«سزاى دادخواهى»
«… آنان كه باعث مرگ او شدند، باز هم نمیخواهند سخنش را بشنوند. اگر میخواستند بشنوند اجازه میدادند تا پيكر او بر روی دستهای خانواده و دوستانش تشييع شود، میگذاشتند تا مجلس ترحيمی برپا شود. مسئوليت مرگ او را میپذيرفتند. به رنج طولانی برادر و دوستان او پايان میدادند. اما ای دريغ كه در جامعه ما از دين، لقلقه زبانی مانده است و از انسانيت، رياكاری بیشرمانهای كه بر كشتگان آن سوی مرزها ناله میكند اما بر كشته فرزندان ميهن چنان سرد و بیرحم است كه تشييع پيكری را نيز تاب نمیآورد …»
بخشى از نوشته احمد زيدآبادى در ادوار نيوز (پيوند را در بلاگنيوز يافتم)