هفتمين سالگرد تولد اولين وبلاگ فارسی
امروز هفتم سپتامبر (شانزدهم شهریور) است و وبلاگنویسی فارسی در این روز هفت ساله میشود. به همین مناسبت این پست را اختصاص میدهم به وبلاگها و نقدی کوچک:
الف) اين روز به سلمان جريری و همه دوستان بلاگنویس مبارک. در کنار اینهمه بازیهای وبلاگی، کاش بدون نیاز به هیچ دعوتی دوستان به بهانه این روز هم که شده، نقدی به کار خود می زدند، نگاهی به وبلاگهای دیگر داشتند، یادی از دیگران میکردند و نگاهی به یکسال گذشته خود میداشتند و برنامهای برای سال آینده خود میچیدند. گویا خود بلاگ، بلاگداری و بلاگنویسی برای بلاگنویسان خصوصاً بلاگرهای نوباوه و تازه از راه رسیده مهم نیست و این عجیب است.
ب) ممنون حسين درخشان هم هستيم بابت انتشار دفترچه راهنمای وبلاگنويسی و تشويق همگان به اين کار (کاری به مواضع و حرفهای عجیب یکی دو سال اخیر او ندارم). ایده "سردبیر: خودم" ایده خوبی بود که متاسفانه بد توسط مبدع آن به کار گرفته شد. کاش همه ما بلاگرها واقعاً یک "سردبیر: خودم" بودیم و همیشه تعدادی از نوشتههای ضعیف و بیمنطقمان را سردبیروار رد میکردیم و مانند یک سردبیر به نوشتههای خود پیش از انتشار ایرادات جدی میگرفتیم و هر پرتوپلایی را روی آنتن نمیفرستادیم. این خودسانسوری نیست، دقیقاً پاسداشت مسوولانه آزادی است.
پ) "وبلاگستان" دیگر آنقدر بزرگ و دراندشت شده که دیگر می شود گفت تحلیل و شبهنظریهپردازی در آنجا دیگر کاری عبث و ناصواب به نظر میآید اما چیزهایی مشهود است و تغییرات زیادی در مجموعه وبلاگها از دو سال پیش تا کنون اتفاق افتاده است. تا آنجا که میبینم و متوجه شدهام، وبلاگنویسهای تفننطلب و سرسرینویس بسیار زیاد شدهاند. بلاگرهای شخصینویس هم زیاد شدهاند و در میان آنها اروتیکنویسان "ساختارشکن" گاه جنجالی به پا میکنند و بازار بحث و نظر هم گرم میشود که البته معمولاً بحث به ابتذال کشیده میشود. باری وبلاگهای پرخواننده وبلاگهای آیتی هستند که متاسفانه گاه بوی تکنولوژیزدگی و مصرفگرایی از نوشتههای بعضی از این دوستان به مشام میرسد. وبلاگهایی که ایدههای نو داشتند و سوالاتی در حوزه نظر برمیانگیختند کمتر شدهاند یا خیلی دیربهدیر به روز میشوند. جریان سیال تولید و انتقال ایده و فکر در میان وبلاگها آشکارا کمتر شده است. ارتباط بین بلاگرها هم کمتر شده است و این ارتباط از طریق رسانههایی قدرتمند کانالیزهتر شده و پای قدرت بدجور در این بساط هم بهمیان کشیده شده است. البته و صدالبته بلاگرهای تخصصیتر در حوزه اقتصاد خوب عمل کردهاند و نوشتههای مفید و پرباری دارند. همینطور است وضعیت تعدادی از بلاگرهای ادبی و نیز طرفداران محیط زیست و "سبز" و تعدادی از دوستان هوادار نفیخشونت. اما در کل متاسفانه بلاگرهایی که برای نوشته خود کار و مطالعه غیروبلاگی و ساعتها فکر و تحقیق میکنند بسیار کمتر شدهاند. بدتر این است که برای بعضی از دوستان جدی و فعال در بیرون حوزه وبلاگنویسی، کار وبلاگی تبدیل شده محلی