نگاه و نظر
ميزگرد پرگار در بیبیسی فارسی (*)
برنامهای بسیار خوب و حرفهای، به نظرم بحثهای خوبی شد و دکتر نیکفر هم در نهایت خوب روشنگری کرد، ضمن اینکه دکتر فنایی هم خوب بود. البته موضوع عملاً از بحثهای مهم درون خود روشنفکری دینی و کاویدن خود اخلاق به جاهای دیگری رفت. به نظر میرسد در چند جلسه باید برای هر موضوع وقت گذاشت. اجرای داریوش کریمی به عنوان یک مجری مسلط و مطلع و در عین حال متین، در چنین موضوع جنجالی، خیلی خوب بود. قدیانی به عنوان یک شرکت کننده دانشجو حامی روشنفکران دینی، بهتر بود تبعیضآمیز نمیگفت "دکتر فنایی و آقای نیکفر" بلکه میگفت دکتر فنایی و دکتر نیکفر! او اینکار را به گمانم سه بار انجام داد.
دکور برنامه مناسب نیست و بهتر است به فرم میز گرد در بیاید و به دست مهمانان هم یک دفترچه درست حسابی باید داد که بتوانند راحتتر یادداشت بردارند، مبل راحتی این چنین که آدم درش ولو بشود تمرکز فکری آدم را برهم میزند ضمن اینکه موجب میشود زبان بدن شرکتکنندگان چندان متناسب با حرفهای جدیی که میزنند نباشد.
کارگران، آنگونه که نمیشناسید (*) مسعودبرجیان، پیام ایرانیان
مسعود با قلم خوبش از کارگربودن و مدیر شدن خود مینویسد. نمیدانم نوشته مسعود عزیز، آدم را به شور میاندازد که چیزی از دیدخود و از زاویه زندگی در غرب به آن نوشتهها بیافزاید و این توانایی او در مطرح کردن و بسط دادن درست موضوع است.
در یک مجموعه پیچیده سازمانی، زمانی که مسوولیتها هم توزیع شده میگردد، رابطه به سادگی رابطه کارگر و کارفرما نیست. رابطه به رابطه کارگر و سازمان تبدیل میشود. سازمانها اگر روابط عادلانه کاری را رعایت نکنند در مدرنترین شکلشان هم میتوانند به برده داری از کارگران و کارمندان تبدیل شوند، ممکن است کسانی از این کارمندان هم مدیران میانی باشند که از بام تا شام برای سی هزار دلار حقوق بیشتر در سال مجبور به کارکردن در خانه و پشت ماشین هنگام توقف پشت چراغ قرمز باشند و امکان برگشت هم به سادگی میسر نیست چرا که کارشان و سابقه کاریشان ممکن است تحت الشعاع قرارگیرد. سازمانها سوء استفاده میکنند. کارگر دیگر با یک کارفرما طرف نیست با یک سازمان بوروکرات و یک اتاق سرور پراز ماشین بی اخلاق و بیاحساس (که برخلاف مدیریت درست و انسانی مسعود، آدمها را تنبیه میکند اما فرصت برگشت هم نمیدهد) و یک خروار کاغذ پالیسی و پروسیجر مواجه است که هرچقدر هم که عادلانه و موشکافانه باشند (که نیستند)، نیازمند بررسی دائم و بحث و فحص و نهادسازی دموکراتیک برای بررسی سوءاستفاده ها و بررسی عملکرد مدیران هستند. سازمانها با این بهانه که هدفمندی و بهره وری نباید تحت الشعاع قرارگیرد از نهادسازی هایی اینچنین و از توزیع دموکراتیکتر قدرت (به نحوی که منافع سازمان هم توزیع گردد) می گریزند. سازمانها به کارمندان رشوه میدهند، به فرصت طلب ها مدیریت میانی پیشنهاد میکنند، به آدمهای فنی، کار فنی شیک پیشنهاد میکنند و به همین طریق به انحاء مختلف سعی میکنند آدمهای ناراضی را راضی نگه دارند اما کار نظاممندی انجام نمیدهند که مثلاً به فرض به نحوی سیستماتیک نظر کارمندان را هم در مورد انتخاب مدیران ببینند و بسنجند (حتی اگر بعداً بخواهند انتخاب دیگری انجام دهند). سازمانها پاسخگو نیستند. مدیران اجرایی ارشد (همان اکزکتیوها) برای خودشان یک طبقه اشرافی درست کرده اند و هرکار که دلشان بخواهند و توجیهی الکی هم داشته باشند، بدون رعایت هیچ پالیسی و معیاری انجام میدهند. مدیران ارشد اجرایی شرکتهای بزرگ مانند احمد جنتی یا احمدینژاد مصونیت آهنین دارند و تقریباً هیچکار بدرد بخوری هم جز امر و نهی ها و تصمیمات دیمی غیرکارشناسی شده انجام نمیدهند. آخرش هم در مقابل چندمیلیون دلار یا چند صدهزار پاداش آخر سالی که میگیرند به هیچ کس پاسخگو نیستند و میروند جای دیگری مشغول میشوند. در مقابل هرروز برای کارمندان مثلاً سمینار میگذارند که در فیس بوک بیچاره خواهید شد و تمام اطلاعات شخصی تان را به سرقت خواهند برد! مواظب پالیسی سازمان باشید و ... این روش آشنایی است. بترسان و سوار شو! من نه کمونیست هستم نه طرفدار اینکه کارگران و کارمندان باید همه قدرت را در دست داشته باشند یا اینکه در جامعه فقیر و غنی نباید وجود داشته باشد. اما میبینم که شرکتها (از غولها بگیر تا شرکتهای بزرگی که بالای هزار کارمند دارند) در یک فضای غیررقابتی و غیراخلاقی چطور دموکراسی، آزادی و عدالت را به خاک سیاه نشانده اند. البته کارخودم را میکنم و حقوقم را میگیرم و متحیر ماندهام که این فردایی که قرار بود شرکت ها هم تکانی بخورند کی خواهد آمد؟ قدرتطلبی، حرص و طمع و پولدوستی از جانب هرکس که باشد حال آدم را بهم میزند از سازمانها و نهادها و حکومتها که برآید بدتر. روز کارگر از دید من یک جور روز قدردانی از ضعفاست و یادآوری از اینکه در چه دنیای ظالمانهای داریم زندگی میکنیم.
مانور قدرت: حجاب اجباری (*) نیما نامداری، ساز مخالف
تحلیلی خوب از چرایی بازگشت گشتهای ارشاد. ضمن اینکه این مانور قدرت سبب انحراف افکارعمومی به چنین موضوعی و نیز گشودن جبهه جدیدی برای جنبش سبز است که هزینه های باخت در آن، اگر باختی برای حکومت وجود داشته باشد، خیلی کمتر خواهد بود.
Labels: نگاه و نظر