اكتیویسم فیسبوكی
وقتی میگوییم اكتیویسم فیسبوكی گویی پیشاپیش بار معنایی منفی به آن داده باشیم. واقعیت این است كه كارهای كنشگرانه داخل فیسبوك در كنار فقدان جدی فعالیتهای كنشگرانه بیرونی (عینی و در عرصه عمومی و معطوف به نتیجه جزیی ولی ملموس)، بسختی قابل دفاع باشند یا اگر هم چنین باشد تنها شاید از زاویه روحیه دادن به تعدادی از كنشگران در داخل كشور یا اطلاع رسانی پیرامون وضعیت دستگیر شدگان باشد كه خوب محل نزاع نیست. یعنی گمان نكنم كسی در اطلاع رسانی در مورد وضعیت دستگیر شدگان به سازمانهای مرتبط و كسانی كه در مجامع حقوق بشری پیگیر هستند (كه البته انگشت شمارند) مشكلی داشته باشد، به هرحال اطلاعرسانی در مورد دستگیرشدگان یا بطور كلی قربانیان نقض حقوق بشر لازم است از طریق رسانههای عمومی و همگانی و قابل دسترس برای همه (شامل خرده رسانه هایی مانند بلاگ) دنبال شود و فیسبوك نمیتواند نقش اكتیویستی جدی ایفا كند. زمینه بحث هم زمانهای معدود فعالیت تندوتیز جنبش نیست كه مثلاً الان میرداماد شلوغ شد یا نشد یا دیگری خبر بدهد جمعی میخواهند بروند زیر پل كالج و از این دست اطلاع رسانیهای اضطراری در روزهای خاص كه فعلاً تمام شدهاند، اینها هم محل بحث نیستند. مشكل اینجاست كه كسانی هنوز دست بردار نیستند و در عین حال احساس رسالت و تعهد میكنند كه از بام تا شام جنبش و مبارزه (از هرنوع و هرروشی) را در فیسبوك (و تنها فیسبوك) زنده نگه دارند.
مشكل اما به گمانم جدیتر از اینهاست. دیگر این شعر و غلو و مجاز نیست كه به اعتقاد محققین فیسبوك بشدت خطرناك و اعتیادآور است، اتفاقاً بر اساس تحقیقی كه در دانشگاه شیكاگو انجام شده و هفته پیش هم درآمد، فیسبوك بازی و توییت كردن بیش از سیگار و الكل، اعتیاد روانی ایجاد میكند و عملاً بعد از تمایل به سكس و خواب سومین رانه مهم زندگی خیلی از جوانان شده است. كم نیستند كسانی كه با آیفون و چككردن فیسبوك به رختخواب و خواب میروند، یا از پای فیسبوك دسكتاپ، به زور خودشان را به سمت رختخواب میكشانند و در صبح اول وقت درست قبل از رفتن به دستشویی، فیسبوك چك میكنند!
با لحاظ چنین كششهای روانی بالقوه و بالفعل، كسی در فیسبوك سیاسی یا احساسی و نمایشی و پرجنب و جوش ایرانی هم گرفتار باشد، روانشناسی جمعی(سوشیوسایكولوژی) هم بشدت به انگیزه های فرد میافزاید، فرد بتدریج و كاملاً محتمل در گعده دوستان همفكرتر خود در فیسبوك جذب عادتهای (اتیتودهای) مثبت و تایید شده آن گعده قرار میگیرد، فحشی حواله فلان رهبر سیاسی میكند و چند لایك میگیرد، هنری به خرج میدهد، مضمونی برای فلان مقام حكومتی كوك میكند و سیل تشویق و كامنت سرازیر میشود، فرد خود را در تماس كاملاً نزدیك و ارضاءكننده با جمع میبیند. فرد دیده میشود، با او زنده گفتگو میشود، با هم همدردی و شادی میكنند، هنرنمایی ها جلوه میكند، رندی و زرنگی و طنازی و حاضرجوابی كه همیشه در فرهنگ ایرانی ارزشها و هنجارهای مثبتی هستند در اینجا بشدت تشدید و تشویقی چندین برابر میشوند و نشر و گسترش آنی می یابند. فیسبوك امكان ایجاد فضاهای اینچنین را بطور كاذب فراهم میكند.
اینكه شكل گرفتن چنین فضاهایی اساساً مورد تایید هست یا نه، یك چیز است اما سوال اصلی در موثر بودن و فایده داشتن چنین فضاهایی است كه كاملاً ملموس و واقعی در فیسبوك احساسی و پرهیاهویی ایرانی، واقعاً ایجاد میشوند. آیا این فضاها نمود بیرونی و تاثیر ملموس خارج گروهی دارند؟ در مثبت بودن پاسخ بطور جدی شك دارم.
