قصه زمستان
وقتى زمستان است، زمستان است ديگر. فصل سرماست و مشخصات خودش را دارد. در زمستان به اميد شکوفه آلبالو نشستن هم کارى است. با پشتکار برفها را کنار زدن و زمين يخ بسته را شخم زدن هم قابل تقدير است. اينکارها اما به جايى نمىرسند، فقط اميد را زنده نگه مىدارند. کسى که مىداند تنها مىخواهد اميد را زنده نگه دارد ديگر سرخورده نمىشود که چرا از زير برف تمشک درنيامد يا گلهاى رز سرخ باغ کجا هستند؟
زمستان است دوستان، زمستان است.