غير قابل پيشبينى
شرق را هم عليرغم همه دستبهعصا رفتنها و گوش دادن به فرمانهاى دادستانى و غيرذالک توقيف کردند، به قول خودشان «آمده بودند که بمانند» اما متاسفانه نشد. از اين واقعه گريزى مىخواهم بزنم به يک نکته و آن اينکه در ايران هيچ چيز قابل پيشبينى و برنامهريزى نيست. يعنى خيلى چيزها از محدوده اختيار آدم خارج است. ناگهان شاهين اقبال بر شانهتان مىنشيند و يکشبه ره صدساله مىپيماييد و در يک آن ستاره بختتان افول مىکند و از لاهوت با مغز به ناسوت پايين مىآييد! ريسک هرکار و هر چيز در ايران خيلى بالاست. شما هيچ نمىدانيد که چه اتفاقى خواهد افتاد. زندگى در جامعه ايرانى هم به همين ترتيب ديمى است. بىدليل ممکن است رييس شما با شما چپ بيافتد، بىدليل ممکن است شما با آبدارچى شرکت حرفتان بشود، تا ديروز دوتا وبلاگنويس با هم پسرخاله بودند امروز دشمن خونى همديگر هستند، فردا دوباره آشتى کنان است. امروز شما پولدار مىشويد و فردا بىپول. امروز همه شما را تحويل مىگيرند فردا کسى برايتان تره هم خرد نخواهد کرد. همينطورى بىدليل از چيزى خوشمان مىآيد و بى دليل هم فردا بدمان خواهد آمد. نمىدانم ادوارد براون گفته يا کس ديگر که ما ايرانيان بسيار دمدمى مزاج هستيم، صبح عاشقيم و عصر فارغ.
مىخنديم و گريه مىکنيم، کينه بدل مىگيريم و بعد مىبخشيم باز يادمان مىافتد و دشمنى مىورزيم، بعد با گريه طرف با او دوست مىشويم، دوباره اذيتش مىکنيم، بعد برايش ناراحتى مىکنيم، به کار خودمان مىخنديم و شاد مىشويم، وليمه مىدهيم و در حين شادى حسادتمان گل مىکند و …
ما ايرانيان چون مجانين غير قابل پيشبينى هستيم و هر لحظه هر اتفاقى در ايران و جامعه ايرانى ممکن است بيافتد.