موضع انتخاباتی نهایی
بدلیل فشردگی حجم اخبار، تحلیلها و تولیدات متنوع رسانهای، خیلی خلاصه و چکیده بگویم. البته تا دو روز آینده قدری سعی میکنم تحولات انتخابات را پوشش بدهم. موضعی که خلاصه خواهم گفت برآمده از چندین هفته پیگیری مواضع کاندیداها و دیدن چندباره مناظرهها و آمار و ارقام بوده است.
الف) برنامه کروبی برای دادن سهام نفت را جدیتر بررسی کردم به نظر من تنها پوپولیستی دیدن این ماجرا بیانصافی است (البته اقتصاددانان در این مورد صاحبنظر هستند). دولت اگر بخش قابل توجهی از شیرهای نفت را به سمت مردم باز کند و اساساً مالکیت آنها را به مردم بدهد تحول بسیار مثبتی است، اولاً خودش کوچکتر خواهد شد و "حکومت آسان" مبتنی بر اداره شیرهای نفت، با کم کردن تصدی خود بر منبع این درآمد مستقل، پاسخگوتر خواهد بود. واقعاً این حرف پوپولیستی نیست که نفت (یا هر منبع طبیعی سرشار دیگر به صورت رانت) هرکجا باشد، محافظهکاری هم هست، پاسخگو نبودن هم هست. برنامه واگذاری سهام نفت برنامهای است هم در جهت عدالت، هم در جهت جهش بهرهوری (کم کردن یارانه های انرژی) و حرکت به سمت پیوستن به رقابت در بازار تجارت جهانی، هم اقتصاد ملی (شاید علاوه بر آن کمک به جا افتادن فرهنگ سرمایه گذاری در بازار بورس و اعتبار در میان تودههای مردم) و هم از همه مهمتر در نهایت کاملاً موثر در توسعه سیاسی در دراز مدت خواهد بود.
ب) برنامه کروبی در مورد دفاع از نظارت قانونمند و مقابله با نظارت استصوابی و حتی تغییر قانون اساسی، نقطه بسیار مهمی است. اگر استبداد نیمبند و هر-دم-یکبار آقای خامنهای را بگذاریم کنار، بیتعارف ما هرچی کشیدهایم از نظارت استصوابی کشیدهایم. برای همین قلع و قمع کردنها و فرصت ندادنها به شایسته هاست که مجبوریم همچنان دست به دامان کروبی و موسوی سالخورده بشویم. توسعه سیاسی بدون عقب نشینی نظارت استصوابی آمرانه شورای نگهبان مقدور نیست. تحزب شکل نخواهد گرفت، شوراها موفق نخواهند شد. بدون کنار زدن یا تضعیف استصواب عملاً کاری برای اصلاحات سیاسی نمیشود کرد. میرحسین هزار حسن دارد اما در مورد استصواب هیچ نگفت (فعلاً کاری به سکوتش در مورد هولوکاست سیاسی سال ۱۳۶۷ ندارم) و این برای کسانی که اهل توسعه سیاسی و پیشبرد اصلاحات هستند باید قابل توجه باشد. چهار سال یا هشت سال بعد میرحسین دیگری نیست، چکار باید کرد از الان تا خود را آماده کنیم؟
پ) عملگرایی کروبی در دفاع از حقوق شهروندی، دفاع از حقوق اقلیتها و قومیتها، زندانیان سیاسی و عقیدتی، دانشجویان و فعالان در کنار تاکید او بر عدم دخالت حوزه خصوصی افراد، استثنایی و بسیار قابل توجه است.
ت) خود کروبی فردی ساده، بیکاریزما، دارای شلختگی فکری و نیز ناآشنا با ادبیات اقتصادی، مدیریتی و سیاسی است و اینها البته عیوب بزرگی هستند. کروبی اهل نظر هم نیست و خطابه هم خوب نمیتواند بخواند اینها هم عیوب کمی نیستند. کروبی یک آخوند کهنهکار است که پیگیری صادقانه او در چانهزنی به همان اندازه بینظیر است که گاه یکدندگی او در کوبیدن اصلاحطلبان. او آدم بیشیلهپیلهای است. شفافیت او در معرفی کابینهاش بینظیر بوده است و میدانیم که شفافیت عنصر بسیار کمیاب و نایابی در جمهوری اسلامی است.
ث) کروبی تیمی بسیار قوی از نیروهای کارآمد دارد و حیف است این نیروها پشت خط بمانند. اوائل زمستان بود که هنگام به میدان آمدن مجدد خاتمی نوشتم باید از حضور یک کاندیدای تکنوکرات حمایت کرد و این تکنوکرات ها در تیم کروبی چهرههای قویتری هستند تا تیم موسوی. ای کاش اگر کرباسچی هم نه، خود دکتر نجفی از ابتدا به عنوان کاندیدای اصلاحطلبان میآمد و کسانی مانند کروبی، خاتمی و میرحسین پشت او جمع میشدند. همین موج سازیها را نه به این شدت طوفانی اما آنجا هم میشد کرد.
