نگاهى اجمالى به وبلاگستان در سال ۱۳۸۴
(قسمت اول)
اشاره: اين يک تحليل نوروزى است! جامع نيست و تنها کوششى است ناکافى ولى شايد لازم در مورد تحولات بخشى از وبلاگستان که مىشناسم.
سالى که گذشت سال تحولات عمده در وبلاگستان بود. سالى که با جلسات پلتاک وبلاگنويسان شروع شد. شور و شوقى به وجود آمده بود و خيلى از وبلاگنويسان معروف هم حضورى موثر در اين جلسات داشتند. معلوم نشد که چرا اين شور و شوق اوليه فروکش کرد و انگيزهها براى جمع شدنها کم شد. فقدان انسجام و مسووليت گريزى طيف گردانندگان و نيز مشکلات امنيتى مسائلى بود که باعث نافرجام ماندن طرح پلتاک گرديد. به تدريج با داغ شدن تنور انتخابات رياست جمهورى در ايران وبلاگهاى زيادى اخبار انتخابات و رويدادهاى مربوط به آن را پوشش دانند و سازماندهى وبلاگها توسط نيروهاى حزبى مشارکت و بچههاى موسوم به «نسيمىها»، فضايى بسيار يکطرفه و پرشور در حمايت از معين ايجاد کرده بود. از طرف ديگر وبلاگهاى همسو با تحريم انتخابات و نيز وبلاگهاى عملگرايان که در لحظه آخر به حمايت از هاشمى به ميدان آمده بودند، عرصه بسيار داغ و پرهياهويى به منصه ظهور رسانده بودند. اين سياسى شدن افراطى وبلاگها بعدها به غيرسياسى شدن تفريطى آنها انجاميد.
با پايان گرفتن هياهوى انتخابات و از صندوق در آمدن رييسجمهور چراغ خاموش رکود و سرخوردگى زيادى در بين وبلاگنويسان ايجاد شد. ماجراى اعتصاب غذاى گنجى مقدارى حرارت به وبلاگستان باز آورد و با نافرجام ماندن آن عملاً طيف حاميان گنجى نيز به صف سرخوردگان وبلاگى پيوستند. اينجا بود که به تدريج يک تحول مثبت از دل اين حوادث تلخ پيش آمد. وبلاگنويسها واقعبينانه دانستند که در جامعه وزنى ندارند، دانستند که وجه مثبت وبلاگستان يعنى همان بحث و گفتگوهاى وبلاگى، وجهى است که از دل آن نمىشود فعاليت سياسى و اجتماعى بيرون آورد. وبلاگها به تدريج به بلوغ و پختگى رسيدند. بعضى خيلى سريعتر سيگنالها را گرفته بودند و در جهت تغيير ساختار و محتواى وبلاگ خود اقدام کردند. به تدريج از دل اين تضارب و تحولات، نقش رسانهاى و سرگرم کنندگى وبلاگ به مثابه يک مالتى مدياى نيمه شخصى پررنگتر شد. نهايتاً بخش اعظم وبلاگداران دانستند که با وبلاگ نمىشود انقلاب مخلمين کرد يا به فرض يقه مرحوم دريدا را گرفت(!) اما مىشود با يک پست سرگرم کننده و جذاب کمى در مورد دريدا دانست، نوشت يا بحث کرد. موجسازى در هر حوزهاى که بنا بود باشد به تدريج محو شد و موج سازان بازارشان کساد شد. در مقابل کسانى مثل ناصر خالديان يا نيک آهنگ کوثر با پرداختن به هر دو جنبه سرگرمسازى (به مثابه برنامهسازى هنرى) و نيز ارائه پيام خود لابلاى موضوعات سرگرم کننده سال پربار و موفقى را پشت سر گذاشتند که در نوبت بعدى به آن خواهم پرداخت.
