عنوانش را خودت بگذار
با اینكه در تلخنویسی و انتقاد از رفتار سیاسی ما مردم مبتنی بر رقابتجویی و لجبازی و دمدمی مزاجی، صفحهها سیاه كردهام اما در این چند روز از حیرانی به خود میپیچم. كجا رفتند سبزهای آتشی و احساساتی؟ كجا رفتند اهالی تجمعات، فعالان سیاسی حامی جنبش چه شدند؟ حقوق بشریها كجایند؟ روشنفكران دینی، سكولار، محققین دانشگاهی، دانشجویان خارج از كشور، شبكههای سبز، اهالی رسانه و همه مردمی كه شیخ و مهندس را شیر میكردند كه بمانند و كوتاه نیایند و خیانت نكنند، آنهایشان كه امكان حرف زدن دارند، الان چرا خفقان مرگ گرفتهاند؟
یعنی میر و شیخ و همسران شیردلشان، اندازه كبری رحمانپور، شهلا جاهد و سكینه محمدی آشتیانی ارزش توجه و اعتراض نداشتند؟ ای وای بر تكتك ما مردم ایرانی نخبهكش! ای وای بر ما ...
زیاده عرضی نیست، امیدوارم كه چند نفری از این خیل عظیم میلیونی خارج از كشوری یا كسانی كه داخل كشور امكان حرف زدن داشته باشند، به جای تعیین نوبت برای رفتن سیدعلی، عجالتاً خواستار محاكمه عادلانه رهبران جنبش خودشان شوند. بقیه این همه كار گنده گنده پیشكش. از این مسخرهتر نمیشود كه بنده مجبورم یادآوری كنم دغدغه امروز ما دو سه جمله قابل انتقاد عطاءالله مهاجرانی سیاس و فرصتطلب نیست. دوستان یادمان نرفته كه: رهبران جنبش را آدم ربایان حكومتی حبس كردهاند. هیچ خبری هم ازشان نداریم. آیا عقل و شعور سیاسی نمیگوید باید دست كم واكنشی نشان داد و پای آن واكنش هم ایستاد؟ كسی جواب این سوال را میداند یا مخالف است، لطف كند و منت برسر بنده نادان بگذارد و از گمراهی نجاتم دهد.
راه دشوار آزادی به گمان شما آیا با ما ملت هردم-به-یك-مزاج و این اخلاق سیاسی- اجتماعی غیرقابل قبولمان و این رفتارهای غیرمسوولانه تكتكمان، اساساً قابل پیمودن است؟ جوابش را نمیدانم اما امیدوارم كه پاسخ قدری به سمت و سوی مثبت بودن متمایل باشد. امیدوارم سرانجام به جایی برسیم از این تكرار مكررات. امیدوارم از شكستها درس بگیریم.
جز اینكه سكوت كنم و هرازچندگاه كار غیراخلاقی و غیرعقلاییمان را یادآوری كنم و منتقد باشم، كاری دیگری از دستم برنمی آید، باز تاكید دارم اگر كسی در این شرایط كار بهتری بلد است لطف كند آنرا با صداقت و به صراحت تشریح كند و پا پیش بگذارد تا دیگران و از جمله بنده همراهش شویم.
Labels: سیاست