برای فردا چه باید کرد؟
سلام بر شهدای راه جمهوری!
وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
حکومت فاشیستی در جواب فریاد، گلوله تحویل میدهد.
خبرها به حد کافی غمبار و دهشتناک بود. گفته میشود تا این لحظه حدود بیست نفر کشته شده اند و تعدادی آمار کشتگان را بیشتر از این هم میدانند. واقعاً باید تاسف خورد که بعد از یکصدسال مشروطه خواهی، عدالتخواهی و پیگیری حاکمیت قانون در این کشور هنوز برای عقیده، برای نظر، برای رای آدم میکشند و خون میریزند. امروز روز عزای ملت و دفن جمهوری بود.
فردا اما روزی است که نباید نشست و زانوی غم و ماتم بغل کرد. باید ایستاد و از حق و حقانیت هرچه که هست به هر روش کم خطر که شده (حتی با نوشتن شعار روی اسکناسها، اعتصاب، نافرمانی آرام و مسالمت آمیز) دفاع کرد. حقگویی و حقجویی را نباید کنار گذاشت و نباید ناامید شد و به کنج عزلت خزید.
اما ابتدا سخنی دارم با هواداران احمدینژاد که گمان نبرند با آنها دشمن هستیم:
این بچه هایی که به هوای مبارزه با فساد مالی، سوءاستفاده از قدرت و مبارزه با زورگویان عالم فعال هستند، باید دیگر حواسشان باشد زیر علم چه کسانی دارند سینه میزنند. ببینند و خوب چشمهایشان را باز کنند که شک ندارم هشتاد درصدشان بزودی از اقدام خود پشیمان میشوند، اگر این دوستان قدری به خود بیایند، میبینند که جواب حرف حرف است و گلوله و چماق و قمه و باتون برقی و سنگ و گاز اشک آور نیست. جان آدمی عزیز است. اگر کسی دین و ایمان دارد، اگر کسی شرف دارد، باید بداند که کشتن یک نفر آدم به اندازه کشتن یک جامعه است. گرفتن جان انسانهای بیگناه بدترین جرم و بدترین گناه است. اگر کسی از هواداران احمدینژاد قدری انصاف داشته باشد، حتی اگر هم معتقد باشد که صحنه گردان موج سبز دزدها و کسانی مانند هاشمی هستند، بالاخره باید ببیند جواب سوالات جدی و ایرادات مهمی که بالاخره بخش قابل توجهی از مردم شهرنشین و تحصیل کرده و متخصص و کارشناس از انتخابات دارند و دلایل و ایرادهایی جدی که ستادهای کاندیداها به این انتخابات وارد کرده اند و جواب نگرفته اند و به جایش تحقیر و استهزا شنیدند و کتک خوردند و گازاشک آور و گلوله، بیایند ببینند آیا این انصاف است؟ آیا این مردم دنبال براندازی و گذاشتن کشور در دامن صهیونیستها بودند؟ آیا آنها دنبال استبداد بودند که متهم به استبداد میشوند؟ اصلاً بیایند فکر کنند که شاید احتمال تقلب هست، شاید جدی باشد. آیا باید جواب را با گلوله آنهم گلوله به صورت و سینه و به قصد کشت داد؟ وجدانتان را داور میگیرم.
مگر قرار است که رای بدهیم و برویم خانه بنشینیم و هیچ نپرسیم؟ رای میدهیم که بپرسیم و خادم ملت را انتخاب کنیم و از او از این به بعد بابت هرکارش پاسخ بخواهیم. مگر حق پرسیدن از نحوه برگزاری انتخابات جرم است و باید جوابش را با گلوله داد؟ از همه هواداران احمدی نژاد و علاقمندان به رهبری میپرسم و وجدان و ایمانشان را گواه میگیرم - که میدانم تعدادی اینجا را میخوانند - بیایند و وجداناً از خودشان بپرسند چرا حاکمیت حاضر نیست صادقانه به سوالات مردم جواب بدهد. چطور به گفته رهبری مناظره ها عالی و خوب بود و بايد ادامه پيدا کند. چرا و واقعاً چرا صداو سيما و رسانه های رسمی کشور از بيان حقيقت ابا دارند؟ چرا روزنامه ها و رسانه ها را زیر فشار بیسابقه میگیرند؟ چرا اجازه توزیع روزنامه ها را نمیدهند؟ مگر روزنامه، شبنامه چریکهای خرابکار است؟ چیزی نوشته اند و اگر برحق نیستند، جوابشان را بدهند و شما هم بدهید و کنفشان کنید و افشایشان کنید. چرا چنین نمیکنند و به جایش روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و نخبگان را دستگیر میکنند؟ چرا شبکه های مخابرات را مختل و قطع میکنند؟ کارشناسانی از گروههای مختلف در بین خود مردم و متدینین را دعوت نمیکنند که بیایند و نظرات دو گروه را در علیه و له ادعای تقلب همه جانبه در انتخابات در رسانه ملی مطرح کنند؟ چرا رهبری که صدا و سیما را در دست دارد اجازه چنین چیزی را نمیدهد؟ در یک کلام از این دوستان میپرسم، آیا این حکومت عدل علوی است؟
مگر شما پايبند به انصاف و اخلاقيات دين نيستيد؟ مگر پيرو حسين نيستيد که اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد. شما که دين هم داريد و ساکتيد و بعضاً از کشتار مردم و پيروزی جريان فاشيسم شاديد؟ اکثر شما گناهی نداريد و با کسانی از شما حرف زده ام و میشناسمتان. بعداً پشيمان خواهيد شد. افسوس که آن روز دير است. فقط بدانيد که فاشيسم، شما را با توجيه اينکه هرکار که بکنيم امام زمان راضی است و پشتيبانی ميکند (توجیهی که صددرصد ضدمهدوی، ضددینی و باطل است و مغایر ویژگیهای عصر غیبت) به کژراهه ای کشانده است که بزودی خواهيد ديد اين نکبت چطور دامن خيلی از همانهايی را که می پرستيد هم خواهد گرفت. شما ديديد که جناح تماميت خواه، بخشی از نیروهای درون نظام و یاران انقلاب را یکبار دیگر از قطار انقلاب پیاده کرد. منتظر باشید و ببینید که این قطار چگونه البته متاسفانه به نحوی هزینهبر بعد از درگیری در درون خود فاشیستها از ریل خارج و واژگون خواهد شد.
