تعامل بين وبلاگها و
ديپلماسى وبلاگدارى* (قسمت اول)
قضيه تعامل بين وبلاگها مثل قضيه اعتماد علما و بيوت مراجع به آقازادهها و نزديکان شده است. اگر کسى اعتماد ديگران را بتواند جلب کند - که معمولاً اين اعتماد به نحو پيشينى و در دنياى واقعى ايجاد شده بوده، هر چند ديپلماسى وبلاگدارى هم در اين ميان موثر است و به آن خواهيم پرداخت - هر آنچه بنويسد اگر نه عين صواب بلکه دست کم مورد توجه است. اگر فحش رکيک بدهد و عکس آلت تناسلى در وبلاگش منتشر کند، مورد غمض عين علما قرار مىگيرد (اجازه بدهيد نگوييم که بعضى وقت ها علما و مراجع بابت اين دهن کجى هر آنچه پول خمس و زکات و سهم امام زير پتو جمع شده است به آقازاده يا پسرخاله بىتربيت خود مىدهند که برود قاقالىلى بخرد، بعضىها که فتوا هم مىدهند و کار پسرخاله را توجيه هم مىکنند!) اما اگر دوخطى راجع به مناقشه اعراب و اسراييل بنويسد مىشود تحليلگر امور خاورميانه، اگر دو خطى راجع به سروش بنويسد ميشود منتقد آراى سروش، اگر دوخطى راجع به داستان کاريکاتور روزنامه دانمارکى بنويسد مىشود تحليلگر جهان اسلام و قس على هذا! (يک مثال: ديروز در راستاى حمايت بى قيدوشرط از دختر بىادب آزادى محدود و تهديد نشده بود، امروز در حمايت از جمع وبلاگنويسان مسلمان، آزادى محدود و تهديد مىشود! اما بگذاريد زياد اين بحث را موردى نکنيم و به مصاديق نپردازيم.)
خدا آن روز را نياورد که کسى اعتماد ديگران را (آنهم به طريقى استصوابى) کسب نکرده باشد، صد مطلب بنويسد که براى هر کدام از آنها ساعتها وقت صرف کرده باشد، گويى چيزى ننوشته است. ريز مىبينندش! غير خودى است. اگر سياسى بنويسد يا مهره اطلاعات رژيم است يا مامور سيا و موساد. اگر نقدى بر جايى بنويسد اگر و اما دارد که لطفى بهش بکنند و او را هم چند دقيقهاى وارد بازى کنند. اگر نقد تندى بنويسد دستههاى خوديها با خود مىگويند اين آدم آمده تا بين ما را بهم بريزد، حواستان را جمع کنيد. بگذاريد بيشتر قضيه را نشکافم. فضا فضايى است که قابل توصيف نيست.
يک مطلب هست که هميشه با اين موضوع خلط مىشود آنهم دوستىهاى وبلاگى است. کسى منکر آن نيست و مخالفتى هم با آن ندارد. تداوم دوستىها و تنها وبلاگ حضرت دوست را ديدن بخشى طبيعى از ماجرا است. اما بحث اين است که سياسىکارى رويه مديريت وبلاگدارى شده است. وبلاگنويسان وبلاگدار هستند و شکى نيست بايد وارد تعامل با وبلاگهاى ديگر شوند که در آن هم شکى نيست اما از اينجا به بعد بحث چيزى مىشود مثل روابط بينالملل بين دولتها. وبلاگدارها مىروند توى کوک همديگر. حواسشان هست که هر کدامشان اخيراً با کدام وبلاگ درگير شدهاند، لينک کدام وبلاگ سوم و چهارم و غير ذىنفع به قهر و خشم برداشته شده و متحد استراتژيک جديد از کجا آمده است، تاکتيک روز چيست؟ معاهده مودت بين کدامها بسته شده است، منافع وبلاگى چطور اقتضا مى کند که الان چطور بايد موضعگيرى کنيم؟ (دوستانى هستند که با توجه به اينکه در چند ماه آينده به فلان شهر سفرى خواهند داشت قلمشان را به سمت وبلاگنويسان آن شهر مىچرخانند، گاهى يک قهوه در استارباکس کار صد تحليل و نقد را مىسازد) چطور مىشود که دوستان جديد را به سمت خود جذب کرد؟ وبلاگدارى چيزى مى شود مانند حکومتدارى در عرصه روابط بينالملل و از مقوله قدرت بعد با سياسى کارى پيگيرى مىشود. مديريت بحران در بحثهاى روابط بينالملل: چطور در آستانه جنگ بين دو وبلاگ، با تدبير و ديپلماسى چالشها را به فرصت بدل کنيم؟ چطور مىشود که در اين ميانه استراتژى بلندمدت خود را در آن حوزه پيش ببريم؟ مثلاً من نونى به وبلاگنويس (الف) فعلاً قرض بدهم چون در دراز مدت او که دارد در مورد فلان موضوع روشنگرى مىکند، به نفع من عمل خواهد کرد. چطور مىشود که من مدتى با وبلاگ (ب) روابط از نوع «حسن همجوارى» برقرار کنم تا به يک بازى برنده - برنده برسيم؟ چطور مىشود که از ظرفيتهاى بالقوه وبلاگستان استفاده کرد؟ چطور حوزههاى جديدى را به نام بزنيم. چطور وبلاگهاى بيشترى را به سمت خود جذب کنيم؟ چطور در جنگ و دعواها منافع وبلاگ خود را لحاظ کنيم و در نهايت و به وقت مناسب از آب گلآلود ماهى بگيريم؟ چطور از اهرمهاى فشار براى امتيازگيرى استفاده کنيم؟ چطور با حيله و تدبير و کياست، دگرانديشان را (يعنى آنهايى که چون ما فکر نمىکنند) بکوبيم و تقبيح کنيم؟ چطور در حوزه منافع مشترک يک اتحاديه به وجود بياوريم؟ چطور دشمن براى خود درست کنيم تا ائتلافى از دوستان را تشکيل دهيم؟ اين چيزها سراب و توهم نيست. اينها واقعى است.
اينجا است که ديگر اصل داستان که عده اى آمده بوديم حرفى بزنيم و گپى با هم داشته باشيم لوث مىشود. وبلاگ هم ابزار اعمال قدرت مىشود و اخلاق در دنياى مجازى چون يک شعار مجازى صرف باقى مىماند.
اينجا است که بايد با شمارنده مخالف بود. بايد تبادل لينک را جدى نگرفت. ديوارهاى خودى و غيرخودى را برچيد و با تبعيض و دوستبازى افراطى با عمل کردن آگاهانه خود مخالفت کرد. نان قرض دادن ها را حتىالامکان محدود کرد، در عين اينکه وارد تعامل با دنياى وبلاگها در چارچوبى خيلى خشک و بسته شد که اصل حرف و کلام آدم - در مورد هر موضوع که هست - مورد اعوجاج، جانبدارى و انحراف قرار نگيرد. وبلاگدارى خيلى نبايد از وبلاگنويسى دور شود. باز در اين مورد خواهم نوشت.
___________________________
* جسارتاً کلمه خودساخته و قديمى وبلاگدار از بنده است.