در همين بلوغ، وبلاگنويسان دانستند که وبلاگستان يک سيستم نسبتاً بسته است و مخاطبان وبلاگها عملاً همان وبلاگنويسان هستند. با دانستن اين فکت خيلى مهم چند اتفاق ديگر افتاد. اول اينکه مشخص شد که بخش کثير هرزهنويسان در کامنتها خود وبلاگنويسان هستند. دانستن اين موضوع ناخوشآيند به تدريج زمينه را براى تغييرات ديگرى آماده کرد. اين موجب شد که عدهاى از وبلاگنويسان چون نگارنده حقير به فکر جمع کردن بساط نظرخواهى بيافتند. (اين حرکت به تدريج ممکن است در سال آينده بيشتر مورد توجه قرار گيرد.) در کنار آن اتفاق مهمتر ديگرى که افتاد اين بود که نقش وبلاگدارى* و کارهاى ديپلماتيک براى جذب تعداد بيشترى خواننده (در واقع وبلاگنويس) برجسته شد. رايزنىهاى پشت پرده، دوندگىهاى پشت صحنه و ايميل پراکنى هاى وبلاگنويسان به هم موجب شد که به تدريج وبلاگدارى گاه از وبلاگنويسى نيز مهمتر و برجستهتر باشد. وبلاگنويسانى گاه بيشتر از اينکه به وبلاگنويسى علاقمند باشند به وبلاگدارى عطف عنان کردند، (يادمان باشد که گريز از تنهايى در کنار موثر بودن بر محيط پيرامون که شامل دنياى مجازى هم مىتواند باشد، انگيزههاى مهم وبلاگنويسى هستند، بر همين اساس وبلاگدارى مىتواند آدمى را مانند وبلاگنويسى راضى نگه دارد) اين افراد مطلبى هر دو سه هفته يکبار مىنوشتند و رايزنىها براى کارهاى ديپلماتيک و گاه حاشيهاى و عجيب و غريب را پشت پرده شروع مىکردند. يک اتفاق مهم و همبسته به اتفاق قبلى اين بود که وبلاگنويسها به تدريج در کنار تعداد خواننده و يا نرخ مراجعه در روز به عنوان يک شاخص کمى در برآورد موفقيت کار وبلاگى به اهميت شاخصهاى ديگرى که کيفى بودند مانند شناختهشدن بيشتر در وبلاگستان، جايزه و تيتر ربودن، در کانون توجهات بودن و نيز شاخص مهم اثرگذارى در افکار عمومى وبلاگستان پى بردند. وبلاگهايى يافت شدند که با اينکه شاخص تعداد خواننده آنها زياد نبود اما نوشتههايشان برد لازم را داشت به نحوى که با يک فاصله زمانى از مطرح کردن يک ايده توسط آنها تعدادى از وبلاگنويسان مشهور از آن ايدهها استفاده مىکردند و حرفهاى آنها را با جرح و تعديل پوشش مىدادند. اين موضوع درعين حال نقش وبلاگدارى را نيز بيش از پيش برجستهتر مىکرد.
به دليل پرهيز از طولانى شدن موضوع در نوبت بعدى به تضعيف شدن نقش وبلاگهاى گروهى و توضيح چرايى آن، جنبش وبلاگدارى فمينيستها و تحولاتى که در آنجا اتفاق افتاد، حزبىشدن تعدادى از وبلاگها و گروهها (به تعبيرى سياسىکارى بيشتر وبلاگها در کنار غيرسياسى شدن آنها)، نيز تخصصگرايى تعدادى از وبلاگها در کنار نقش خبرگزارىهاى وبلاگستان و رسانههاى ارتباط جمعى وبلاگها (که خود رسانه هستند)، خواهم پرداخت.
نوروز و فرارسيدن سال ۱۳۸۵ بر همه دوستان مبارک باد.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
* وبلاگدارى در اين نوشته قبلى بنده تبيين شده است. (اينجا)