بازى يلدا
اجابت امر شد به دستور آقا سلمان عزيز، آن وبلاگنويس اولين و آخرين:
پنج نکته که شما در مورد پارسا نمىدانستيد و احتمالاً چيزى هم از دست ندادهايد با ندانستن اينها(!) به هر حال:
الف) شبى دو سه تا مطلب ريز و درشت مىنويسم ولى منتشر نمىکنم.
ب) يکى از سرگرمىهايم آواز خواندن داخل حمام است. (با اين صداى مزخرف نيمدانگى!).
پ) از آشپزى خوشم نمىآيد و زياد هم بلد نيستم. اما دوستان مىگويند خوب باربيکيو مىکنم. وقتى هم تنها باشم، غذاى حاضرى نان کره عسل يا چيپس و ماست مىخورم!
ت) خيلى خواب مىبينم. خوابهاى تکرارى هم فراوان. صبحها با چشمان نيمهباز چرندوپرند زياد مىگويم تا خودم را برسانم به اينترنت و حالم جا بيايد! اولين جايى را هم که باز مىکنم وبلاگ خودم است، مىخواهم ببينم سرجايش هست تا نه.
ث) با اينکه در کار خود جا افتادهام و اشکم هم درآمده زير بار مسووليت، اما هنوز دوست دارم خلبان بشوم.
اين هم پنج نفر از دوستان که پيشنهاد مىکنم لطف کنند آنها هم وارد اين بازى شب يلدا که سلمان راه انداخته شوند:
ناصر خالديان، رضا آبچينوس، محمود فرجامى، مريم مومنى، آشپزباشى
راستى شب يلداى همگى هم مبارک باشد. يک تبريک ويژه هم خدمت مقام همسرى به خاطر سالگرد ازدواجمان!
پىنوشت: جداً ف.م.سخن هميشه به من لطف دارد. ممنون اين عزيز ناپيدا و ناديده هستم. راستش اسم ف.م.سخن را هم نوشته بودم که وارد بازى سلمان بشود اما ديدم که سخن عزيز هيچ وقت از خودش چيزى نمىنويسد و شايد به اين واسطه به قول علما به مشقت بيافتد!