برای خنده، شوخی، سرگرمی، بازیگوشی یا گاه مسخره کردن آدمهای جدی. اگر کسی میخواهد به خودش و دیگران دروغ بگوید و برای خودشیرینی و مشتری جمع کنی - بخوانید سلطه و القا و استیلا - ، قربان صدقه "وبلاگستان" (کلمه ای که دیگر باید در به کاربردنش جداً بدبین بود که بندش سخت وصل است به پای قدرتطلبی) برود به خودش مربوط است. متاسف هستم که بگویم نسل جدید بلاگرها گاه وقت خودشان را به جای مطالعه بیرون از فضای وبلاگی، در سایتهای خبری یا رسانه های مواجببگیر ولی ایرونیشده، پای جنگ و جدلهای سبک و بیحاصل کامنتی یا تولید و نقد تعدادی از نوشتههای سرسری و بزندرروی رسانهها تلف میکنند. این تمرین دموکراسی نیست. این نمایش تنبلی ما ایرانیان در کار کردن جدی و مهمترین نشانه فرصتطلبی، رقابتجویی و جوزدگی است، متاسفانه گاه دیده میشود که بعضی از حضرات نویسندگان حرفهای و روشنفکران هم که در خارج از کشور تنها ماندهاند، پای این بساط بازی نشستهاند و گهگاه نمایشی میدهند که فراموش نشوند.
ت) شاید متاسفانه ما بلاگرها از روشنفکری و نویسندگی تنها نوشتنش را یاد گرفتهایم. حال اینکه باید خواند خواند و خواند و فکر کرد و اندیشید و محک زد، بعد مختصری هم نوشت. متاسفانه به علت حجم زیاد تولید نوشتههای وبلاگی جستجو برای مطلب مورد نیاز و مفید، به کاری شاق و بسیار وقتگیر تبدیل شده است. در عجبم ما که به غذای خود حساس هستیم، ما که از سرویس رستورانها در رنج و عذاب هستیم و جریان "مبارزه با بیشعوری" راه انداختهایم چرا فکر غذای فکر خود نیستیم و حرکتی در این زمینه راه نمیاندازیم که برای یافتن یک وعده غذای فکری مناسب، ساعتها سرگردان نباشیم و صدها قاشق غذاهای مختلف و گاه بیفایده و مسموم را نچشیم. نمیدانم. اما بیایید کمتر بنویسیم و گزیدهتر. وبلاگهای مفید کدام هستند؟ بیایید همه (از جمله خود من) از آنها بیاموزیم.
در کمال تواضع و فروتنی مفتخر هستم که ایده نامگذاری روز تولد وبلاگ سلمان به عنوان "روز تولد اولین وبلاگ فارسی" و "جشن تولد وبلاگهای فارسی" با همت و یاری دوستان از بنده بوده و بنا به رسمی قدیمی هرسال تعدادی از وبلاگ های خواندنی را معرفی میکردم و دیگر دوستان را نیز تشویق مینمودم که چنین کنند (انتخاب کنید تا دیگران برایتان انتخاب نکنند). بگذریم. امسال یادی از تعدادی از دوستان قدیم خواهم کرد. یاد بلاگرهای عزیز قدیمی که دیگر نمینویسند مانند: ناصر خالدیان (نقطه تهخط)، حمیدرضا زندی (رازیگر)، مسعود برجیان (پیام ایرانیان)، علیرضا تمدن (بر ما چه گذشت؟)، حسن جعفری (زوال)، بابای عرفان (شادی شاعرانه) و نیز همه دوستان عزیز فانوسنویس و تعدادی از دوستان عزیز دیگر که الان ممکن است با شرمندگی نامشان در ذهنم نمانده باشد، بخیر باد و هرکجا هستند سلامت و شادی برایشان آرزومندم.
مجدداً روز تولد اولین وبلاگ فارسی مبارک باد. امیدوارم بیش از پیش در وبلاگهایمان نوشتههای مفید، گزیده، خواندنی و زیبا بخوانیم.
Labels: جامعه, رسانه, وبلاگ