شروعی دیگر
مدتی این مثنوی مرده بدم زنده شدم، مهلتی بایست تا گریه بدم خنده شدم!
درود و سلام
یکسال است که چیزی ننوشتهام در این وبلاگ، تنها چیزی که در این یکسال نوشته بودم، نقدی بود بر عملکرد وبلاگستانی رادیو زمانه در سایتشان که کاش آن را هم نمینوشتم. بگذریم. البته در این یکسال بیکار نبودم و در کار خواندن و تحلیل با سواد ناچیز دانشجویی خودم و وقت کم خود بودم و حدود و ثغور وبلاگستان را هم رصد کردم. گهگاه کامنت و نظری هم اینجا و آنجا میگذاشتم. دوستانی در این مدت از من یاد کردند، ازشان ممنون هستم. ازتان دور نبودم، در این فاصله آمار همهتان را داشتم و در عین حال بیشتر از پیش سفر کردم، دو بار جاهای مختلفی از اروپا را دیدم و دو بار به آمریکا رفتم و یکبار هم به مکزیک و یکبار هم به زادگاهم در ایران. سفر تجربه خوبی است به شرط اینکه آدم قبل و بعدش بیشتر از جاهایی که دیده سردر بیاورد. سفر دید آدم را باز میکند اما هیچ کجا خانه آدم نمیشود حتی اگر در ادمونتون گوشتتلخ نزدیک به قطب شمال باشد. خانه من اینجاست متاسفانه یا خوشبختانه.
به هر حال یکسال گذشت. آموختم که چطور جدیتر به نوشتن - که آن را با وراجی و بازیگوشی و شخصینویسی افراطی و خودشیفتگی و هجونویسی و لجنپراکنی و نان-به-نرخ-روز-خوری و جلب توجه و رقابتجویی ایرانی متفاوت میبینم - نگاه کنم و چیزی بنویسم که بدرد چند نفر دیگر هم بخورد. آری باز نظر پراکنی نکنم اما باید این را اذعان کنم که نظرم راجع به وبلاگنویسی علی رغم وبلاگهای الاپلنگی و نوشتههای سرسری و بعضاً کممایه تعدادی از دوستان جوان و هیجانزده و نوشتههای ملالآور و تکراری بعضی از دوستان قدیم، منفی تر از پیش نیست. به نظرم وبلاگنویسی کار بدی نیست اگر بسیار محدود و منضبط باشد و جدی بشود بهش نگاه کرد. البته وبلاگنویسی را کار واجب و لازم و همراه با نتیجه ملموسی نمیبینم.
از چندی پیش منتظر مانده بودم تا سرموعد یکساله خود برگردم و برگشتم، هرچند سه روز است که با خود جدال دارم که باز واقعاً برگردم یا نه، اما اینبار مصمم و جدی هستم. بعد از یکسال و سه روز، برمیگردم اما چند قول همینجا به خودم و شما میدهم و از شما دوستان عزیز میخواهم که شاهد این قول و قرارها باشید و هرکجا زیر یکی از آنها زدم حتماً به رویم بیاورید و تذکر جدی بدهید.
قول میدهم:
الف) چیزی بنویسم که در حوزه عمومی به درد چند نفر معدود هم که شده بخورد
ب) چیزی که مینویسم حتیالامکان مستند و حاوی ارجاعات به منابع مناسب و قابل توجه باشد و با دانش محدود خود روی آن در حد چند ساعت کار کرده باشم
پ) در هیچ دعوا، بحث جمعی و بازی وبلاگی شرکت نکنم
ت) بحث دو نفره را اگر پیش آمد، تا جای ممکن در پشت صحنه و از طریق ایمیل پی بگیرم
ث) نان به کسی قرض ندهم و کما فیالسابق طمعی برای دینار و درهم و دلار و یورو نداشته باشم، کاری هم به جواز کسب دیگران نداشته باشم
ج) اگر کسی نقدی به کار و حرف من داشت، هرچقدر هم که تند و بیمنطق بود، ببینم آیا نکتهای پیامی چیزی در حرفش هست که بدردم بخورد یا نه
چ) کاری به رسانههای وبلاگستانی و منتسب به شهر مجازی و مرتبط به آن نداشته باشم و تحلیلهای وبلاگستانی خودم را به هر ششماه یکبار محدود کنم
ح) در هیچ کمپین و طومار و پتیشن و فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری در فضای سایبر و غیرسایبر شرکت نکنم
خ) هر دو تا سه هفته یکبار مطلب در وبلاگ خود بگذارم و اگر چیزی یاد نگرفته بودم و نخوانده بودم، چیزی ننویسم
این بود انشای وبلاگی من. امیدوارم بهش عمل کنم و خیلی خیلی کم از این دست نوشتههای شخصی- وبلاگی اینجا بگذارم.
پینوشت: تعدادی از دوستان شرمندهام کردند با ايميل. منتدارم و سپاسگزارم. امیدوارم از این نوشته برداشت منفی نشده باشد، وبلاگهای خوب و مفید هم کم نیستند. نهایتاً حوزههایی هست که بنده علاقه دارم در آن حوزهها - بدون اینکه خود را درگیر مسائل حاشیهای و گرفتار موضوعات دیگری خارج از آن حوزهها کنم و بدون اینکه بخواهم حوزههای دیگر را نفی کنم یا خفیف بشمارم - بیشتر چیزمیز بنویسم شاید به درد یکی دو نفری خورد، شاید به لعنت خدا و فلک و طبیعت هم گران بود. در کجا بهتر از وبلاگ خودم بنویسم که بیمزد و بیمنت است و بیدردسر به شرط اینکه دوباره سادهگرفتن ماجرا از طرف بنده، تغییر و تحولات گوناگون وبلاگستانی، وبلاگبازی و بلاگداری اصل ماجرا را لوث نکنند. انتظارات خودم هم البته خیلی بالا نیست چون در این حوزهها نیز حرفهای نیستم و تنها علاقمندم به یادگیری و صد البته از نظرات شما استفاده خواهم کرد. تا ببینیم چه میشود. اگر نشد که دوباره کرکره را پایین خواهم کشید.
Labels: رسانه