ايرکانادا
خط هوايى اير کانادا واقعاً جالب است. آدم هر چند ساعت هم که با آنها پرواز داشته باشد، چيزى نمىدهند براى خوردن و نوشيدن. آدم با گلوى خشک مىرود و برمىگردد. خيلى هنر کنند مهمانداران تنبل اين خط هوايى يکى دوبار آب مىگردانند. البته گارى غذا - غذا که چه عرض کنم - مىآيد و براى يک پيتزا بايد پنج دلار پول بدهد آدم! منطق در ظاهر محکمى هم پشت آن هست، از همين استدلالهايى که دوست عزيز حامد قدوسى خوب بيان مىکند، کسانى دوست ندارند غذاى داخل هواپيما را بخورند و اگر کسى خواست مىتواند هزينهاش را مستقيم از جيب مبارک بپردازد و نيازى نيست که همه پولى اضافه روى بليط بدهند، درود! اما تصور کنيد که طول پرواز شش هفت ساعته از سنت جونز تا ويکتوريا چطور آدم مىتواند چيزى نخورد! نکته ديگر قيمت گران غذا است همان پيتزايى که عرض کردم دقيقاً به اندازه يک نعلبکى است و پنج دلار! اين هم از اين.
جالب اينجا است که ايرکانادا هميشه به ضرب و زور ماليات مردم سرپا مانده است و هر چند وقت يکبار با ياحسين و ياعلى از ورشکستگى نجات پيدا مىکند. دليلش هم شايد اين باشد که اصولاً مردم کانادا زياد اهل مسافرت در داخل آنکشور نيستند. اگر جايى بخواهند بروند خودشان با خودرو گشت و گذارى در همان استان خودشان يا نهايتاً استان بغل دستى مىزنند و کمپينگ و ماهيگيرى و قايق سوارى و … در اين شهر ادمونتون، آدمهاى زيادى را ديدهام که از استان آلبرتا تاکنون خارج نشدهاند! عده زيادى از همکاران ونکوور را بيش از يکبار نديدهاند (با اينکه سالهاست کار مىکنند و دستشان هم خوب به دهنشان مىرسد) البته بد به خودشان نمىگذرانند. ترجيح مىدهند به جايش چند تا برنامه باربيکيو و يکى دو سفر کوتاه به حومه شهر بروند. از ديد ما آدمهاى عجيب و غريبى هستند خلاصه (و برعکس). برگرديم به بحث اصلى ايرکانادا:
حالا بد نيست بدانيد که تاخيرهاى هواپيماها دست کمى از ايران ندارد. گيرم آنقدر ضايع نيست اما خيلى هم نمىشود به ساعت ورود آنها اميد بست. تذکرات ايمنى ابتداى پرواز را تازگيها با نمايش يک فيلم سرهمبندى کردهاند و از آن حرکات معروف دست مهمانداران که درهاى اضطرارى را نشان مى دهند هيچ خبرى نيست! توجه داريم که آن اجراى زنده و رودررو خيلى بيشتر سبب جذب مسافرين و دقت آنها براى توجه به توصيههاى ايمنى مىشود، اما فيلم تکرارى را معمولاً کسى تماشا نمى کند. وقتى خلبان با مردم صحبت مىکند و گپ مىزند که مثلاً: داريم به مقصد مىرسيم و دما فلان قدر درجه است و اينها، بعدش يک نوارى پوسيده به زبان فرانسه مىگذارند که نوعى رفع تکليف است و هيچ وضع حال را هم نمىگويد. که يعنى دوزبانه هستيم. بيچاره فرانسوىزبانها! در فرودگاه هم پيج کردنها دلبخواهى است. گاهى دوزبانه است، گاهى انگليسى صرف!
از پتو و اينها هم معمولاً خبرى نيست. بالش را هم فراموش کنيد. برايتان البته فيلم پخش مىکنند اگر خوش شانس باشيد و گوشىتان سالم باشد، ميتوانيد تماشا کنيد و بشنويد. آيتم اخبارش خيلى جالب است که خبرهاى بيات شده روز قبل را همچنان به مدت چهل و هشت ساعت پخش مىکنند.
خلاصه ايرکاناداست ديگر. بهتر از ايران اير است اما … خلاصه اگر ديديد در سالن ترانزيت مهماندارها و خلبان هم در کنار شما در صف تيم هورتون ايستادند و يک دونات سفارش دادند تعجب نکنيد!
راستى زيرآب ايرکانادا را زديم اما روز ملى کانادا بر ساکنان و شهروندان اين سرزمين و خلاصه همه فجرآفرينان مبارک باد! پن کيک صبح روز شنبه با شربت ميپل در کنار ساختمان پارلمان فراموش نشود.
پارسا چند روزى به مرخصى مىرود و دکان پارسانوشت تعطيل خواهد بود.