درگذشته
اين مارتين اسکورسيزى ناکام از اسکار، برگشت به روزهاى اوج خود در نشان دادن غيرقابل پيشبينى خون و خونريزى. فيلم Departed (با اجازه ترجمه شد به «درگذشته» تا بعداً چه پيش آيد!)، فيلمى از نوع ژانر پليسى است و خيلى پرهيجان، بسيار خشن و با ضرباهنگ تند. آخر فيلم هم به شدت غيرقابل پيشبينى و غير هاليوودى.

کاسلتو (جک نيکلسون) يک ايرلندى است که تشکيلاتى مافيايى در بوستون دارد، بيلى (لئوناردو دىکاپريو) و کالين (مت دمون) دو افسر پليسى هستند که به تازگى از دانشکده افسرى پليس ايالتى بيرون آمدهاند، بيلى به دليل آشنايى خانوادگى که با کاستلو داشته است از طرف اوليور کوئينان (مارتين شين) مامور ويژه پليس به عنوان نفوذى به تشکيلات کاستلو فرستاده مىشود تا نه از دلهدزدىها و باجگيرىهاى دارو دسته کاستلو بلکه از فروش سرى چيپهاى سرى نظامى به چينىها خبر بياورد. غافل از آنکه کاستلو هم خود نفوذى خودش را در تشکيلات پليس دارد يعنى همان کالين. جنگ و گريزهاى زياد بين پليس و مافيا و به همراه ماجراهاى ايندو نفوذى که هيچ کدام همديگر را نمىشناسند، فيلم را بشدت پرهيجان کرده است. جان هر دو نفوذىها در خطر است، در عين اينکه معلوم مىشود که خود کاستلو هم … (تعريف نمىکنم که فيلم را خودتان ببينيد)
پيام فيلم آشکار است. پليسها هم به راحتى تبهکار مىشوند. کاستلو مىگويد: «وقتى من به سن شما بودم، بهمان مىگفتند شما مىتوانيد يا پليس شويد يا آدمکش. اما من مىگويم وقتى شما با يک اسلحه پر رودررو هستيد، فرقش چيست؟» سيستم آلوده است چون آدمها فقط خودشان برايشان مهم هستند. عملکرد پليسها و تبهکاران مانند هم است چون در دو سوى ماجرا آدمهايى قرار دارند که شبيه به هم هستند. از آدمکشى گريزى نيست. اسکورسيزى نشان مىدهد که هم پليس و هم مافيا در تشکيلات خود به راحتى بازى مىخورند. دوگانه اعتماد و خيانت متقابل تا آخر تماشاگر را قلقلک مىدهد.
از نکات حاشيهاى اين فيلم اينکه جک نيکلسون قصد ايفاى نقش کاستلو را نداشته و بعداً کارگردان شهير و لئوناردو او را متقاعد کردهاند که نقش را بپذيرد. به نظر مىرسد که بازى جک چيز فوقالعادهاى هم از آب در نيامده است در مقابل بازى خوب لئوناردو دىکاپريو. قرار بوده نقش اوليور را رابرت دنيرو بازى کند که به علت گرفتارى در فيلم ديگر او عذرخواهى کرده است و نقش را به مارتين شين سپردهاند. نکته ديگر اينکه برد پيت و جنيفر انستن (زوج خوشبخت سابق!) هم جزو تهيهکنندگان اين فيلم بودهاند. فيلم سراسر بر از الفاظ رکيک، فحشهاى مستهجن و خشن و صحنههاى کشتار و خشونت است. تا اينجا که دو روز از اکران اين فيلم گذشته است، فعلاً منتقدين هم مانند تماشاگران در مجموع نمره خوبى (-A) به اين فيلم دادهاند. عريانى خشونت اين فيلم شايد نکته منفى آن باشد که ظاهراً از ويژگى هاى اسکورسيزى است. البته خشونت آن از فيلم «دارودسته نيويورکىها» يا «بروبچههاى خوب» کمتر است اما مىشود ديد که اسکورسيزى راه خودش را هميشه از ديگر کارگردانان هاليوودى جدا مىکند و يک رويداد غيرمنتظره را يکباره و عريان به تماشاگر نشان مىدهد و او را شوک زده مىکند. البته گمان نکنم امسال هم مارتى اسکار بگيرد.
پىنوشت: ديشب آخر وقت بعد از تماشاى فيلم (در يک وضعيت دراماتيک بعد از اينکه يک سآنس را از دست داديم و در سآنس دوم جا بهمان آن جلوى جلو رسيد و گردنمان هم تقريباً شکست!)، مطلب را با عجله نوشته بودم که اشکالات نوشتارى آن را الان اصلاح کردم. نيکآهنگ کوثر هم مطلبى در اين مورد نوشته است. يک نقد خوب در مورد اين فيلم هم در يک وبلاگ امروز صبح خواندم که هرچه گشتم آنرا دوباره پيدا نکردم! بنازم به اين حافظه.