" فقيه، اگر يك كلمه دروغ بگويد، يك قدم بر خلاف بگذارد، ولايت ندارد." (آیتالله خمينى، صحيفه امام، ج11، ص306)
"با هرگونه انحراف فكرى يا عملى، شخص به صورت قهرى معزول است و پيش از آنكه مردم به عدم صلاحيّت وى رأى دهند، خود بهخود ساقط مىشود و البته مردم هم بايد قدرت را از دست او بگيرند." (آیتالله خمينى، صحيفه امام، ج11، ص306)*
چند جمله هم برای همه دوستان:
در سرنگونی این حکومت زورگو نه در کوتاه مدت و چندماهه بلکه در میان مدت دیگر هیچ شکی ندارم و البته خوشحال هم نیستم زیرا کاری هزینه بردار خواهد بود. حکومتی که فاشیستی شد، خود موجب نابودی خودش خواهد بود و به همت و تلاش همه مردم و نیروهای آزادیخواه حاکمیت ملی (دولتی سکولار برآمده از رای ملتی که نیمی از آنان دغدغه دین دارند) برقرار خواهد شد. تصور وجود جمهوری اسلامی بدون حضرت آقای خامنهای امکانپذیر شده است و این دستاورد کمی نیست. جنبش دموکراسی خواه میتواند و باید هوادار جنبش مبارزه مسالمت آمیز انتخاباتی در ایران باشد و همه برای اتحاد و انسجام بیشتر تلاش کنیم. داخلی و خارجی، دینی و سکولار، مشروطه خواه و جمهوری خواه و طرفدار قانون اساسی جمهوری اسلامی همه با هم متحد شوند و شک ندارم که اینکار به تدریج انجام خواهد شد. به همت رهبر فرزانه معلوم شد که با وجود ایشان امکان مصالحه در درون حکومت مطلقه و فاشیستی ایشان دیگر وجود ندارد هرچند که میتوان چارچوبهای خوبی از درون جمهوری اسلامی را حفظ کرد. می توان راه تاریخی مشروطه و آرمانهای انقلاب ۵۷ را ادامه داد و در خط سیدعلی خامنهای و اعوان و انصارش در آن قطار جهنمی هم نبود. مبارزه بی خشونت، آگاه ساز، روشنگر، مستمر و آرام، تبیین کننده خواسته های محدود و مقاومت و تلاش نامحدود برای پیشبرد آنها، مبارزه ای است که اکنون هم رهبر جنبش دارد و هم ویژن و از آن مهمتر اینکه رهبرش هم در یک فرآیند سیاسی اجتماعی فرهمندی پیدا کرده و او هم صاحب ویژن است و در مبارزه اش حرکت عملگرایانه و مهندسی مرحله به مرحله و طریق استمرار را میشناسد و هم تکیه به آموزه های دینی دارد و هم مردمی است و هم سالم. امروز از همه قشرها و صنفها و نسلها و طبقات اجتماعی و اقتصادی می توانند به این جنبش بپیوندند همانطور که به طور خودجوش پیوستند و همه را مات کردند. به فردا فکر نکنیم که ممکن است سوت و کور باشد. به ماههای بعد بیاندیشیم و همت کنیم و اهل مدارا و تعقل باشیم.
یک جمهوری فدرال دموکراتیک با دو مجلس که یکی بیش از دیگری دغدغه دینی داشته باشد، میتواند نتیجه و برآمده طبیعی میان مدت از مبارزات مسالمت آمیز مردم و قابل پیاده سازی در جامعه ایران با توجه به واقعیات موجود باشد. البته برای رسیدن به چنین آرمانشهری سیاسی راه زیادی داریم. باید صبرکنیم و تحمل داشته باشیم. قطار آقای خامنه ای که همه یاران اصلی جمهوری اسلامی را پیاده کرد، دیگر قطار انقلاب نیست. آن قطار جهنمی دارد با سرعتی سرسام آور به ته دره می رود. تصور انقلابی ۵۷ بودن و آزادیخواه بودن و نظام را هم قبول داشتن ولی مخالف فاشیسم بودن امکانپذیر شد و این موج را دیگر نمیتوان و نباید دست کم گرفت. در این راه بیتعارف دینداران نقش کلیدی دارند و آنها از هرطرف که باشند باید کمک کنند و حتی هدایتگر بخشهای مهم این جریان باشند. صددرصد باید واقع بین بود، ضمن دانستن تصوری از آرمانهای اصلی تندروی نکرد و این حرکت ملی مشروطهخواهی (به مفهوم ادامه مشروطهخواهی در تاریخ معاصر) را به سرانجامی درست رساند.
پیش بسوی اتحاد، انسجام، استمرار، نهادسازی (خصوصاً تشکیل اتحادیه مردمی ایرانیان خارج از کشور و رسانه های مستقل)، واقع بینی، مودت و جذب همه نیروها و مبارزه مسالمت آمیز مدنی، بیخشونت و مرحله به مرحله.
------------
* سپاس از دوستی که این اشارات صریح را فرستاد.
Labels: سیاست, ما و انتخابات