ليست افتخارات سلبريتىهاى مجازى!
من تازه با خواندن شکواييه و رنجنامه بىسابقه گوشزد متوجه شدم که اين جريان طنز ليست افتخارات که خيلى هم مد شده است و من هم حيران بودم که ماجرا چيست، در واقع يک هجمه عمومى براى مضحکه کردن و دست انداختن کوروش ضيابرى بوده است. الان ديدم که يک فايل صوتى هم درست کردهاند و نادانهايى در مسخره بازى و هجو هيچ کم نگذاشتهاند. واقعاً براى دوستانى که دانسته چنين کرده و وارد اين بازى شدهاند، جداً متاسف هستم.
آرى کوروش ضيابرى هم بايد رفتارى توام با احترام و رعايت حقوق فردى ديگران پيشه کند. هرچند با من رفتار چندان آزاردهندهاى نداشت. چندى پيش ايميلى زد که پارسا چرا يادى از ما نمىکنى و سر نمىزنى و کامنت نمىگذارى؟ پيش خودم خنديدم و بهش نوشتم که چشم! معمولاً آدم تنبلى هستم در کامنت گذاشتن. (يعنى وقتى کلاً مىبينم دوستى دارد حرفى مىزند و نظرى دارد دليل نمىبينم که در لحظه با او مخالفت کنم و کامنت بگذارم.) ديدم لينک پارسانوشت را گذاشته. لحظهاى در گذاشتن لينکش درنگ نکردم (براى بنده فرقى ندارد که چه کسى به پارسانوشت لينک مىدهد، يک وبلاگنويسى معمولى هستم و بارها گفتهام خبرم کنيد که لطف کردهايد و بنده نوازى کردهايد و بهم لينک دادهايد، من که باشم که لينک به ديگران ندهم. البته اهل لوگو گذاشتن نيستم هرکه مىخواهد باشد.) به همين سادگى قضيه حل شد. بعضى از دوستان مىگويند کوروش کنه مىشود به آدمها که چرا لينک بهش نمىدهند. کار خوبى نيست. البته ملاحظات تين ايجر بودن کوروش را هم بايد کرد اما اين دليل نمىشود که کوروش اخلاق را رعايت نکند.
اما بسيار تاسفبارتر از اين، شليک صدها موشک کروز به صورت همزمان به سمت کوروش ضيابرى است از جانب دوستانى که از بىاخلاقى کوروش به ستوه آمدهاند. نامش را هم گذاشتهاند طنز! الحمدلله که در زمينه طنزنويسى و طنزپردازى هم به خودکفايى رسيديم و دوستان همه مادرزاد طنزنويس و طنزپرداز هستند. نه قربان! اين نامش طنز نيست. عزيزان! طنز را براى نقد صاحبان قدرت مىنويسند، طنز را براى نقد يک فرهنگ غلط مىنويسند، طنز را براى هجو يک نوجوان و اذيت و آزار و نابود کردن او نمىنويسند. دست کم مروت داشته باشيد و اگر مىبينيد پنج نفر چنين چيزى نوشتهاند شما ديگر مهارت و چالاکى خود را در دريبل کردن نويسندگان باذوق ديگر وبلاگستانى نشان ندهيد و ننويسيد. آخر چند نفر آدم عاقل و بالغ و فرهيخته(!) و اهل قلم و فرهنگى(!) به يک تين ايجر؟؟!
علاوه بر آن، مگر بعضى از ماها لينک باز نيستيم؟ مگر موى دماغ طرف نمىشويم؟ مگر همين که اسممان جايى مطرح مىشود مورمورمان نمىشود؟ مگر بعضى از ما ديگران را به هزار ترفند و حيله استخدام نمىکنيم که ازمان تعريف کنند؟ نه وجداناً بياييد خودمان را هم نگاه کنيم.
احتمال مىدهم دوستانى در جريان نبوده اند که ماجرا چيست و فکر مىکردهاند که اين داستان ظهور يک «ژانر جديد وبلاگى» است (به قول مهدى جامى سابق و مدير محترم راديو زمانه فعلى) و دقيقاً تينايجروار مثل خود کوروش دويدهاند که از قافله عقب نمانند و نامشان در صدر ليست اين ژانر بيايد، حرفى نيست وبلاگستان ما پر است از رقابت و دوندگى براى تسخير مواضع مهم. اما واقعاً دوستانى که به عمد و دانسته اينکار را کردهاند، اين کار خودشان را حتماً به ليست افتخارات وبلاگى خود اضافه کنند که حقا شيرين کاشتهاند.
من علف و يونجه خودم را مىخورم و با اين جوزدگىهاى وبلاگستانى و زدوبندها کارى ندارم، اما دليل نمىشود که اينطور موقعها ساکت بمانم. نصيحت هم نمىکنم خودم هم اشتباه مىکنم اما يادمان باشد دست کم با اين اسباببازى وبلاگ با زندگى، آبرو و سرنوشت ديگران بازى نکنيم.