به بهانه بحران كتاب در ایران
از وضعیت كتاب و كتابخوانی در ایران مشاهده بدون واسطهای ندارم. اما به گمانم بخشی از ماجرا را دست كم به گردن كسی نمیشود انداخت الا تحولات جهانی نشر دیجیتالی و جایگزینی تدریجی صنعت چاپ كتاب با كتابهای الكترونیك در كنار كم شدن علاقمندی به خواندن كتاب در مقابل خواندن در عرصه آنلاین: مقالات و داستانهای كوتاه، بلاگ و توییت و فیسبوك.
جامعه جوان ایران در میان همه محدودیتها و موانعی كه پیش رویش قرار داده میشود، متاثر از تحولات جامعه جهانی و مولفههای جهانی شدن هم هست. علاقمندی به كتاب در میان این همه زمینه برای خواندن و دانستن سریع در عصر اینترنت، بیش از یك علاقمندی ساده است، نوعی شوق خاص میخواهد، یا مرتبط با حرفه و كار یا به عشق و علاقه در زمینه خاص، گمان نكنم بحران كتابخوانی جهانی دامنگیر این گروه از جامعه شود چه در ایران چه در جای دیگر هرچند كه موانع و مشكلاتی كه الان در صنعت كتاب در ایران هست ورای اینهاست، سانسور و اقتصاد ورشكسته نشر و قیمت كاغذ و ناامیدی قشر آگاه و اگاهی دهنده جامعه ار روند تحولات و چندین و چند عامل دیگر همه موجب گسترش چنین شرایط نگرانكنندهای شدهاند.
در عین حال یادمان باشد كه قرار هم نیست مثلاً نیمی از مردم كتابخوان باشند، بله از متوسط جهانی خیلی كمتر هستیم اما در مجموع فكر كنم كه وضع آگاهی سیاسی یا در حوزه اندیشه و نظر در جامعه ما به آن تناسبی كه آمار و تیراژ نشر كتاب نشان میدهد، بد نیست. در مجموع بخشی از جامعه جوان ایران را حداقل كسانی كه در عرصه مجازی فعال هستند، فعالتر و آگاهتر از همنسلان خود در كشورهای دیگر دنیا میبینم. در عین حال كه قبول دارم جامعه ایران تنوع و تكثر زیادی پیدا كرده است.
مساله انتقال آگاهی عمومی در سطح جامعه به عوامل دیگری هم بستگی دارد مانند آموزش عمومی، آموزش و پرورش، دانشگاهها و رسانهها در قابل همگانیتر و آسانتركردن آگاهی و دانش به زبان قابل فهم تر برای مردم. خوب طبیعتاً كتاب هم نقش مهمی دارد، اما گاهی ما كتاب را به عنوان ابزاری فقط در جهت خدمت به متخصصها و اهالی فن و صاحبنظران آن زمینه میبینیم و چندان به كتاب به عنوان یك ابزار آگاهیبخش كلی و رقیق و عمومی در كنار كارهای جدی و تخصصی و ماندگار نگاه نمیكنیم. حال اینكه كتاب هم انواع و اقسام گوناگون دارد و این تكثر و تنوع اشكالی هم ندارد. صد البته كتاب حتماً در این گردش و توزیع آگاهی و آموزش عمومی نقش بدون انكار دارد.
برگردم به موضوع. با نگاه دوستان مشكلی ندارم البته و بر اساس چیزی كه میگویند حتماً جای نگرانی بیشتر هم هست، امیدوارم حكومت به بهانه های مختلف این فضا را محدود نكند. این بهانهای شد كه از زوایای دیگری هم قدری به موضوع نگاه كنم.
شاید بشود گفت كه نگران بحران فقر آموزش عمومی اجتماعی در جامعه هم باید بود.
دوستان در حلقه گفتگو بحث را بازتر كردهاند:
فاطمه ستوده در ابرآبی (*)
مهدی جامی در سیبستان (*)
رضا شكراللهی در خوابگرد (*)
آرش بهمنی در مرثیههای خاك (*)
سامالدین ضیایی در تارنوشت (*)
صفحه فیسبوكی حلقه (*)
Labels: جامعه, حلقه بلاگی گفتگو, فرهنگ