهور مردم حکومت خواهد کرد. مفهوم و مراد هم از جمهوری معلوم و مشخص است. در آن زمان هم جمهوری اسلامی (که در آن روح الله خمينی قرار بود برود قم و تنها نظارت کند) مفهومی مبهم بود اما نه چنان مبهم که بشود از دلش حکومت امام زمان و نايب برحقش را - که خود امام زمان و خدا در آسمانها نصب کرده و خبرگان (یا همان جمعی که فقه را هم درست و حسابی نمیدانند چه رسد به مدیریت استراتژیک و سیاست و اقتصاد و روابط بین الملل را) تنها او را کشف میکنند - بدر آورد! یک بحث حاشیهای دینی هم پیش میآید. اساساً معلوم نیست در این تئوری دیگر چه نیازی به ظهور امام زمان هست؟!! چرا امام زمان ظهور کند که چند سال بعدش بر طبق روایات شیعه شهید بشود؟! چرا امام زمان همچنان هدایت امور را در پشت پردهها بدست نداشته باشد و جهان را در زمان طولانی و سرصبر و حوصله درست نکند و عدالتش گسترش بیشتری پیدا نکند در زمان طولانیتر؟! باری این هم موضوعی جداست برای بحثی دیگر و نشان دادن دروغ بودن همه ادعاهای این دینفروشان در گفتمانی شیعی.
تنها جمهوری اسلامی موجود آن زمان یعنی پاکستان، ساختار حکومتی مشخص داشت و میشد فهمید حول چه چیزی چه تصویری از حکومت آینده را داریم بدست مردم میدهیم و با ملت حول چه چیزی داریم عهد و پیمان میبندیم که بعداً زیر آن عهد نزنیم و بدترین شیادیها و دروغها را انجام ندهیم. علی رغم همه جادوجنبلها و حیلهگریها در به کرسی نشاندن تدریجی و کاملاً غیراخلاقی سلطنت جائرانه فقیه، جمهوری اسلامی مصوب مردم، یک جمهوری بود و قرار نبود برخلاف چیزی که محمد خاتمی در دوران اصلاحات میگفت «تجربه جدید بشری از حکومتداری تحت نام مردمسالاری دینی» بدست آید. نه! ایران قرار نبود آزمایشگاه این تجربه جدید باشد و در هنگام همان رایگیری کاملاً ناعادلانه که تنها تک انتخابی بود و فرصتی هم به دیگران داده نشده بود، در همان سیستم اشتباه و مضحک، با مردم در میان گذاشته نشده بود که این یک نوع حکومت جدید و منحصر به فرد در جهان خواهد بود. نه هرگز چنین نبود. «مارکسیستها» هم قرار بود «آزاد باشند در بیان نظراتشان» و آقای خمینی چندبار هنگامی که در باغ سبز نوفللوشاتو را باز کرده بود، در مصاحبه با خبرنگاران صریحاً گفت که منظور او از جمهوری اسلامی، همین جمهوریهای موجود در جهان (جمهوریهای عرفی) هستند. خمینی حول همان قول و قرارها «امام» شد و عهد و پیمان با مردم بست.
هرچند که همانطور که نیکآهنگ بدرستی روی این نکته انگشت گذاشته، واقعاً معلوم هم نیست که در آن رفراندوم، تقلبی صورت نگرفته بوده باشد که در آن به نودوهشت و دو دهم درصد آنچنانی رسیدیم. به هر رو این موضوع محل بحث این نوشته نیست. همانطور که انواع و اقسام شیادیها در رسیدن تدریجی به حکومت غاصبانه، آپارتایدی و ضدجمهوری و ضداسلامی فعلی محل بحث این نوشته نبوده و قرار نیست همه نوشته ها مثل هم باشند و از زوایای مختلف به یک واقعه نگاه نکنیم.
جمهوری مورد تایید مردم در آن رفراندوم کذایی ولو با قید انضمامی اسلامی هنوز تاکید روشنی حول مفهوم جمهوری و اولویت دادن به جمهور مردم دارد و از دل آن حکومت سلطانی و خداگونه فقیه قلابی ناعادل، لجباز، نابخرد و سرکوبگر در کنار حکومت فاسد و مافیایی سپاه توجیه پذیر نیست. هرگز. شیادی با یک ملت و تغییر سرنوشت یک ملت و نسلهای بعدی، هرگز فراموششدنی نیست.
پینوشت: اين گفتگوی ارزنده را با دکتر پيمان وهابزاده از دست ندهید (*) همینطور ویژهنامه همهپرسی مردمک را. نکته جالب اینجاست هیچ کس نمیداند که نرخ مشارکت مردم در این همهپرسی به این مهمی چقدر بوده و حکومت تنها روی عدد بیربط نودوهشت و دودهم درصد آری در يک انتخابات تک گزينهای مانور ميدهد که تازه آن عدد هم محل سوال است.
توضیح مهم: (*)
Labels: تاریخ, سیاست