ما و انتخابات (۷)
اشاره: بیمقدمه بروم سر اصل مطلب که انتخابات دارد از همهطرف و همهجا پر از حاشیه میشود.
الف) اولويتهای کاری برای رییس جمهور اينها هستند:
۱. بهبود اقتصاد و مديريت برنامهريزی
۲. حل مشکل رابطه ايران و آمريکا
۳. حل بحران هستهای
۴. تقویت رکن چهارم دموکراسی (مطبوعات و رسانهها)
۵. گسترش و نهادینه کردن آزادیهای سیاسی و حقوقبشری
میشود چیزهای دیگری را هم برجسته کرد یا به اینها افزود. مثلاً بهبود وضعیت نشر کتاب و مقابله با سانسور که در دل رکن چهارم میتواند قرار گیرد یا جداگانه مورد توجه باشد. این مجموعه حداقل اولویتها هستند و در عین حال کاملاً مستقل از هم نیستند و بلکه به هم وابستگی دارند. مثلاً اولویت دوم و سوم کاملاً بهم وابسته هستند. همینطور اول و دوم و نیز موارد واضح دیگر. کلید حل مشکلات به نظر میرسد، حل مشکل رابطه ایران و آمریکاست. تا این مشکل حل نشود عملاً پیشرفت پایداری در زمینه های دیگر ممکن است اتفاق نیافتد. شرح و بسط و استدلال مجال زیادی میخواهد اما همینقدر به اشاره گفتنی است که حل مشکل رابطه ایران و آمریکا در درون ایران نظام را از بن بست سیاسی و انزوا خارج خواهد کرد، تفکرات ایدئولوژیک در سطح حاکمیت و اقلیت ملت به تدریج کم رنگ خواهند شد و فضای احساس تکلیف و شریک غم مظلومان فلسطینی بودن در سیاست خارجی جای خود را کم کم به دیدگاه حفظ منافع ملی به طور پایدار خواهد داد، احساسی گری و دست به ریسک های پرخطر زدن و معاملهورزی مافیایی در سطح سیاست خارجی برای حفظ حکومت کم کم جای خود را به روابط پایدار و عقلانی در چارچوب منافع ملی خواهد زد. راه برای خروج از بنبست هستهای هموار خواهد شد، زمینه برای سرمایهگذاری خارجی به سرعت مهیا شده در کنار آن استفاده از تجارب بینالمللی خصوصاً در صنعت ایرانگردی و جلب جهانگردان کمکم مورد توجه قرار خواهد گرفت. ناگفته پیداست که اقتصاد و مدیریت برنامه ریزی هم از چند طریق و به چند عامل تقویت خواهد شد (مستقل از حرکت سریع به سمت بهبود وضع نابسامان اقتصاد که حتماً در اولویت اول است). به هر حال در این زمینه حرف زیاد است. به همین رو اساس و بنیان خواسته های و مطالبات دیگر هم به اقتصاد و بازگشت ایران به جامعه بینالمللی برمیگردد. شک نیست ایرانی که مشکل خودش را با آمریکا حل کرده و از فضای خصومت دست کم به فضای برقراری رابطه عادی برگشته باشد، کمتر خود را در مخمصه و فشار مجامع بین المللی و کشورهای غربی میبیند و میتواند به تدریج آزادیهای سیاسی بیشتری در چارچوب قانون اساسی فراهم کند. این فرآیند نیازمند زمان است.
اگر قرار باشد از اولویتهای بالا دو اولویت مهمتر و پایهایتر را انتخاب کرد همان دوتای اول خواهند بود به نظرم و در راس آن رسیدگی عاجل به وضعیت اقتصاد در اولویت خواهد بود تا با پیشرفت در حل مشکل رابطه ایران و آمریکا (به عنوان اولویتی کلیدی و استراتژیک) و در طول زمان مطالبات دیگر به تدریج تحقق پیدا کنند.
