نقد دوران خاتمی از زاویه سیاسی در حوزه داخل مانند عقیم كردن جنبش دانشجویی، انسداد ركن چهارم، به بن بست كشاندن پروژه اصلاحات و "تداركچی" شدن خود رییس جمهور و دولت، خوب انجام شده، متاسفانه به خرابكاریهای دولت او در سیاست خارجی (در كنار بخشهای مثبت آشتی و تنش زدایی كه البته نیمه كاره و عملاً هزینه بردار رها شد) خصوصاً پاچه خاری و كرنش بیش از حد جلوی اعراب خلیج فارس و بویژه امارات و نیز در پرونده هستهای بعد از برملا شدن وجود سایتهای نظنز و اراك و دستپاچه شدن دولت خاتمی و پیادهسازی افراطی سیاست تنشزدایی و افتادن از آنور بام و كوتاه آمدنهای خاتمیگرایانه و انجام تعهدات بدون فایده ملموس و دادن چك سفید به اروپاییهای طماع بدون اجرای سیاست گام به گام مانند تعلیق غنیسازی و تعهد سپردن به پیوستن به پروتكل الحاقی كه اشتباه در اشتباه بوده است، كمتر پرداخته شده.
همه اینها را به حساب رهبر و احمدی نژاد نمیشود نوشت. اشتباهات آنها به جای خود، قدری هم اشتباهات سید خندهرو و اهل كتاب اما لجباز و پراز تناقض و سیاستگزاریهای خودمحورانه و لجبازانه و آخوندی خودش و توجه نكردن به بدنه كارشناسی و تاكید بیش از حد بر كوتاه آمدن جلوی غرب و اعراب و خصوصاً مغازله افراطی با عربها بدلیل علاقه شخصی به فرهنگ و ادبیات عرب و بر اساس توهم تنش زدایی یكشبه را هم ببینیم.