در چنان فضاهایی اگر محرك لذتبخش و گیرا برای تشویق و هیجانآفرینی و غلیان احساسات پیرامون حوادث روز گیر نیاید، به بهانهای ساخته میشود، چون زندگی جدی در فضای فیسبوك نیاز به سوخت برای گرم كردن چنین فضاهایی در این سرمای سیاسی دارد. "امام مقوایی" ناگهان (سرعت و تكثیر انفجاری ارضاءكننده مضاعف است) تبدیل به یك نهضت و جریان میشود و خیلی هم جدی پیش میرود. حال اینكه به عنوان مثال خطر جدی تحریمهای آرام اما بشدت مضر بر اقتصاد و امنیت ملی كشور چندان مورد توجه نیست. چون جنبه احساسی و همدلی تنگاتنگ و لحظهای كه عامل مهم جایزه گرفتن (ریوارد) فردی و تایید عادتی (اتیتودی) جمعی را نداشته است و اساساً چگالی احتمال وقوع آنهم با توجه به طولانی بودن پایین و گسترده شده است در طول زمان، (علمای تئوری اطلاعات، ارزش اطلاعاتی هر واقعه را با احتمال وقوع آن (كه خوب چگالی احتمال در اینجا مدنظر است) در نسبت عكس میبینند)، لذا به بیان لری از دل آن خوراكی برای وریچوآل ریالیتی شبكهای در نمیآید و آبی گرم نمیشود.
فیسبوك ایرانی خود از درون خود زمینه فعالیت برای همگان درست میكند. غیر از تعدادی از حرفهای های اصحاب رسانه (كه میدانند اینجا چه خبر است و رندانه و حرفه ای در حد محدود از اوضاع خبر میگیرند و كنشگر نیستند) و معدود كسانی كه بشدت حضور خود را در فیسبوك در استمرار دوستی با دوستان واقعی محدود خود (در حد استتوس گذاشتن هر دو سه هفته یكبار یا نشر یك عكس شخصی مثلاً در حد یكماه یكبار) یا پیرامون علاقمندی كاملاً خاص و محدود (مثلاً آگاهی پیدا كردن در مورد فیلمای خوب سینمایی موجود)، محدود كردهاند، بقیه كمابیش گرفتارند، خصوصاً كسانی كه درجه حساسیت زیادی به محركها دارند كه در میان فیسبوك بازان اكتیویستی و شهروند-روزنامه نگار درصد بسیار بیشتری را هم تشكیل میدهند.
عده زیادی چنان در این كار غوطهور شده اند كه در دل اعتیاد فیسبوكی، بشدت خود را فعال واقعی مثمرثمر و مصمم به زیست خیلی جدی و فعالانه در چنین فضایی میبینند،
گاه كارهای رسالتی و كنشگرانه و روشنگرانه و جدی فرع قضیه میشود و اساساً زندگی مجازی و هم آوایی و همدلی و مراودات و "دعوت به دیدن هنرنمایی اخیر من یا دوستانم" در این فضا در اولویت قرار میگیرند. بعضی نه لزوماً كنشگر، چنان غرق در لذت و هیجان و نشئگی میشوند كه كمترین كامنتی كلی در مورد عوارض اعتیاد فیسبوكی به طور عام را هم برنمیتابند و پرخاشگری میكنند.
بله منصف باید بود. فیسبوك هم میتواند به اندازه بسیار اندك و در حوزه مشخص اگر از آن بهره هدفمند و در عین حال محدود و واقعاً كوپنی گرفته شود، گاه میتواند مفید باشد. اما بشدت باید به آن بدبین بود و بشدت در مقابل فضاسازیهای كاذب داخل آن و جنبههای بسیار قوی اعتیادآور آن همیشه مقاومت كرد و لذت زیستن در دنیای واقعی با همه ابعاد و جنبههای واقعی آنرا بهیج وجه قربانی فیسبوك نكرد.
برگردم به اكتیویسم كه اگر آنرا در این فضای تشریح شده ببینیم كه چندان غلو هم نیست، اگر كسی میخواهد خودش را وقف كارهای حقوق بشری یا سیاسی كند لازم است تنها در فیسبوك نماند و اینكارها را مثلاً كمتر از ده درصد فعالیتهای خود بداند و هی در گوش دوستان بغل دستی خود داد و بیداد مجازی نزند. فایدهای اندك اگر هست در اینكار در كنار ضررهای زیاد آٔن باید لحاظ شود و سنجیده گردد.
"همراه شو عزیز، تنها نمان بدرد ..." خطرناكترین پیامی است كه در عین درستی و زنده بودن در فضای بیرون از فیسبوك (آگر امكان تحقق داشته باشد)، در فضای داخل فیسبوك معمولاً آدمهای اتفاقاً غیرحرفهای را گرفتار و معتاد و بیمار میكند. به هرحال برای بدبینیهای خود دلایل و علل بسیار و تجربهها دارم كه باید در یادداشت دیگری آنها را بیشتر باز كنم.
ملخص كلام، هزینههای آشكار و پنهان فیسبوك بازی را باید حتماً دید و لحاظ كرد. روان و سیستم عصبی خود را با محركهای ریز و درشت فیسبوكی از صبح تا شب در معرض "حملات سایبری" (!) قرار ندهیم و مراقب خود باشیم. كاری كنشگرانه هم میخواهیم بكنیم، شاید بهتر باشد از روشهای موثرتر و پرفایده تر و در عین حال در عرصه عمومی استفاده كنیم.
مرتبط در حلقه بلاگی گفتگو:
آرش بهمنی در مرثیههای خاك (*)
سامالدین ضیایی در تارنوشت (*)
مریم اقدمی در مریم اینا (*)
مسعود برجیان در پیام ایرانیان (*)
Labels: حلقه بلاگی گفتگو, رسانه, فیسبوک