«آيين چراغ خاموشى نيست»
ده سال از مرگش گذشت. انگار همين ديروز بود. مردم جلوى تالار وحدت از سر و کول جمشيد مشايخى بالا مىرفتند که بهش تسليت بگويند. مشايخى حالش بدشد و قلبش گرفت. او را سوار يک وانت کردند که از لابلاى جمعيت بکشانندش بيرون و ببرند بيمارستان. وانت که از در محوطه تالار بيرون مىرفت، آمبولانس حامل پيکر هزاردستان سينماى ايران داشت وارد مىشد. وداع غمانگيزى بود بين داش رضا و صاحب سلطان صاحبقران.
ده سال گذشت و کسى اين بيرق افتاده سينماى ملى را برنداشته. بزرگان ما تمام مىشوند؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اين هم مطلبى که پارسال نوشته بودم. (*)