جان دكتر شهریاری هم به اندازه شهلا جاهد، شیرین بود
مختصر و مفید عرض كنم از سكوت عرصه رسانهای به ویژه رسانههای شهروندی و خرده رسانهها، بلاگدارن، اهالی كامنتگذار و پیامنویس شبكههای اجتماعی و كلاً فعالان عرصه نت، در محكومیت اقدام تروریستی علیه استادان فیزیك در مقام مقایسه نسبت به ابراز انزجار و نفرت نسبت به اعدام شهلا جاهد و موج خشم عمومی نسبت به این پرونده سخت حیرتزده هستم.
هرچه بود این اقدام تروریستی جان یك انسان را گرفته چند نفر را هم زخمی كرده. گیرم آن انسان كشته شده، اصلاً سپاهی و پژوهشگر در كارهای هستهای بوده باشد. آیا اقدام تروریستی علیه یك آدم پژوهشگر محكوم هست یا نه؟ آیا این همه ابراز تنفر نسبت به گرفتن جان انسانهای مجرم، كه یا آدم كشتهاند یا شراكت در كشتن جان آدمها كردهاند، كه كار پسندیده ای هم هست، نباید منجر به واكنش نسبت به اقدام تروریستی كور شود؟ نباید اگر آن اجرای حكم دادگاه را محكوم میكنیم به طریق اولی اقدام تروریستی را هم اگه نه بیشتر دست كم به همان اندازه، محكوم كنیم؟
از این همه سانتیمانتالیسم و رمانتیسیسم در "ضد اعدام بودن" و در عین حال سكوت در برابر كشتن شهروندان در خیابان در كنار همسرشان، بشدت حیرت زده هستم. از خودم میپرسم، ما به كجا داریم میرویم؟
دنیای اطلاعرسانی جایی است كه تحت تاثیر هژمونی رسانههای كلان است، چنانكه بنده و جنابعالی اشكریزان و با تمام احساساتمان ( كه پاك و قابل ارزش و تقدیر هم هست) به نحو گزینشی یك كیس و مورد را برمیگزینیم و اعلام عزای عمومی میكنیم و در خرده رسانههایمان مشغول مویه میشویم، اما از كیس بدتر و غیرانسانیتر (دعوا نداریم بیاییم بگوییم دست كم به همان اندازه غیرانسانی) غافل میشویم. اجازه بدهید از چنین دنیایی به ظاهر آزاد در عرصه اطلاعرسانی بترسم.
خیلی امیدوار كننده نیست. اما امیدوارم دفعه بعد كه بزرگمردی مانند عمادالدین باقی را دوباره در زندان كردند، حساسیت ما به حقوق بشر كمتر تحت تاثیر جوسازی و هژمونی رسانهای و به بیان ساده تر مدشدن یكی دو سوژه روز و فراموشی اتفاقات دیگر باشد و جان همه آدمها حتی بازجوهای علاقمند به بریدن پنج سال زندان را محترم و شیرین بدانیم و بنامیم چه رسد به بقیه آدمهای عادی ایرانی كه ممكن است جور دیگری فكر كنند.
Labels: حقوق بشر, رسانه