به بهانه تماشای اعدام
سروصدای زیادی به پا كرده تماشای اعدام ساعت پنج صبح در گلشهر كرج. در عین این تعجب ورزیدنها كه نامعقول هم نیست، نتیجهگیریهای زیادی به همه جامعه ایرانی تعمیم داده میشود. این هم درست نیست. خوب بعضی ها هم دوست دارند پیش خودشان فكر كنند كه جامعه در حال فروپاشی است. جامعه شناس نیستم اما دوست دارم بفهمم فروپاشی اجتماعی یعنی چه؟ حدود بیست و پنج سال پیش، در گوهردشت كرج سنگسار میكردند و شنیدم كه بلوك سیمانی هم به سر "زناكار" بیچاره میكوبیدند كه آدم هم نكشته بود، آنموقع ادعای "فروپاشی اجتماعی" نبود. بود؟
بعد از فروپاشی سیاسی شوروی، جامعه دچار بحران شد، از هرج و مرج و بیقانونی بگیر تا فقر اقتصادی و سربرآوردن مافیاها و طبقه نوظهور. الان كه به روسیه نگاه بكنید، معمولاً كمونیستهای قدیمی و پیر و بوروكرات هستند كه معتقدند شوروی و روسیه نابود شدند. اما واقعاً "فروپاشی اجتماعی" شد؟ گمان نكنم. بله مافیا هم هست و الیگارشی آدمهای امنیتی و سرداران سپاه كا گ ب سابق هم هست و معضلات فراوان اما فروپاشی جامعه؟ با نسل جدید روسها حرف زدهاید؟ امیدوارند و مغرور درست عین برزیلیها و دنبال سازندگی و پیشرفتند. درست مثل ما هم قدری "سندروم امپراطوری" دارند.
ما، مای روشنفكر یا علاقمند به مطالعه یا اهل رسانه خارج آمده یا داخل مانده، شاید عوض شده باشیم، اما درصد قابل توجهی از مردم ایران هستند كه عوض نشدهاند، عوض هم نمیشوند، عوض كردنشان هم نه كار معقولی است نه شدنی نه اخلاقی و نه عادلانه. بسازیم با این واقعیت.
بدوبیراه گفتن به حكومت یا به جامعه یا به قدرتهای خارجی به هردلیل و به هر بهانه و از متلك عادل و كرنر كاتدار علی كریمی و روسری فلان بازیگر یك كنشگری در گفتمان جنبش آزادیخواهی و دموكراسیجویی ساختن و از اسیدپاشی و طناب دار و چاقو حكم به فروپاشی اجتماعی دادن و یا كار رژیم را تمام شده دیدن یا حكم به مبارزه با رژیم دادن، همه بیش از هر چیز به نظرم تلاش برای تشفیخاطر است. در اینجا در مورد جنایات رژیم جمهوری اسلامی بحث نمیكنیم اما ما در این میانه آشفتهایم و بلاتكلیف، هی میخواهیم آنچه را كه در جامعه پیچیده ایران در دنیایی چنین متغیر و پرشتاب جهانیشده میگذرد، تا میتوانیم سادهتر و مطابق عینك خود ببینیم و در قالب سه چهار فرمول ساده تحلیل و پیشبینی كنیم. این جهد و كوشش البته اگر باپشتوانه و منسجم باشد، كار نامشروع و نامعقولی نیست به شرط اینكه سه چهار عامل كلیدی را به پشتوانه استدلالها و تحقیقهای روشن و نه حوادث و تحلیلهای احساسی مشخص كنیم و ریشهیابی نماییم و در یك رویكرد منسجم اگر به نتایجی میرسیم، در هرحال آنها را ساده شده، نادقیق، غیرقطعی، ناكامل، ناپیشگویانه و تنها از بعد خاصی بدانیم. ما در جهانی چند ده بعدی زندگی میكنیم.
بیشتر دوست دارم ببینم طرفداران تز "فروپاشی اجتماعی" دقیقاً چه میگویند، خیلی این معنا برایم روشن نیست و البته استدلالها و مطالعاتی قرص و محكم هم نخواندهام. ظاهراً حسین قاضیان هم - كه جامعه شناس دقیقی بوده - اخیراً در جایی اشارهای به این مفهوم كرده است، اگر شما چیزی در این مورد مستدل دیدید دریغ نكنید. با هم بخوانیم!
همین.
Labels: جامعه, حقوق بشر, شگفتیها, فرهنگ