خلاصه کنم. رای به کروبی در دور اول در نهایت رای به تغییر (آنهم بیشترین تغییرات واقع بینانه ممکن) و حرکت به سمت همان آرمانهایی است که در توسعه سیاسی دنبالش هستیم. گرچه معتقد به تکنوکراسی هستم اما فراموش کردن توسعه سیاسی، شعار ایران برای همه ایرانیان و نیز عقب راندن استصواب و نهادهای انتصابی و دغدغه هایی از این دست است که موجب نگرانی است. چیزهایی که در میان همه هیاهوها، موج سازیها و مقابله با شارلاتانبازیهای مردکی نادان، دروغگو و خودشیفته که به خیال خودش دارد خدمت میکند، گم شد. بله. باید واقع بین بود. اصلاحات سیاسی ضعیف و نحیف شده و نباید توقع زیاد داشت، اما هدف را نباید گم کنیم. اعتدال سیاسی به معنی فراموش کردن آرمانهای توسعه سیاسی نباید باشد. ما اعتدال را گم کردهایم. واقعیت این است که علاقه من به موسوی، فرهنگی بودن او، مدیریت و پختگی و توانایی او در کار اجرایی سرجایش است اما هرچه کردم به اين جمع بندی نرسيدم که او بدون ملاحظه بخواهد تيم آينده خود را از کسانی غير از حلقه بسته دور و بر خود تشکیل دهد مگر اینکه مجبور به ائتلاف شود، موسوی فرد باهوشی است و زود سیگنالها را میگیرد اما تاکنون علیرغم همه حرکتهای مثبتی که در مواضع اصلاحطلبانه چند روز اخیر او دیدیم، هنوز از او در معرفی بخشی از تیم کاریاش شفافیت ندیدهایم و این نگرانی چندان رفع نشده. به عنوان مثال دوست نداریم بر خلاف شعار گردش نخبگان، دوباره سروکله کسانی مثل دکتر مرندی در وزارت بهداشت پیدا شود هرچند که کارنامه ای موفق داشته باشند در گذشته، دوست نداریم سروکله کسانی دیگر مثل همشهری بنده دکتر سید کاظم اکرمی به عنوان وزیر آموزش و پرورش پیدا شود که جمود فکری دارند. این آدمها اگر از پارکینگ و حیاط خلوت نظام دوباره برگردند - که در توانایی و خلوص نیتشان نسبت به تیم احمدی نژاد شک ندارم - ما برمیگردیم به دهه شصت، گیرم که رییس جمهورمان کمی بهروز شده باشد. ما به نیروهای جوان نیازمندیم، حتی کسانی مانند دوروبریهای محسن رضایی به نظرم بهتر از آن قهرمانان فسیل شده دوران جنگ هستند دیگران که جای خود دارند. (در پرانتز بگویم، دولت فدرالی، اتاقهای فکر، کابینه در سایه و ... ایدههای خوب و صددرصد عملی بود که از طرف رضایی مطرح شد، امیدوارم رییس جمهور آینده از کنار اینها به آسانی نگذرد)
رای من با وجود کاریزما نداشتن شیخ اصلاحات و منش خاص بیقاعده، کودکانه و روستایی او (بدون توهین به روستاییان)، در دور اول به کروبی خواهد بود به خاطر شفافیت خودش و مدرنتر و همهجانبهتر بودن برنامههایش( با توجه به دغدغه های توسعه سیاسی ولو معتدل و واقعبینانه)، در عین اینکه این رای را پیش از این از زاویه رای استراتژیک میدیدم اما اکنون به این نتیجه رسیده ام که برنامه کروبی نسبتاً برنامهای سودمندتر خواهد بود. این به معنی طرد و نفی نقاط قوت برنامه های میرحسین و جنبه مثبت موجسازی او نیست. شک ندارم که کروبی امکان پیروزی و رفتن به دور دوم را ندارد، شک ندارم که میرحسین برآمده از کار حزبی است و بیشتر اصلاح طلبان در اردوی او هستند و امیدوارم که میرحسین موفق شود.
رای دادن من به کروبی همراه است با حمایت از کروبی و موسوی همزمان. از رای آوردن موسوی هم در دور اول واقع بینانه خوشحال خواهم شد و امیدوارم صدای ما به گوش او برسد. رایم به کروبی را دهنکجی به موج سبز نمیدانم، رایم را فرصتی نخواهم کرد که هر روز از این به بعد یقه میرحسین را در صورت پیروزی بگیرم. رای دادن استراتژیک (کروبی در دور اول و موسوی در دور دوم در صورت راهیابی قریب به یقین او به دور دوم) را هم همچنان به دوستان تحریمی سابق، فعالان حقوق بشری و هواداران توسعه سیاسی با درنظر گرفتن دغدغه های دوستانی مانند حامد قدوسی عزیز - که در نوشته ای جداگانه به آن خواهم پرداخت - توصیه میکنم و خوشحال هستم که دوستان دیگری مانند نیما نامداری خودشان به همین نتیجه رسیدهاند و احتمالاً دوستانی مانند مهدی جامی هم آن را جالب توجه یافتهاند. خوشحال هستم که دوستانی تحریمی دارند به شرکت در انتخابات و خلاصی از شر رییس دولت فعلی و تفکر فکری در نظام اجرایی، میپیوندند. پیوستن همه ما به این جریان از چند ماه پیش تا امروز یعنی پیوستن به واقعبینی، اعتدال و پیگیری فعال مطالبات منطقیمان از امروز تا چهارسال آینده، اسیر جوسازی و فضای هیجانی نشویم. اگر روز جمعه هم باختیم، ما در دراز مدت پیروزیم. در این هیچ شکی ندارم.
در پایان: هنوز امیدوارم موسوی یک گام مهم به جلو و حرکت به سمت ائتلاف بردارد و از خیابانی کردن بیشتر فضا هم بپرهیزد. هرچند همین چند روز عدم درگیری بین هواداران، خودش نشان می دهد که جامعه ما در حال حرکت به سمت بلوغ سیاسی است و این اتفاق خجستهای است.
در حاشیه: در مورد رای دادن استراتژیک مفصل نوشتهام اما باز به آن خواهم افزود. مرخصی کاری خودم را جلو انداختهام که همین کارها را بکنم! این انتخابات بشدت داغ و نفسگیر شده از نظر حجم تولیدات نوشتاری، خبری و رسانهای.
Labels: سیاست, ما و انتخابات