پيرامون شيرينکارى اخير روزآنلاين و مسافرکشى ما
اشاره: ناصر خالديان عزيز نوشته بسيار بهجا و هوشمندانهاى نوشته است که واقعاً جاى تحسين دارد.
نمىدانم عوامل دست اندرکار سايت روز آنلاين که از هر موضوعى قصد دارند يک داستان پليسى- جنايى امنيتى بسازند چه فکرى مىکنند و وبلاگنويسان را بلانسبت تا چه حد کندذهن فرض کردهاند. ببينيد راجع به حسن جعفرى (مرحوم زوال به قول خودش!) چه نوشتهاند:
« منبع آگاه روزنامه کيهان يک سايت اينترنتي بود که اين روزنامه از انتشار نام آن خودداري کرد. سايتي با عنوان "دپارتمان پژوهش هاي مجازي حقوق" که توسط يکي از جاسوسان جوان نهاد موازي اطلاعات در سالهاي قبل [منظور جناب پيام فضلىنژاد است] اداره مي شود. بر اساس اخبار منتشر شده اين گروه اينترنتي که قبلا زير نظر حفاظت اطلاعات نيروي انتظامي فعاليت مي کردند، با انتصاب غلامحسين رمضاني به فرماندهي حفاظت اطلاعات سپاه فعاليت خود را در دفتري که در شمال تهران به آنها واگذار شده، ادامه مي دهند.
گفته مي شود اين گروه با اسامي مستعار و ساخت سايت ها و وبلاگ هاي بي نام و نشان اقدام به ايجاد رابطه با فعالان اينترنتي در داخل و خارج از کشور ميکنند و از طريق اين روابط در صدد نزديکي به بعضي شخصيتها و تخليه اطلاعات و پرونده سازي براي آنها هستند.
نام "حسن جعفري" براي شمار زيادي از وبلاگ نويسان آشنا است. اغلب آنها اين شخصيت کذايي را به عنوان يک دوست وبلاگي و نديده مي شناسند. و جالب اينکه نويسنده روزنامه جمهوري اسلامي نيز چنين نامي را به عنوان نام مستعارش برگزيده است. يکي از انديشمندان اصلاح طلب در وبلاگش درباره "حسن جعفري" مى نويسد: "لازم است بدانيد اين لباس تازه هديه دوست عزيزي است که هيچگاه او را نديدهام و در اين روزگار وانفسا ندانستم چرا اينهمه وقت عزيز خود را صرف بنده حقير کرد."
روزگار اهل فرهنگ کشور خوب نيست. برخي بر اين نظرند که اقدامات اخير رسانه هاي جناح راست، اقدامي براي ايجاد وحشت در ميان فعالان فرهنگي و اينترنتي است. برخي ديگر اين اقدامات را گامهايي براي برکناري چند چهره نزديک به اصلاح طلبان مي دانند از جمله سيد محمود دعايي در روزنامه اطلاعات و مير حسين موسوي در فرهنگستان هنر... هر چه هست اين را همه ميدانند که انقلاب مخملين به بهانه اي براي سرکوب فرهيختگان کشور تبديل شده است. »
با مشخصاتى که مىدهند، منظورشان همان حسن جعفرى عزيز به قول خودش «مرحوم زوال» است. جالب است منظورشان از «لباس تازه» ظاهراً قالب وبلاگ بوده که ناصر خالديان اصل قصه را در آورده است. اين واقعاً مسخره است که جواد کاشى از حسن جعفرى دارد تشکر مىکند به خاطر کمکى که به ايشان کرده است در قالب وبلاگش و نويسنده روزآنلاين به نام اسفنديار صفارى گمان برده است که حسن عزيز لباس هديه داده است به ايشان! (لابد از پول تشکيلات اطلاعات موازى!!) جان کلام اينکه از ديد اسفنديار صفارى نويسنده سايت وزين روزآنلاين حسن جعفرى زوال همکار پيام فضلىنژاد است!
از بىمسووليتى و بىمبالاتى روز آنلاينىها همين بس که وقتى مىخواهند عذرخواهى کنند به جاى حسن جعفرى از حسين جعفرى عذرخواهى مىکنند! واقعاً که. به هر حال شرح دقيق ماجرا را در وبلاگ ناصر عزيز يعنى همان نقطهتهخط بخوانيد. اما من با اجازه ناصر عزيز چيزى به آن مىافزايم. بياييد يکبار ديگر پوزشنامه روزآنلاينىها را مرور کنيم:
«درج گزارش "هنرمندان سرشناس در مظان اتهام کودتا" يکي از وبلاگ نويسان خوب کشور ما را آزرد. حسين جعفري. با پوزش فراوان از آقاي جعفري و براي روشن شدن افکار عمومي به اطلاع مي رسانيم:
همان طور که در گزارش هم آمده گروهي از امنيتي هاي "بي نام" با سوء استفاده از نام افراد سرشناس، آشفتن فضاي مجازي را آغاز کرده اند. يکي ازاينان نويسنده روزنامه جمهوري اسلامي است که از نام آقاي حسين جعفري سوء استفاده برده است. نويسنده گزارش مزبور نيز کوشيده بود در مطلب خود با ذکر فضايل آقاي حسين جعفري، علت سوء استفاده از نام او را ذکر کند؛ اما ظاهرا متن آنگونه که بايد روشن نبود، و موجب سوء تفاهم و آزردگي آقاي جعفري شد.