ب) اینکه کاندیدای ریاست جمهوری در مورد هولوکاست سیاسی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۷ چه نظری دارد در بحث انتخابات ریاست جمهوری اهمیت زیادی ندارد، ده ها اولویت دیگر وجود دارند که باید از کاندیداها پرسید و برنامههایشان را نقد کرد. به ویژه معتقدم که میرحسین موسوی بیش از اینکه در مورد هولوکاست سیاسی باید نظر بدهد که ضعیف و غیرقابل قبول هم ظاهر شده، باید در مورد حل مشکل رابطه ایران و آمریکا برنامه خودش را مشخص تبیین کند که متاسفانه این کار را انجام نداده است و در این زمینه از کروبی عقبتر است. البته هنوز فرصت هست و باید منتظر بود و دید - در شرایطی که اعلام نتایج تایید صلاحیتها از سوی شورای نگهبان به تعویق افتاده و جناب رهبری هم تا کنون سه بار در انتخابات صريحاً جانبدارانه اعلام موضع کرده است - میرحسین که به طور جدی دیگر کاندیدای مورد نظر رهبری نیست، در این مورد چه راهکاری خواهد آورد و در مورد حل مشکل رابطه ایران و آمریکا چه ابتکاراتی خواهد داشت.
پ) در مورد بهبود اقتصاد و مدیریت برنامهریزی، هردو کاندیدای اصلاحطلب کروبی و موسوی ادعا ميکنند که برنامه های زيادی دارند اما هنوز جزييات زيادی از اين برنامهها در نيامده. البته گفتگوی موسوی با اقتصاددانان اميدوارکننده بود و مديريت موسوی قابل کتمان نيست. زمينه نگرانی آنجاست که او نخواهد برنامه ها و توصيه های اقتصاددانان را بشنود که البته خودش ادعا کرده حتماً با آنها مشورت خواهد کرد. کروبی هم برنامه های اقتصادی خود را با مشورت با اين و آن گرفته است هرچند شعار سهام نفت او قدری پوپولیستی بود. در این موارد هم ما چیز زیادی متاسفانه از دو کاندیدا تا کنون نشنیدهایم و امیدواریم در دو هفته آینده در بحثها و مناظره ها برنامه ها مشخصتر شوند.
ت) واقعیت این است که انتخابات تا کنون بيشتر جنبه نمايشی داشته و هنوز وارد بررسی جدی بحثها در مورد اولويتها نشده است. ميرحسين موسوی و کروبی هنوز درست حسابی تيم کاری خودشان را معرفی نکردهاند و حتماً بايد چنين کاری را تا قبل از انتخابات انجام دهند. هم موسوی و هم کروبی ظاهراً حمایت احزاب را دارند که البته موسوی احزاب زیادتری را پشت سر خود دارد، اما معلوم نیست این احزاب چه نقشی در آینده به عهده خواهند گرفت حتی اگر به آنها نه به عنوان حزب بلکه به عنوان یک باند یا محفل نگاه کنیم. انتخابات ما هم متاثر از انتخابات آمریکا، انتخابات سلبریتیها شده است، البته حتی به کیفیت انتخابات آمریکا هم نرسیده است و بسیار نازل است. اهمیت انتخابات امسال و خلاصی از شر تفکر احمدینژادی به جای خود اما خود کمپین انتخاباتی امسال نه چندان داغ شده و نه چندان از برنامه ها خبری هست و از این نظر موجب نگرانی است.
به نظرم کسانی که روزنامهنگار هستند و حرفشان خریدار دارد، دورهم جمع شوند و در یک نامه دستهجمعی مثلاً ده سوال دقیق و مهم مطرح کنند و برای کاندیداها بفرستند و پیگیر جوابهای دقیق باشند. یک مصاحبه رودررو که یک فرصت عالی است و لازم است آنها بجد پیگیر مصاحبه مطبوعاتی کاندیداها با روزنامهنگاران برجسته باشند. دنبال قتل زهرا بنییعقوب و اعدامها در سال ۱۳۶۷ و اعدام دل آرا و غیرذالک یا پیگیری معرکهگیریهای عبدالکریم سروش و سوالاتی از انقلاب فرهنگی و اینها میشود بود، اما الان فرصت برای طرح سوالات مهمتر دارد از دست میرود. آن سوالات مهمتر را مرتبط با اولویتها باید پرسید و گریبان کاندیداها را بابت سوالهای مهمی مرتبط با برنامههایشان باید گرفت.
کسی که در این معرکه هنوز در رویاهای رمانتیک خودش غوطهور است یا گرفتار خودشیفتگی است و واقعبین نیست، جداً هیچ کم از احمدینژاد ندارد.
مرتبط: ما و انتخابات (۶)
Labels: سیاست, ما و انتخابات