تولد هميشه زيباست
تولد يعنى اميد. تاگور تولد کودک را با تخيل شاعرانه خود به اميدوار بودن خدا مرتبط مىکند. تولد فرزند يعنى شادى، نوشدن و ادامه پيدا کردن. تولد مصنوع هم خارج از اين دايره نيست. قرار است نو شويم. جدى مىگيريدش؟
بفرما: دقايقى پيش شروع شد، من ديگر تحمل نکردم و گفتم لينکش را بگذارم. شروع آزمايشى است اما موسيقىها فوقالعاده هستند. (غير از آن موسيقى که درمورد «فاطىسوارى» و «ماشينسوارى» بود و چه عرض کنم!) من هم مثل بقيه دوستان منتظرم ببينم چه مىشود. از دست ندهيد! فيدبک برسانيد. من هم اين وسط چه کاره بيدم؟ به قول استاديوم بروهاى حرفهاى: مهدى تيمتو وردار و بيار! (من يک دوازده سالى هست که استاديوم نرفتهام، اين روزها چه مى گويند؟ خيلى ضايع و از مدافتاده که نبود؟)
پىنوشت: اين همه گفتگو شده بود و کمابيش در جريان ماجرا بوديم. با اينحال فکر نمىکرديم چيزى بنويسيم در وبلاگمان و داغداغ خوانده شود در راديو! اين ديگر خيلى بداههپردازى و شگفتى بود! بنده نوازى کرديد دوستان!
پىنوشت دو: کاش فقط موسيقى نبود براى شروع آزمايشى. حقش بود مهدى مىآمد و توضيحى مىداد و تعدادى از همکاران معرفى مىشدند، موسيقىها پرحرارت بودند اما بعد از يک ساعت نفس آدم را مىگرفتند، مخصوصاً اين موسيقى هاى رپ و هوى متال که ازشان من دهاتى هيچ سردرنمىآورم. («موسيقى زيرزمينى» آخر نفسمان را بريد، حالا يککمى هم روزمينى قاطيش مىکرديد قربان!) اين سردردى را که الان بهش مبتلا شدم مىگذارم به حساب ونگ ونگ بچه تازه متولد شده که نمىگذارد شب اول هيچکس بخوابد! نوزاد است ديگر!
به نظرم بايد از اين به بعد دقيقاً اعلام کنند که آيتم ها چه هستند و خيلى هم بداههپردازى نشود، چون شنونده هم تکليفش معلوم بشود و براى وقتش برنامهريزى بکند. چهار ساعت موسيقى سنگين و بعضاً عجيب غريب شعارى گوش دادن به اميد يک آيتم خبررسانى يا گفتگو در مورد ماهيت خود راديو يک ماراتن نفسگير است که به نظرم خيلىها را فرارى مىدهد. اين نظر بنده حقير بود، تا بزرگان و مقامات نظرشان چه باشد. دوستان عزيز خسته نباشند و دستشان درد نکند ضمناً.