لذا بار ديگر ضمن پوزش از ايشان، يادآوري مي کنيم که ذکر مشخصه هاي آقاي جعفري، تنها براي توضيح علت سوء استفاده از نام وي بوده است و لاغير. اميدواريم با اين توضيح گوشه اي از آزردگي اين همکار عزيز را برطرف کرده باشيم.»
روز آنلاين مىخواهد بگويد روزنامه جمهورى اسلامى است که مقصر و مسبب اين حادثه است و اوست که از نام آقاى «حسين جعفرى» (منظورشان حسن است!) سو استفاده کرده بوده است و نويسنده مطلب يعنى همان يل مجازى آقا اسفنديار، کوشيده بوده که با «ذکر فضايل آقاي حسين جعفري، علت سوء استفاده از نام او را ذکر کند» جسارتاً دوستان روزآنلاين ما را خر فرض کردهاند. من حدود هشت نه بار نوشته اين آقا را خواندم و اصلاً چنين چيزى برداشت نکردم، حتى سعى کردم نوشته را در اين راستا دوباره بخوانم و فرض را بر اين بگذارم که روز آنلاين مى گويد اما هر وقت به ترکيب «اين شخصيت کذايى» در اين جمله مى رسيدم تمام رشته هايم پنبه ميشد: «اغلب آنها [يعنى وبلاگنويسان] اين شخصيت کذايي را به عنوان يک دوست وبلاگي و نديده مي شناسند.» اصلاً چنين چيزى نيست و دوستان روزآنلاين خيلى اعتماد به نفس دارند که در روز روشن به سياه بازى و رنگ کردن ملت مشغولند. اگر کسى بتواند ثابت کند که منظور اسفنديار صفارى همانى بوده که در پوزش نامه آمده است، يک جايزه نفيس پيش بنده دارد! جداً. خواهشمندم شما هم آن را بخوانيد و استنباط خودتان را اگر غير استنباط بنده هست برايم بنويسيد! جداً باعث شرمندگى است براى روز آنلاينى ها.
عزيزان، نياز نيست کسى را ببينيد و با او نون پنير چاى بخوريد تا بشناسيدش کافى است نوشتههايش را بخوانيد. حسن جعفرى زوال مشخص است که کيست، (متاسفانه نوشته هايش ديگر در دسترس نيست که لينک بشود داد) برادرش سعيد هم همينطور. سعيد طرفدار اصولگرايى است و خردورزى و عملگرايى را هم پيگيرى مىکند، گهگاه هم عصبى مىشود و به آمريکا و «ملکه جنگ» بدوبيراه مىگويد. از پيگيرى خبرهاى ديپلماتيک هم لذت مىبرد. حسن رزمنده قديمى است و از نسل سوخته و در عين حال يکى از خردمندترين و با اخلاقترين وبلاگنويسانى که مىشناختيم. نوشتههايش هم قوى و درخور بررسى و چندبار خواندن. آدمى است لطيف و بهشدت با ذوق. مدت زيادى هم هست که خداحافظى کرده است. آخر يکى بگويد اگر کسى بخواهد، مامور باشد چه دليلى دارد خداحافظى کند. مگر مامور از اضافه کارى و به دام انداختن بيشترى آدم بدش مىآيد؟
کار وبلاگستان را اگر به خود وبلاگستان بسپارند خيلى خوب است، دست کم کسى در مورد وبلاگستان بنويسد که خودش دو سه سالى لااقل در اين فضا بوده باشد و وبلاگ نويسان را بهتر بشناسد. فعلاً که هر کس با خانم والده بزرگوار مشکل پيدا مىکند سر از وبلاگشهر در مىآورد و چيزى نمانده که حاجى بخشى و شهرام شبپره هم وبلاگ بزنند. انگار که اينجا حلوا خيرات مىکنند و آقايان جا ماندهاند. جسارتاً با اين اوضاع و احوال ما هم بايد جمع کنيم برويم مسافرکشى گويا بهتر باشد:
« دانشگاه نمايشگاه ، دانشگاه نمايشگاه، آزادى يه نفر ، آزادى … خانم آزادى؟ آزادى آقا؟ … آزادى يه نفر آزادى … »