شکست در ناامیدی است
کمکم روحيه احساسیگری ایرانی، پیگیر نبودن و تنبلی در کنار ناامیدی و حس بیهوده دانستن همه فعالیتها دارد بر کسانی مستولی میشود. این یک سم مهلک است. این بزرگترین اشتباه و ناخواسته در ردیف حمایت از حکومت کودتا و آب به آسیاب ریختن غاصبان فاشیست است. ناامید نشویم. شکست در نااميدی است
دوستانی میگویند، همه چیز تمام شد و از کاندیداها هم کاری دیگر برنمیآید. این اشتباه است. همه چیز تازه از این به بعد در این راه طولانی و نفس گیر شروع شده است. پاشیدن گرد ناامیدی به دیگران و فرستادن امواج منفی این روزها یک جنایت است. عده معدودی از سیاسیون بیخرد و بیاخلاق و تندرو متاسفانه اکثر آنها پهلویطلبها، (اشتباه نشود که با سلطنتطلبی و پهلویطلبی هیچ مشکلی ندارم. این دوستان هم خوب است وزن خودشان را در جامعه ایران و نه فقط در لسآنجلس ببینند و چشمهایشان را باز کنند)، کمونیست های کارگری و مجاهدین خلق که تا قبل از انتخابات شرکت در آن را مضحکه میکردند و امروز در اینجا و آنجا دنبال سهمخواهی و کوبیدن موسوی و کروبی هستند، همه چیز را تخطئه میکنند و چون علی خامنهای - هرچند دشمن اویند - دنبال دزدیدن رای و نظر مردم هستند، فرمانهای ابلهانه تسخیر صداوسیما و بیت رهبری میدهند، ما شریک کارهای تباه و غیراخلاقی آنها نباشیم و منفیبافی نکنیم. بله موسوی و کروبی در چارچوب نظام دیگر از جایی بیشتر نمی توانند بروند. قرار هم نبود که آنها کار حکومت را یکسره کنند. گول نخوریم. توقعات را بالا نبریم. این جمع متحد را هزار شعبه نکنیم و به هزار بیراهه نکشانیم. راه دشوار و بسیار پرخطر است. پیگیر باشیم و از هر فرصتی برای رسوا کردن کودتاچیان استفاده کنیم. جنبش مدنی اعتماد بنفس خود را بعد از گذار از دورانی کوتاه خیلی سریع بدست خواهد آورد. این مثل روز روشن است.
دوستانی ميگويند، باز برگشتيم به دوران سياه ديکتاتوری به طور کامل. اولاً کامل برنگشته ايم، اگر هم برگشته باشيم هم از تجربه گذشته استفاده ميکنيم و هم بلد هستيم که چطور آرام آرام اين وضعيت را به نحوی که به ديکتاتوری ديگری مبدل نشود تغيير دهيم. برماست، برماست برماست که مقاومت کنیم ولو اگر شده با مثبت اندیشی و حفظ روحیه. وا ندهیم. ما بسیاریم.
دوستانی ميگويند، اينکارها ديگر ثمری ندارد، نميدانم کدام کارها ثمری ندارد، معتقدم که این حرکت اگر همین الان هم تمام شده باشد که نشده تا همین امروز ثمرات و دستاوردهای زیادی داشته. شخصاً که یک سازمان دهنده و اکتیویست نیستم اما در حد خود میکوشم که از حق و حقیقت دفاع کنم، پیگیر باشم، ساکت و بیتفاوت ننشینم. در اين شرايط سخت و نااميد کننده، کاملاً بر بنده روشن است که بايد ايستاد و از هرروش برای آگاهسازی استفاده کرد. هیچ زمانی چون الان بر بنده روشن نبوده است که نوشتن یکی از مهمترین و موثرترین کارهاست. وبلاگها زنجيرهای بی پايان از رسانههایی کوچک هستند که همهجانبه برهم اثر ميگذارند. یک درصد هم وبلاگ نویسی برجایی اثر داشته باشد (که بسیار بیش از این است) باز ارزش ایستادگی را دارد. ما در این دوران تاریخی گیر کردهایم و به هرحال باید تلاش کنیم حتی در حد نوشتن و فعالیتهای فرهنگی دست کم شرمنده تاریخ نباشیم مگر اینکه بکل لایشعر شویم و بخشی از وجود و خود واقعی خودمان را که ایرانی است کتمان کنیم. کاری که دیدیم شدنی نیست. ما هرکجا که باشیم به هرحال ایرانی هستیم و علاوه برآن ارزش های انسانی و اخلاقی حکم میکنند که بمانیم.
باید بمانیم و تاثیر مثبت ناچیز هم که شده بگذاریم. جنبش سبز، جنبش اطلاع رسانی هم بود. هوشيار باشيم و اسیر امواج منفی درون و بیرون نشویم. بايد ماند و ايستاد. با اینکه نه نویسنده هستم و نه ژورنالیست و حرفهام چیز دیگر است، اما خواهم نوشت و البته گزيدهگويی و مثبتاندیشی خود را در کنار نقدهای حداقلی هم حفظ خواهم کرد. انتظار تغيير سريع را هم ندارم و بشدت واقعبينی را بايد حفظ کرد. بلاگداران و بلاگنویسان عزیز خصوصاً قدیمیترها که شناخت بیشتری از هم دارند، اگر در این راه هستند، همکاری و هماهنگی بیشتری با هم داشته باشند.
باشیم، بمانیم و مستمر و هوشیارانه بنویسیم. هر ایرانی اگر دلسوز است و میخواهد کاری بکند، باید دست کم روزی یکساعت از وقت خود را از الان تا آخر عمرش هرروز به پیگیری و خواندن و نوشتن اختصاص دهد. باید هرکس آماده کمک مالی کم ولی مستمر باشد. استمرار و امیدواری شرط موفقیت است. دانشجویان ما، استادان ما در هر سخنرانی و پرزنتیشن برای ده ثانیه هم که شده اشاره ای به کودتای بیست و دوم خرداد کنند، یک صفحه پاورپوینت نشان بدهند. این چیزها اثرات بسیار زیادی دارند. خیلی از مردم فهیم دیگر نقاط دنیا پیگیر ماجرا هستند و این عین بیاخلاقی است که ناامید شویم و بر این منهاج هم دیگران را ناامید کنیم. پیران سیاسیمان را در تاریخ ببینید که از صد و دوسال پیش برای آزادی نالیدند اما تا لحظه آخر امیدوار بودند. ما در تمرین مدارا و کار جمعی کمکم افق خوبی را داریم میبینیم. ناامید نشویم. ما توانستیم که این سد را بشکنیم و میتوانیم باز هم بیشتر در کار جمعی موفق باشیم.
ما توانستیم. باور کنید که ما باز به طرق دیگر میتوانیم. اتحاد خود را حفظ کنیم. این جنبش جوانان بیخشونت اما حقجو و پیگیر را بفهمیم و درک کنیم. اینکه کی ما به جمهوری تمام عیار و دولت سکولار میرسیم، الان به ما مربوط نیست. کاری است که فعلاً زمینه آن هم آماده نیست، مگر اینکه بخواهیم چون فاشیستها رای و نظر مردم را بدزدیم و دکانی برای خودمان باز کنیم. ما الان یک وظیفه داریم. ما در زمان حال اخلاقاً موظف به مقاومت نامحدود اما مدنی برای رسیدن به خواسته مشخص و محدود ابطال انتخابات و نامشروع دانستن دولت کودتای علی خامنهای، هستیم و جز این نباید به چیز دیگری فکر کنیم.
Labels: سیاست