گزارشی شخصی از جستجو برای ف.م.سخن
الف) با تماسی که یکبار دیگر یکی از دوستان ژورنالیست خیلی نزدیک به گویانیوز گرفت، معلوم شد مسوولان و گردانندگان آن سایت واقعاً از ف.م.سخن خبر ندارند و خودشان هم نگران هستند و دلیلی هم ندارد که دروغ بگویند، بنابراین فرضیه دعوای بین ف.م.سخن و گویانیوز برسر ستون کشکول یا آمدن هادی خرسندی عملاً باطل است. تنها یک حالت میماند و آن هم قهر کردن ناگهانی سخن است که با شناختی که از شخصیت او در درگیریهای قلمی داریم چنین چیزی خیلی خیلی بعید است.
ب) شایعهای باب شده بود که ف.م.سخن درواقع یکی از نویسندگان طیف اصلاحطلب میانهرو است. با تماسی که خود با این نویسنده داشتم او بشدت تکذیب کرد. حرف او را صددرصد صادقانه دیدم و سخن او را حجت میگیرم و باتوجه به اینکه اساساً دیدگاههای ایندو نفر باهمدیگر اختلاف نظرهای زیادی داشته و درگیریهایی تند هم یکبار با یکدیگر داشتهاند، چنین چیزی اصلاً امکان ندارد. از نشر این شایعه خطرناک که برای این دوست عزیز نویسنده ممکن است خیلی گران تمام شود، خودداری کنیم. راستش یکی دو روزی بود از اینکه شنیده بودم کسانی از این ماجرا تقریباً مطمئن هستند و این موضوع خلاف تمام آن چیزی بود که در این چندسال به آن باور داشتم از خواب و خوراک افتاده بودم. ف.م.سخن به طور قطعی شخصیت خودش را داشته و با دو اسم نمینوشته است، عاجزانه خواهشمندم از تکثیر این شایعات بیاساس و با بیان اینکه "کسانی از دوستان و نویسندگان به این قضیه مطمئن هستند" جداً خودداری کنید. نه سخن، نه آن نویسنده و نه کس دیگری از این شایعه پراکنی ها سود میبرند و بلکه گرفتاری برای دیگران درست میکنید با این کارهایتان. اگر کسی از دوستان هنوز دنبال این شایعات است خواهشمندم به بنده یک ایمیل بزند و شواهد خود را اگر دارد بیان کند وگرنه لطفاً از ادامه این بازی به هزینه دیگران دست بردارد.
پ) شایعه ای هم شنیدم که کسانی سوءظن دارند نکند ف.م.سخن یکی از بچه مثبت های اطلاعاتی بوده که با هدف تاثیرگذاری بر بلاگرها در قالب پروژه ای دراز مدت به کار گرفته شده بوده است و الان تاریخ مصرفش تمام شده. این فرضیه هم الان به طور کامل مردود است، زیرا که اتفاقاً الان تا زمان انتخابات ریاست جمهوری که سرنوشتسازترین انتخابات (به خاطر ماجرای ایران و آمریکا به طور عمده) خواهد بود، بهترین موقع کارکردن و تاثیرگذاری بر بلاگرهاست، این خود نشان میدهد که سخن جداً آدم سالم و غیر مرتبط با مجموعه اطلاعات جمهوری اسلامی بوده است.
ت) سخن از دید من یک فرد با مطالعه و یک عضو جوانتر با نظرات همسو با حزب توده بود و اگرچه گاهگاهی برای رد گم کردن، حرفهایی از تاریخ میزد که خوانده بود و گاه بزرگتر از سن خود نشان میداد اما واقعاً خودش بود و خیلی مطالعه داشت و رسانه نو را خوب میشناخت هرچند گاهی پوپولیست میشد و گاهی هم میرفت بالای منبر. او محصول دوران اختفا بود و بشدت رعایت مسائل امنیتی را میکرد. شاید نتوانست از آن خلاصی پیدا کند و به نوعی دچار بحران هویت شده. شاید دوست ندارد تا آخر عمر در تنهایی و اختفا باشد. چنین تجربهای را از سر گذراندهام. اینکار از ابزار مدرن استفادهای حسن صباحی و اخوان الصفایی بردن است. این خود تناقض نما است و جایی آدم میشکند. "دنیای مدرن جای اینکارها نیست" (این اولین چیزی بود که مهدی جامی در تورنتو در ژوئن سال ۲۰۰۶ وقتی دیدمش، بلافاصله بعد از سلام و علیک بهم گفت و یکی از مهمترین و صادقانهترین کامنتهایی که در عمرم گرفتهام همین بود) شاید او به حق دوست دارد دیگران بشناسندش و او راحت و آزادانه قلم بزند. آخر او با این معلومات و قلمش چه کم از ابراهیم نبوی، مسعود بهنود، نوری زاده و هادی خرسندی داشت؟ این یک فرضیهای است که به گمانم اگر بخواهیم خوشبین باشیم و بنا را بر دستگیر نشدن سخن بگذاریم شاید باید جدی بگیریمش. باز معلوم نیست.
ث) احتمالات دیگری هم مطرح هستند. سخن میتواند جداً درکار مهاجرت خود و برگشت به آلمان باشد (اگر در آلمان بودن او را در سالهای قبل واقعی بدانیم که به گمانم واقعی بود به ویژه ملاقات او با بزرگ علوی) و در این روزها نمیخواهد ریسک کند و خبری بدهد مگر تا زمانیکه در آلمان مستقر شده باشد. البته خوشبینانه است اما به هر حال این هم احتمالی است.
ج) دوستان احتمالات دیگری مطرح میکنند و بعضی ها هم در این شرایط خوشمزگی و لودگیشان گرفته. لابد آنها چیزی میدانند که ما نمیدانیم. لابد عقلشان خیلی بیشتر میرسد. چه میدانیم. با گروه دوم فعلاً کاری نداریم و امیدوارم همیشه خوش و خندان باشند. اما فرضیه های بدی هم وجود دارند، یکی از آنها ارتباط حسین درخشان و ف.م.سخن است. من به این موضوع صددرصد مطمئن نیستم اما یادم هست که قالب وبلاگ ف.م.سخن را حسین درخشان درست کرده بود. شاید دوستان بتوانند بهتر نظر بدهند در این مورد. به هرحال میدانیم که حسین زیربازجویی است و ممکن است ردی از طریق ایمیلها یا آیپی او از او بدست آورده باشند. این یک فرضیه ای محتمل است و البته بدبینانه هم هست. احتمال بیماری شدید یا جراحت یا مرگ ناگهانی او در مسافرت بین جادهای هم میرود. چیزی که قطعی است او قرار بوده به یک سفر برود و این سفر ظاهراً بر اساس آخرین جملهای که سخن نوشته قرار بوده یکی دو هفتهای باشد.
از این ماجرا و همکاری نکردن عده زیادی از وبلاگنویسها ملول نیستیم. تا بوده همین بوده. ما فکر میکنید چگونه ما شدیم؟ شانه را بالا بیندازیم که برای آرتروز گردن خوب و مفید است. به هر حال احتمال موفقیت ما در این ماجرا خیلی کم است اما تلاش خودمان را میکنیم.
Labels: سیاست, وبلاگ