جنبش زنان (۲)
جنبش زنان در چارچوب گفتمان حقوق بشری حقانيت، مشروعيت و کارآمدی خودش را ميتواند بدست بياورد و در عین حال با اخلاق رابطه تنگاتنگی داشته باشد. کسب حقوق از دست رفته زنان نمیتواند و لذا نبايد به قيمت سلب حقی از حقوق ديگر زنان يا مردان منجر شود. همينطور در مورد فرد فرد زنان، هرکس مختار است که حقوق بشر را بپذيرد يا نپذيرد. هرکس حق اشتباه دارد. حق نداستن و حق بدفهمی دارد. حق دینداری ماکزیمال و از نوع چشم و گوشبسته دارد که همه چیز را میخواهد از درون دین و حرفهای آقا در قم یا تهران بدر آورد و هرچه برون دینی است از دید او موجب شک و تردید است. حق بخشایش دیگری باارزشترین حق قابل تصور است، این نباید موجب شود حق نبخشیدن را فراموش کنیم. باری زمانیکه کسی جهل دارد یا ناتوان در تشخیص است یا به مصلحت با زورمندی صلح کرده یا بده بستانی کرده، و از تمام همه این شرایط آزاری مستقیم به کسی نمیرساند، هم با او و هم با طرفهای زورمند ناقض حقوق بشری او، کاملاً باید مانند یک فعال جدی حقوق بشری یا یک فعال زنان به عدالت و احسان برخورد کرد، مگر اینکه کاری خلاف قانون از او سرزده باشد که باز، چه مجرم باشد و چه متهم حق و حقوقی مشخص و انسانی دارد. جز با گفتگوی داوطلبانه که متکی به احترام و مدارا باشد، نمیشود دیگری را راضی کرد که حقوق بشر را بپذیرد و تا زمانی که یکی مثلاً نژادپرست است اما دست به کار غیر قانونی نزده، نمیشود گریبانش را گرفت و هرروز بهش فحش داد که اصلی مهم در اخلاق و یا حقوق بشر را رعایت نکرده است چه رسد به اینکه به او اتهام شراکت در جرم و جنایت همه نژادپرستان آن جامعه زد!
اصل پذيرش حقوق بشر طبق خود موازین حقوق بشری در پذیرش تکثر عقیده، خودش يک حق است. نميشود کسی را که حقوق بشر را نپذيرفته بزور وارد اين حوزه کرد. این معنای ظریفی است. برای همین است که اخلاق بالاتر و ورای حقوق بشر مینشیند. اخلاق هم چیزی نیست جز به رسمیت شناختن انسان منهای عقیده، این چیزی است که در حقوق بشر هم آمده اما باید آن را یک اصل اخلاقی دانست. دیگر اصول اخلاقی جهانشمول عبارت هستند از به رسمیت شناختن انسان ورای هرگونه تفاوتی، رواداری و مدارا با دیگران، پذیرش تکثر، عدالتخواهی و آزادیخواهی برای خود و انسانهای دیگر و دوستی ورزیدن با طبیعت.
حقوق بشر تنها با حکم قاضی و دادگاه و دفاعيات وکلا به جریان نمیافتد. هرچند زمینه های حقوقی حقوق بشر مهم و بسترساز هستند. آنکارها سخت افزاری هستند، کارهای عمده نرم افزاری فرهنگی کارهایی هستند که زمان میبرد. کمپین حقوقی راه انداختن چه در مورد حقوق بشر چه در مورد جنبش زنان در زمره کارهای دسته اول هستند و بسیار هم نیکو. اما کارهای دسته دوم ظریفتر و حساسترند و دقت و توجه و پشتوانه نیروی انسانی و برنامه ریزی میخواهند. کار مستمر آرام و اندک اندک و زمانگير فرهنگی روی تک تک آدمها از جمله خود ما مستقل از اینکه زن باشیم یا مرد، لازم دارد و بتدریج نسلهای نو آموزه های بیشتری از حقوق بشر را درونی میکنند و با تمرین و با درگیر شدن با مسائل روزشان (یعنی مسائل آینده) فرهنگ حقوق بشری را بیشتر بارور میکنند. باری جنبش زنان را در هم بايد در همين چارچوب حقوق بشری و با همین محدودیت های مشابه ديد. کار جنبش زنان ایرانی - که بارش را دختران و زنان فمینیست پرتلاش بردوش دارند - اندک اندک ثمر میدهد. اينکار نيازمند صبری بلندتر و حتی زمانی طولانیتر از به ثمر رسیدن جنبش دموکراسی خواهی ایران است. جنبش زنان نباید سرنوشت خودش را به جنبش سبز یا جنبش دموکراسیخواهی پیوند بزند. ایندو دو پروژه جدا هستند و هردو هم باید اندک اندک به موازات هم پیش بروند (و همدیگر را نیز تقویت کنند و فعالان و کنشگران مشترک هم داشته باشند). اما جنبش زنان تنها در چارچوب گفتمان حقوق بشری میتواند موفق باشد و به طریق اولی سرنوشتش با سرنوشت فعالیتهای حقوق بشری گره خورده است.
پینوشت: اينکه ايران اعلاميه جهانی حقوق بشر را پذيرفته مبنای خوبی برای فعالیت در زمینه حقوق بشر است اما در عمل قوانین ناعادلانه فعلی، معیار و مبناست. آیا باید قانون ناعادلانه عوض شود؟ آری. با کمپین مسالمتآمیز و بیخشونت در کنار آگاهی دادن، کار فرهنگی و گفتگو. عملاً کمپین هم خود برای پیشبرد کارش به حضور همگانی زنان و مردان و نتیجتاً آموزش، آگاهیبخشی و کار رسانهای و فرهنگی نیاز دارد.
مرتبط: جنبش زنان (۱) (*)
Labels: اخلاق, جنبش زنان, حقوق بشر