نگاهى اجمالى به وبلاگستان در سال ۱۳۸۴
(قسمت دوم)
اشاره: تا يک هواپيماى ديگر سقوط نکرده، جرج بوش ختنهسوران نگرفته، يک نفر دوست وبلاگنويس ديگر خوابنما نشده و مانيفست جديدى صادر نکرده است، بنده قسمت دوم و آخر نگاه خود را به وبلاگستان در سالى که گذشت با نگاهى به تحولات محتمل در سال جديد به اختصار به پايان مىبرم. هر کس هم نظراتى يا نقدى بر اين نوشتهها دارد، منت بگذارد بر سر بنده و در وبلاگ خود هر آنچه که دل تنگش مىخواهد بنويسد و فقط به اين نوشته دنبالک بفرستد. ايميل من هم هست و فينيقيهاى ها با اختراع ايميل اين مشکلات نداشتن بخش نظرخواهى را حل کردهاند. فقط حواستان باشد که بنده مارک UK بهم خورده است و ايميل اشتباهى به ديگران نفرستيد. با امتنان فراوان از همه دوستان.
در سال گذشته وبلاگهاى گروهى بيشتر از وبلاگهاى شخصى از رکود وبلاگستان ضربه خوردند و از تحولات بعد از آن تاثير گرفتند. واضحاً وبلاگهاى گروهى براى تاثيرگذارى بيشتر رسانهاى و جذب خواننده بيشتر تشکيل شده بودند و با افول مولفه تاثيرگذارى، انگيزههاى نويسندگان وبلاگهاى گروهى نيز به طور مضاعف رنگ باخت. در مقابل يک اتفاق ديگر هم افتاد. در کنار پررنگ شدن نقش وبلاگدارى مىتوان ديد که وبلاگهاى گروهى به دليل مشکلات سازماندهى و مديريتى و نبود سياستگذارى مشخص از ايفاى يک نقش کارآمد در وبلاگدارى و تعامل فعال با ديگر وبلاگها ناتوان بودند و قدرت انعطاف و مانور زيادى نداشتند. بر همين اساس وبلاگهاى گروهى به کل ضعيف شدند. اين روند زوال در سال پيش رو ادامه پيدا خواهد کرد.
سال گذشته سال قدرت گرفتن فمينيستها بود. تقريباً همه نوع تيپ نويسنده و آدمى در باند خود داشتند. در سال گذشته بازار فمينيسم دنياى مجازى به اندازهاى جذاب شد که در اواخر سال حسين آقاى درخشان هم خود را فمينيست خواند، آنهم در همان سالى که از همسر خود جدا شده بود و خودش هم قبول داشت که در حق او جفا کرده است. در اين سال متوجه شديم که فمينيسم خصوصاً در دنياى مجازى ايسمى است که به مثابه يک شبه ايدئولوژى دارد عمل مىکند. پيشبينى اين است که اگر سال گذشته سال درگيرى و تنش بين اصلاحطلبان و تحريمىها بود، امسال سال درگيرى و صف آرايى بين فمينيستها و مخالفين آنها است. شايد امسال سال خوبى براى فمينيستها نباشد زيرا که از جانب حکومت نيز احتمال سرکوب آنها وجود دارد. البته يک درگيرى سياسى هم در وبلاگستان بين مخالفين و موافقين تحريم و چيزهاى مشابه آن پيش خواهد آمد، مگر اينکه بساط ماچ و بوسه بين اصولگرايان ايران و آمريکا برقرار شود که چندان محتمل نيست.
در سال گذشته وبلاگها بيش از پيش وبلاگهاى ديگر با حوزه علاقه مشترک خود را يافتند، مراودات و دوستىها در کنار تعاملات مستحکمتر شد. معلوم شد که کدام وبلاگنويس بايد کدام وبلاگها را بخواند و با کى دوست بشود و چه بنويسد. در کنار اين دوستىهاى بىدريغ البته آفت پپسى باز کردن يا گاه نان قرض دادن هم از راه رسيد. (سياسى کارى در عين غير سياسى شدن!) البته به هر حال اين گروهگرايىها و باندبازيها ديگر چندان مضر نبودند و نيستند، چون دانستيم که اثرى بر جايى نداريم جز خودمان! (غير از اينکه بعضىها از وبلاگ براى معرفى خود و نوعى رزومهسالارى و تبليغات براى گرفتن پست خوب در حکومت استفاده مىکنند که برايشان آرزوى موفقيت داريم.)
خبرگزارى بلاگ نيوز که جانشين خلف خبرچين و تواناتر از او بود، با مديريت مرد لر کپنهاگى اسد (و حمايتها و صبر و تحملهاى بيلى) سال موفقى را پشت سر گذاشت. خبرگزارى فرهنگى هفتان هم با مديريت سيد آل وبلاگ رضا شکراللهى راه افتاد و خبرهاى فرهنگى را پوشش مىداد. تعدادى خبرگزارى شخصى مانند دودردو يا پيوندکده نيز افتتاح شدند که به دليل فردى بودن پوشش تعداد کمى از وبلاگهاى مختلف با سلايق خاص را بر عهده داشتند. سال گذشته حرکت غير اخلاقى دويچهوله در کپى کردن ليست انتخابى حسين درخشان براى به راى گذاشتن و معرفى وبلاگ برتر نيز روىداد. کارى که مورد اعتراض خود حسين هم واقع شد.
سال گذشته تعداد زيادى وبلاگنويس جوان و نوجوان به جمع ما پيوستند. نوشتههايشان نشان مىدهد که دغدغههاى متفاوتى دارند. اين نشان از تغيير مىدهد، به تدريج در آينده بافت نوشتههاى وبلاگى تغيير خواهد کرد و ذائقه عامه وبلاگنويسان عوض خواهد شد. سال گذشته سال بسيار موفقى براى نيکآهنگ کوثر، ناصر خالديان و مهدى جامى بود. آنها نشان دادند که رسانه وبلاگ را خوب مىشناسند و مىتوانند خستهترين وبلاگ نويسان را نيز براى مطالعه و خواندن مطلب خوب و در عين حال جذاب به وبلاگ خود بکشانند. البته هر کدام روش و سبک کاملاً متفاوت خود را دارند. جالب اينجا است که هر سه هم انتقادات خودشان را از جريان فمينيسم مجازى دارند و پيدا کنيد «سيب» و پرتغال فروش را در سال پيش رو!
ايامى خوش در پيش داشته باشيد.
قسمت اول نگاهى اجمالى به وبلاگستان درسال ۱۳۸۴(*)