تمثیل خطرناک کشتی و شیفت در دوگانه "عوام-خواص"
آقای خامنهای در سخنرانی اخیر خود، ترمها و عبارات جدیدی در کنار مطالب تکراری فرمودند:
"نقشه و هندسه الهی" (جدید، خط و خطوط نظام را خدا ترسیم کرده، خوب طبیعی است که خدایی که خط و خطوط را ترسیم کرده این نظام را به حال خود رها نمیکند و آقا قطعاً توسط خداوند هدایت میشوند. به عبارت بهتر آقا کشتیبانی است که مرتب مسیر حرکتش را با خداوند چک میکند و اگر ذره ای اشتباه هم برود بلافاصله مسیر تصحیح میگردد. به این تمثیل کشتی خواهیم رسید اما متن سخنرانی آقا از این واضح تر نمیتواند این پیام را برساند. منتها آقا اهل تواضع هستند و هی از "امام بزرگوارمون" مثال میزنند.)
"گناه بزرگ تهمت به نظام" (تکراری، نظام چیست؟ کسی میداند در فلسفه سیاسی حتی اسلام، "آبروی حکومت" در کجا تبیین شده؟)
"تسلیم شدن در مقابل داور" (جدید، البته میدانیم که به حکم عقل و شرع و تجربه بشری داور میتواند بی طرف نباشد و همه جا مکانیزمی برای تنبیه داور در نظر گرفته شده است، حتی داورانی که پیامبر بودند!)
"کشتی نجات" ( یک تمثیل جدید و بسیار خطرناک، هرکس در این کشتی که سکانش دست آقا است، نافرمانی کند به دریا پرتاب می شود و صلاحیت نجات پیدا کردن و برگشت به کشتی را از دست داده است!)
"از دست دادن مسلم صلاحیت حضور معترضین در نظام" (جدید، "داور" تصمیم میگیرد کی در نظام باشد کی نباشد، (یعنی کی به دریا پرتاب شود یا حتی اگر پرتاب شد نجاتش ندهیم!) به قول مهدی جامی بهتر از این نميشود ماهیت حکومت آپارتایدی ایران را برملا کرد)
در نظریات فیلسوف شاهی آقا قبلاً خواص اصلاح میشدند، عوام هم درست میشدند. حالا آقای خامنهای میفرمایند، خواص مهم نیستند، عوام مهم هستند. ظاهراً آقا از خواص قطع امید کرده اند اما رویشان هم نمیشود نظریات بکل باطل "خواص و عوام" خودشان را پس بگیرند به تناقضگویی در خود نظریه خودشان رو آوردهاند. آقا البته به عهدنامه مالک هم اشاره میکنند و آن قسمتهای بزرگی را که مرتبط با حقوق بشر و رعایت همه حقوق سیاسی مردم است نادیده میگیرند و بخش جزیی و حاشیه ای آن را میچسبند.
آقای خامنهای بد نیست محبت کنند "هم به عوام و هم به خواص" و اندکی بپذیرند دیگر بندگان هم مختصر عقلی از خداوند گرفتهاند (!) و بلد هستند بخوانند چه کتابهای فلسفه سیاسی، چه متون دینی از جمله قرآن و نهج البلاغه و نامه امام علی به مالک را. بگذارید "چه عوام و چه خواص"، مختصری حرف هم بزنند. مگر آقای خامنه ای به عوام ایمان ندارد؟ مگر ایمان ندارد که این نظام را خدا نگه داشته؟ پس آقای خامنه ای از چه چیز بیم دارد که نمیگذارد کسی نفس بکشد و همه چیز را میخواهد کنترل کند؟ چرا در درون همان مرزبندیهای مشخص شده توسط آقا، خودترین خودی ها و وفادارها هم باید ساکت شوند و زبان به مجیزگویی بگشایند تا گریبانشان را رها کنند؟
Labels: جنبش سبز, سیاست