خبر خوب است يا بد؟
گاهى آدم غبطه مىخورد به حال قديمىها. دنيايشان چه کوچک و زيبا بوده. دنيايى که همهاش کم دانستن بوده و آرامش، خبر چيزى نبوده جز اينکه چه مىدانم گردوهاى مش اللهوردى را شبانه تکاندهاند يا گرگ زده به گله بايرام يا سيب گلاب کربلايى يعقوب امسال زياد بوده. بعدش هم فرصت زياد براى آرامش و تفکر و لذت بردن از زندگى. در شهر هم خبر خاصى نبوده. رقابت نبوده. جان کندن نبوده. دوندگى براى جلو زدن از ديگرى نبوده يا کم بوده. راديوها، رسانهها مردم را ديوانه نکرده بودند. ماهوارههاى حرامزاده هى خبر از اينور و آنور نمىآوردند و موجب رقابت و جنگ گلادياتورى و در عين حال احساس نفرت نسبت به زندگى و همنوع نمىشدند. نگاهى به خبرهاى روزانه رسانهها بيندازيد واقعاً کدامشان به درد زندگى به درد انديشيدنمان مىخورند؟ با دانستنشان از کدامشان مىتوانيم پيشگيرى کنيم؟ با ندانستنشان کدام مشکل برايمان ايجاد مىشود؟
امواج ما را غرق کردهاند. غرق شدهايم در آگاهى کاذب. ايدئولوژى رسانهاى ما را بيچاره کرده است. فکر مىکنيم خيلى مىفهميم و خيلى مىدانيم اما همه آنچه که مىدانيم بازتاب ناخودآگاه بمباران رسانهاى است. هيچ فرصتى براى هضم و تامل نداريم. مىجويم و نشخوار مىکنيم. احمق را کسى مىدانيم که چيزهاى کمى بداند (ولو عميق) و دانا را آن آدم سطحى مىدانيم که هر چه بيشتر حرافى کند و اظهار فضل، همو که کانال تلويزيون بيشترى چرخانده باشد يا گيرم سايت بيشترى خوانده باشد و وبلاگهاى بيشترى را مثل خودم چريده باشد. آکادميکش هم اين مىشود که دانا کسى است که نام آدمهاى اسمى بيشترى بداند. افتخارات آدمها را رديف کند جلويت. خبر برايت بياورد از تفاخرات و پپسى باز کردنهاى آکادميک و تيترها و عنوانها. ( رزومههاى متحرک حراف Talking walking resumes ) به همه اينها اضافه کنيد رقابتجويىها و فخرفروشىهاى ما ايرانيان در تمام زمينهها که خودش موضوعى سواست. الغرض آنچه که نيست گوشى است براى شنيدن و زمانى براى انديشيدن و روحى براى آرميدن. هر چه هست عصيانگرى، احساس خطر و ترس از نابودى است و پنجه به صورت دوست و همنوع کشيدن. همه اينها ثمرات مبارک خاطرناجمعى و پريشاناحوالى عصر اطلاعات است.
قبول دارم. بشر دوپا بايد سرخودش را به يک جايى گرم کند. موضوع اين است که ما ذاتاً دنبال خبرهاى خوش و آرامشبخش هستيم و به عشق آن خبرهاى شيرين که خيلى خيلى کم شده است، اين خبرهاى خرزهره را بايد بشنويم و هضم کنيم. دنبال آن خبر هستيم. خبرى که دست کم براى مدتى کاممان را شيرين کند. آراممان کند و از اين همه بدبختى و سرگشتگى نجاتمان بدهد. خبر اينکه همه مردم دنيا سرپناه دارند. مشکل گرسنگى حل شد. خبر اينکه ارتشهاى دنيا منحل شدهاند. خبر اينکه چند دانشمند در گوشهاى از يک آزمايشگاه مجهز راز حيات را کشف کردهاند. خبر اينکه احتمال حيات در يک کره ديگر برود. خبر اينکه تعداد آدمهاى بيگناه کشته شده در روز عدد مطلق صفر باشد. مىگوييد اين ايده آليستى است اما بههرحال دنبالش هستيم. دنبال يک خبريم که بفهميم براى چه اينجا هستيم روى اين کره آب/خاک که داريم نابودش هم مىکنيم. خبرى قطعى که يکى از آنور برايمان بياورد. مىخواهيم بدانيم که چرا جهش پيدا کرديم و تا آخرين لحظه هم اميدواريم که راهى پيدا شود بيشتر بمانيم و بيشتر بدانيم.
دانستن را دوست داريم به جايش رسانهها نمىگذارند بدانيم. نويز و سروصدا و بانگ زياد است. هيچ تمرکز نمىتوان کرد. خبرهايمان افزون شد اما جانمان افزون که نشد، پاک رو به فرسايش و اضمحلال رفت. اما هنوز دنبال يک خبر خوبيم. خبر آزادى انسان. خبر خاطرجمعى، آرامش، رقابت نکردن و کمخواستن. فعلاً که اسير و گرفتاريم و زندانى. آزادى بهمان مىدهند که خودمان را بيشتر اسير کنيم. فرقى نمىکند کجا باشيم. حيرانيم در دنياى بى رحم امروز. بدبينانه است اما انفجار اطلاعات شايد نوع بشر را نابود کند از بس که بر سر و رويش شر و بدى و خبرهاى ناخوشآيند و اضطرابآور مىريزد. مردشور اين مى معرفت عصر ما را ببرند که همهمان داريم بالا مىآوريم و چشمانمان جز سياهى نمىبيند. اما باز دنبال مىکنيم ببينيم عاقبت اين زندگى و اين عمرى که پاى اين امواج اطلاعاتى مزخرف مىگذاريم عاقبت ما را به چند خبر خوب و خاطرجمعکن - دست کم براى مدتى نه در حد چند دقيقه - رهنمون خواهد کرد يا نه؟
نکته: از سعيد جعفرى عزيز و نيز امين به خاطر ايميل هايشان سپاسگزار هستم. امين عزيز نوشته زيبايى را همزمان نوشتهاند که اتفاقى با نوشته من تقريباً همداستان شده است هرچند با نتايج متفاوت.