کوتاه از جنبش (۲)
الف) بحث روز اين است که چه بايد کرد؟ خيلی ها جدی پيگير هستند که مفيدترين کار در حال حاضر چيست و در آينده نزديک و ميان مدت چه کارهايی بايد انجام داد. به نظرم هر راه حلی که ارائه شود و راهکار عملياتی آن هم نشان داده شود، يک پيشنياز مهم ميخواهد و آن اين است که همه مردم همين همدلی و اتحاد خودشان را حفظ کنند. از اين فضای احساسی بايد استفاده کرد، تا چندی پيش کم نبودند کسانی از دوستان که از هويت ايرانی خودشان احساس شرم ميکردند. امروز همه سرشان را با افتخار میتوانند بالا بگیرند. البته تب تند همیشه عرق سرد بدنبال دارد. باید خیلی مواظب بود و این میل شدید به تلاش و فعالیت را در جاهای درستی استفاده کرد. هزار کار میشود کرد و اندک اندک حرکتهای خوبی شروع خواهد شد. صبور باشیم و مثبتاندیشی را فراموش نکنیم.
ب) ایرانیان نسبت به هم همانند همین چند روز مهربان باشند. همديگر را تحقير نکنيم و به هم احترام بگذاريم. از همديگر متواضعانه ياد بگيريم. این حرفها شعار نیست، به نظرم مبانی یک استراتژی است. با اتحاد و همیاری است که میشود امیدوار بود سنگ بناهای خوبی در حرکتهای جمعی گذاشت. با هم مهربان باشیم و به همدیگر کمک کنیم و اعتماد داشته باشیم. اصلاً خود حفظ این روحیه خودش سپهر خوبی برای هزار کار نکرده و برزمین مانده فراهم خواهد آورد و به خودی خود یک دستاورد مهم است به شرط اینکه زودتر تلاش کنیم و آگاهانه این فضا را تقویت کنیم و در کنار آن کارهایی پایهای در جهت نهادسازی انجام دهیم. حرفهای تفرقهبرانگیز نزنیم و به همدیگر گیر ندهیم.
پ) در این ایام سخت و تلخ مواظب پديدهای روانی به نام "جابجايی" (Displacement) باشيم. عصبیت خودمان را به سمت نیروهای خودی یا خودمان برنگردانیم. خود و دیگران را سرزنش نکنیم و بدنبال مقصر اینجا و آنجا نگردیم. خصوصاً روشنفکری و نقد را بگذاریم برای زمان مناسبتری. نیرو و توانمان را صرف همیاری و کمک به این جنبش کنیم و احساساتمان را در کار و تلاش هنری یا جمعی بکار گیریم.
اگر شرایط عوض نشود که متاسفانه امکان دارد چنین باشد، در ماه سپتامبر رییس دولت غاصب فاشیستی به نیویورک خواهد رفت. ما هم با یک راهپیمایی پرشور چند ده هزار نفره و با حضور نمایندگان همه ایرانیان سراسر جهان در جلوی مقر دائم سازمان ملل و مقر دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی باید از ایشان پذیرایی کنیم.
Labels: سیاست, ما و انتخابات