از گلستان من ببر ورقی (۲)
حتماً داستان چگونگی تالیف گلستان سعدی را به یاد دارید. استاد سخن غمگینانه در پنجاه سالگی سنگ سراچه دل به الماس آب دیده میسفته و کنج عزلت گرفته بوده و دست از نوشتن برداشته. روز اول اردیبهشت سال ۶۵۶ قمری دوستی از راه میرسد و او را قسم میدهد به دوستیشان که دست از نوشتن برندارد. با اصرار او سعدی تصمیم خود را عوض کرده، شاهکار گلستان را در مدت کوتاهی آماده میکند، احتمال دارد حکایات قبلاً پراکنده و اینجا و آنجا نوشته شده بوده و سعدی نوشتههای خود را در آن تاریخ مرتب و تدوین کرده است. تحقیقی بود که تعداد زیادی از حکایتهای سعدی در مسافرتهای دور و درازش مانند سفر به جزیره کیش، بامیان، بلخ، حلب، دمشق و... ممکن است واقعی نباشند و او تنها شنونده حکایات بازرگانان در شبهای دور آتش در کاروانسراها بوده است. در این صورت هم ارزش کار سعدی به گمانم بالاتر میرود که با تخیل و قدرت ساحره خود در سخنوری و ایجاز نصایح خود را از زبان حکایاتی خودساخته بیان میکرده است.
باری نصايح سعدی هنوز قابل درک و زنده هستد. بزرگان ادب فارسی میگویند یکی از دلایل زنده بودن زبان سعدی و قابل فهم بودن آن علیرغم همه تکلفات و لغات مسجع عربی، همنوایی و استمرار لحن و چکیده داستانهای او در طول تاریخ و آمیخته شدنش با زبان محاورهای ما بوده. با دو حکایت از گلستان شیخ اجل، ذکر جميل سعدی را امسال نیز به پايان میبرم.
حکایت اول:
حاتم طایی را گفتند: از تو بزرگهمتتر در جهان، دیدهای یا شنیدهای؟ گفت: بلی، روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را؛ پس به گوشهی صحرایی به حاجتی برون رفته بودم؛ خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتماش: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمدهاند؟ گفت:
هر که نان از عمل خویش خورد/ منت حاتم طائى نبرد
من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم.
* * *
حکایت دوم:
از يكى از بزرگان پرسيدند: با اينكه دست راست داراى چندين فضيلت و كمال است، چرا بعضى انگشتر را در دست چپ مىكنند؟
او در پاسخ گفت: ندانی كه پيوسته اهل فضلا، از نعمتهاى دنيا محروم شوند؟!
آنكه حظ آفريد و روزى داد/ يا فضيلت همىدهد يا بخت
* * *
جای آن هست از زحمت گردآوری حسين جاويد عزيز که امسال به عنوان عیدی هفتاد حکايت از گلستان سعدی را با دقت و وسواس زياد انتخاب کرده و شرح داده است، به سهم خود تشکر کنم که از مطالعه آن لذت بردم و خیلی استفاده کردم. (حکایت اول را از مجموعه او برگرفتم.) این مجموعههای ارزنده حتی در دنیای مجازی بیوفا هم، میمانند.
Labels: ادبیات